چندی پیش دختر 20سالهای به دادسرای جنایی تهران رفت تا از خواستگار فریبکارش شکایت کند. وی به قاضی پرونده گفت: حدود یکماه پیش از طریق چت با پسر جوانی به نام مسعود آشنا شدم. او مدعی بود که تاجر است و وضع مالی خوبی دارد. مدتی که از آشناییمان گذشت وی پیشنهاد داد که همدیگر را ببینیم. من هم قبول کردم و وقتی به محل قرار رفتم، مسعود با یک خودروی مدل بالا به آنجا آمد.
او طوری حرف میزد که احساس کردم مرد رویاهایم را یافتهام. همان روز به من پیشنهاد ازدواج داد و خواست تا یکی از روزها به خانهشان بروم و با پدر و مادرش آشنا شوم. من هم که همه حرفهای او را باور کرده بودم، به وی جواب مثبت دادم و یک روز برای ملاقات با پدر و مادرش راهی خانه آنها شدم.
وی ادامه داد: آن روز مسعود مدعی شد که پدر و مادرش به ویلایی در حاشیه پایتخت رفتهاند و برای همین سوار ماشینش شدم و به طرف ویلای مورد نظر حرکت کردیم. وقتی به آنجا رسیدیم متوجه شدم که مسعود به من دروغ گفته و نقشه شومی در سر دارد. خواستم آنجا را ترک کنم اما وی با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و همه پولها و طلاهایم را از من گرفت. سپس تهدیدم کرد که اگر از این ماجرا چیزی به کسی بگویم، آبرویم را میبرد. همان روز با استفاده از غفلت مسعود از ویلا فرار کردم و تصمیم گرفتم از وی شکایت کنم.
بعد از شکایت دختر جوان، قاضی پرونده دستور بازداشت خواستگار اینترنتی را صادر کرد. وقتی وی بازداشت شد خود را بیگناه دانست و گفت: من در دنیای مجازی با لاله آشنا شدم. وقتی او را دیدم متوجه شدم که اصلا نمیتوانیم با هم زندگی کنیم، چون لاله رفتارهای عجیبی داشت. برای همین به او گفتم که قصد ازدواج با وی را ندارم.
با این حال او پیشنهاد کرد که با هم به سفر برویم و وقتی گفتم پولی برای این کار ندارم، همه طلاهایش را فروخت تا خرج سفر را تأمین کند. اصلا موضوع سرقت درمیان نبود و همه ادعاهای لاله دروغ است. او خواسته با این کار از من انتقام بگیرد؛ چرا که به او گفته بودم نمیتوانیم با هم ازدواج کنیم.با اظهارات پسر جوان، قاضی موسوی برای او قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.