نهادها را می توان بازوهای اجرایی دولت برای گسترش قدرت ملی دانست. نهادهای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی میتوانند آثار و پیامدهای امنیتی داشته باشند. بهعبارت دیگر، میتوان نهادها را بخشی از ضرورتهای مربوط به جامعهپذیری سیاسی دانست. کشورهایی که دارای اهداف طولانیمدت هستند، همواره به پویش نهادهای بینالمللی توجه دارند. جمهوری اسلامی ایران تلاش دارد تا در فرایند برگزاری اجلاسیه شانزدهم جنبش عدمتعهد، بخشی از آرمانهای سیاسی خود را در قالب نهادهای بینالمللی منعکس سازد. انعکاس آرمانها در شرایطی میتواند مطلوبیت راهبردی را برای کشورهای مختلف ایجاد کند که بخشی از اهداف آنان تأمین شود.
برگزاری اجلاسیه جنبش عدمتعهد در تهران از این جهت برای جمهوری اسلامی ایران دارای مطلوبیت راهبردی است که میتواند زمینههای لازم برای چندجانبهگرایی منطقهای و بینالمللی را بهوجود آورد. بهطور کلی آرمانهای اولیه جنبش عدمتعهد مربوط به استعمارزدایی و مقاومت در برابر سازوکارهای قدرت راهبردی بازیگران فرادست در سیاست بینالملل بوده است. در شرایط موجود، نشانههایی از تهدید بینالمللی فراروی کشورهای جبهه مقاومت وجود دارد. جبهه مقاومت طیف گستردهای از کشورها را دربرمیگیرد که در برابر استعمار، استبداد و استثمار صفآرایی میکنند. از سوی دیگر، جبهه مقاومت انعکاس اراده بازیگرانی است که مخالف هژمونیگرایی قدرتهای بزرگ در سیاست بینالملل هستند.
روندهای گفتمانسازی جنبش عدمتعهد در سیاست بینالملل
ارزیابی فرایندهای تحول در جنبش عدمتعهد نشان میدهد که کشورهای عضو جنبش مسیر پرفرازونشیبی را از سال1955 تاکنون سپری کردهاند. پیشگامان جنبش عدمتعهد، رهبران سیاسی کشورهایی در دهه1950 محسوب میشدند که با شکلبندیهای ساختار بینالمللی و نظام سلطه دارای اختلاف نظرهای بنیادین بودند.
در دهه1950 نشانههایی از ساختار دو قطبی و جنگ سرد در سیاست بینالملل قابل ملاحظه بود. در این دوران، افرادی همانند نهرو، سوکارنو، عبدالناصر، گاندی و تیتو را میتوان نماد استعمارزدایی و مقابله با فرایندهایی دانست که نظام سلطه از قرن 18به بعد در کشورهای پیرامونی ایجاد کرده بود. شعارهای سیاسی، آرمانهای راهبردی و گفتمانهای نهادی افراد یادشده توانست جنبشی را ایجاد کند که در برابر الگوهای ساختار دوقطبی که منجر به نادیده گرفته شدن بازیگران حاشیهای در سیاست بینالملل میشد، مقاومت کند. چنین روندی از سال1955 آغاز شده و تا سال2012 ادامه پیدا کرده است. اگرچه جنبش عدمتعهد در سالهای دهه1960 بخشی از قابلیتهای ساختاری و کارکرد راهبردی خود را از دست داده است اما بهگونهای تدریجی زمینه برای بازتولید و ارتقای قابلیتهای راهبردی چنین مجموعهای در سطوح منطقهای و بینالمللی بهوجود آمد. علت آن را میتوان در تغییرات تدریجی سیاست بینالملل دانست. در هر دوران تاریخی، میتوان موجهایی را مورد ملاحظه قرار داد که درصدد تقویت جنبش عدمتعهد هستند. به موازات چنین فرایندی، موجهای گریز از مرکز نیز در سیاست جهانی و کارکرد برخی از کشورها در جنبش عدمتعهد مشاهده میشود.
شعارهای ارائه شده در نخستین اجلاسیههای جنبش عدمتعهد ماهیت رادیکال داشت. کشورهایی همانند اندونزی، هند و مصر رویکرد ضداستعماری داشتند. یوگسلاوی با انحصار قدرت سوسیالیستی در اتحاد شوروی مخالفت داشت. شاید بتوان جنبش عدمتعهد را بهعنوان راهسوم در سیاست بینالملل دانست. کشورهای عضو جنبش عدمتعهد تلاش داشتند تا موقعیت سیاسی و اقتصادی خود را از طریق هویتیابی پیگیری کنند. بهعبارت دیگر، آرمانهای نهفته در تفکر راهبردی اعضای جنبش عدمتعهد بر این امر قرار گرفته بود که میتوان زمینههای متمایزسازی کشورهای عدمتعهد از قدرتهای بزرگ را بهوجود آورد. هرگاه واژه تمایز در حوزه سیاسی و سیاست بینالملل مورد استفاده قرار میگیرد، بهمعنای آن است که کنش کشورها براساس هویتگرایی قرار گرفته است. بنابراین گفتمانهای اولیه جنبش عدمتعهد معطوف به متمایزسازی کشورهای در حال توسعه از سیاست منطقهای و بینالمللی قدرتهای بزرگ بوده است.
الحاق ایران به جنبش عدمتعهد و تولید گفتمانهای مقاومت در سیاست بینالملل
آرمانگرایی ایرانی نهتنها در سال1979 منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد بلکه چندماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه برای الحاق جمهوری اسلامی ایران به جنبش عدمتعهد فراهم شد. علت اصلی پذیرش ایران در جنبش عدمتعهد را میتوان براساس جهتگیری نهشرقی - نهغربی در سیاست خارجی دانست.
ضرورتهای سیاست خارجی نهشرقی - نهغربی ایجاب میکرد که ایران از پیمان سنتو خارج شده و نقش سیاسی جدیدی را در آسیای جنوب غربی ایفا کند. مشارکت ایران در اجلاسیه عدمتعهد هاوانا در سال1979 نشان میدهد که ایران از انگیزه لازم برای تقویت و ارتقای اهداف سازمانی این جنبش برخوردار بوده است. نگرش راهبردی ایران درباره نقش سیاسی کشورهای عضو جنبش عدمتعهد، منجر به پذیرش عضویت ایران در اجلاسیه هاوانا در سال1979 شد. ایران تلاش داشت تا اهداف خود را در ارتباط با سیاست خارجی رادیکال از طریق نقد راهبردی بازیگران فرادست در سیاست بینالملل پیگیری کند. به این ترتیب، عضویت ایران در جنبش عدمتعهد به مفهوم ارتقای نقش راهبردی این جنبش برای مشارکت مؤثر و سازنده در حوزه سیاست بینالملل محسوب میشود.
میزبانی ایران و گفتمانسازی در قالب ریاست اجلاسیه شانزدهم جنبش عدمتعهد
جمهوری اسلامی ایران در سال2009 از موقعیت ویژهای در سیاست بینالملل برخوردار بود. نقش سیاسی و منطقهای ایران در آسیای جنوبغربی تا مدیترانهشرقی ادامه دارد. بسیاری از جنبشهای سیاسی و نهضتهای آزادیبخش تحتتأثیر رویکرد سیاست خارجی ایران قرار دارند. در این مقطع زمانی ایران میبایست آموزه مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری در ارتباط با انسجام اسلامی را پیگیری کند. گسترش همکاری با کشورهای در حال توسعه یکی از اهداف راهبردی ایران برای ارتقای موقعیت بینالمللیاش محسوب میشود.
گفتمان مقاومت در برابر فرادستی قدرتهای بزرگ
تلاش برای جلب آرای کشورهای تأثیرگذار جنبش عدمتعهد جهت میزبانی ایران در سال2012 مربوط به فعالیتهای دیپلماتیک ایران در اجلاسیه شرمالشیخ است. در سال2009 ایران توانست کشورهای عضو جنبش عدمتعهد را متقاعد کند که میزبانی اجلاسیه شانزدهم را عهدهدار شود. پیگیری این امر با هدف ارتقای جایگاه سیاسی، منطقهای و بینالمللی ایران انجام گرفته است. کشورهایی که ریاست نهادهای بینالمللی را عهدهدار میشوند، عموما دستورکار موضوعات بحرانی در سیاست بینالملل را نیز تبیین و تنظیم میکنند. به همین دلیل است که ایران تلاش کرد تا میزبانی اجلاسیه شانزدهم را براساس اهداف راهبردی سیاست خارجی خود بهدست آورد. گفتمانسازی بخشی از ضرورت سیاست خارجی ایران محسوب میشود. تاکنون ادبیات سیاسی ایران معطوف به مقاومت در برابر هژمونیگرایی و فرادستی قدرتهای بزرگ در سیاست بینالملل بوده است. طبعا چنین فرایندی زمانی تداوم پیدا میکند که ایران بتواند گفتمانهای راهبردی متناسب با مطلوبیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی طیف گستردهای از کشورها را تولید کند. نهادسازی بدون گفتمانهای مؤثر و سازنده امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین کارآمدی جنبش عدمتعهد در شرایطی امکانپذیر است که قالبهای گفتمانی مؤثر برای تداوم نهادهایی همانند جنبش عدمتعهد تولید شده و از کارآمدی اجرایی در ایفای نقش سیاسی و بینالمللی برخوردار شود.
گفتمان مدیریت مشترک جهانی و موازنهگرایی نهادی
در اجلاسیه تهران طیف گستردهای از کشورهای جهان مشارکت دارند.
از مجموعه اعضای جنبش عدمتعهد، 26کشور از آمریکای جنوبی، 38کشور از قاره آسیا، 54کشور از قاره آفریقا و یک کشور از اروپا هستند. علاوه بر کشورهای یادشده، دو کشور هائیتی و سنتکیس از آمریکای مرکزی نیز به جنبش عدمتعهد ملحق شدهاند. علاوه بر کشورهای یادشده، جنبش عدمتعهد توانست با طیف گستردهای از سازمانهای اجتماعی و اقتصادی ارتباط برقرار کند. این امر موقعیت سازمانی جنبش عدمتعهد را ارتقا میدهد. متنوع بودن کشورهای جنبش عدمتعهد این ضرورت را اجتنابناپذیر میسازد که قالبهای گفتمانی تولید شود که بتواند مطلوبیت لازم را برای کشورهای مختلف عضو جنبش عدمتعهد ایجاد کند.
هویتیابی راهبردی و مدیریت بحران در منازعات منطقهای
ایران در شرایطی ریاست جنبش عدمتعهد را بهدست آورده است که کشورهای عضو نیازمند هویتیابی راهبردی هستند.
در سالهای بعد از جنگ سرد موقعیت ژئوپلیتیکی ایران برای تحقق اهداف راهبردی افزایش یافته است. این امر میتواند آثار خود را در ارتباط با تغییر در شکلبندی معادله رفتار منطقهای و بینالمللی در جنبش عدمتعهد ایجاد کند. نخستین و اصلیترین هدف ایران در ارتباط با جنبش عدمتعهد را میتوان تقویت قابلیتهای ساختاری آن دانست. جنگ سرد نقطه عطف جدیدی در سیاست بینالملل آغاز کرد. بهطور کلی میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد که برخی از اعضای جنبش عدمتعهد بر این اعتقاد بودند که در دوران بعد از جنگ سرد نیاز چندانی به تداوم فعالیتهای این مجموعه وجود ندارد. درحالیکه کشورهایی همانند ایران رویکرد کاملا متفاوتی داشتند.
اجماعیابی نهادی در چارچوب صلح و عدالت جهانی
تولید گفتمانهای راهبردی در شرایطی از اهمیت و مطلوبیت لازم برخوردار خواهد بود که امکان تحقق ادبیات سیاسی مندرج در گفتمان وجود داشته باشد.
گفتمانهایی که از مطلوبیت و کارآمدی لازم برخوردار باشند قادر خواهند بود تا زمینههای نشر مفهومی و گفتمانی را بهوجود آورند. ازجمله این گفتمانها میتوان به مدیریت مشترک جهانی اشاره داشت. این گفتمان بخشی از ضرورت موازنهیابی در ارتباط با کشورهای منطقهای و سیاست بینالملل خواهد بود.
اجماعیابی یکی از سازوکارهای افزایش نقش و کارآمدی سازمانها و نهادهای بینالمللی محسوب میشود. ایران میتواند از چنین فرایندی برای ارتقای نقش سازمانی جنبش عدمتعهد استفاده کند.
تحقق چنین هدفی در شرایطی امکانپذیر است که ایران بتواند امتیاز ریاست اجلاسیه برای تأثیرگذاری در برنامه کار جنبش عدمتعهد در سال2012 بهرهمند شود. اجماعیابی این مطلوبیت را دارد که میتواند زمینههای لازم برای ارتقای تحرک سازمانی و رفتاری کشورهای عضو جنبش عدمتعهد را بهوجود آورد. کشوری که از امتیاز میزبانی اجلاسیه برخوردار است، قادر خواهد بود تا زمینههای لازم برای اجماعیابی در روند تصمیمگیری راهبردی در جنبش را ایجاد کند. گفتمان مدیریت مشترک جهانی به این دلیل از اهمیت راهبردی برخوردار است که سیاست هژمونیگرایی آمریکا و الگوهای فرادستی قدرتهای بزرگ در حوزههای منطقهای را کنترل میکند. اگر چنین مفهومی به گفتمان جهانی تبدیل شود، زمینه طرح آن در مجمع عمومی سازمان ملل نیز وجود خواهد داشت. حضور بانکیمون در اجلاسیه تهران میتواند ضرورتهای جدیدتری را برای انتقال قالبهای گفتمانی ایران در سطح بین نهادی بهوجود آورد.
دومین قالب گفتمانی ایران مربوط به صلح جهانی و عدالت است. اگرچه در رهیافتهای غربی صلح از طریق قدرت تولید میشود و عدالت تابعی از معادله قدرت بازیگران در سیاست بینالملل خواهد بود اما ایران در اجلاسیه شانزدهم جنبش عدمتعهد تلاش دارد تا روند جدیدی در جهت تحول در ساختارهای اجرایی اجلاسیه ایجاد کند. صلحسازی و عدالت در نگرش نهادگرا روندی طولانی دارد. بنابراین کشورهایی که در چنین شرایطی قرار دارند باید بتوانند از الگوهای کنش مرحلهای برای تحقق اهداف راهبردی استفاده کنند. ضرورتهای مقاومت و صلح جهانی در شرایطی امکانپذیر است که بتوان اهداف منطقهای ایران را براساس افکار عمومی بینالمللی پیگیری کرد. جنبش عدمتعهد در اجلاسیه شانزدهم با موضوعاتی ازجمله آینده سوریه و مشروعیتیابی فعالیت هستهای کشورهایی روبهرو خواهد بود که بر همکاریهای صلحجویانه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأکید دارند. چنین فرایندی را میتوان نماد مقاومت در برابر تهدیدات بازیگران فرادست در سیاست بینالملل دانست.
متقاعدسازی نهادی کشورهای جنبش عدمتعهد در حوزه فعالیت هستهای صلحجویانه ایران
در سالهای گذشته جنبش عدمتعهد همواره از فعالیت صلحجویانه هستهای ایران در چارچوب مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی حمایت به عمل آورده است. طبعا در اجلاسیه شانزدهم موضوع مربوط به حقانیت و مشروعیت کشورهای در حال توسعه برای انجام فعالیتهای صلحجویانه هستهای مورد توجه قرار خواهد گرفت. اگر جنبش عدمتعهد بتواند حقانیت فعالیت صلحجویانه کشورهای در حال توسعه در ارتباط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تثبیت کند، در آن شرایط از نقش سازنده در ارتباط با فرایندهای بینالمللی بهره میگیرد. تحقق اهداف صلحجویانه ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی زمانی امکانپذیر است که موضوع مربوط به صلح و عدالت از طریق نهادهای بینالمللی و در روند مدیریت مشترک جهانی حاصل شود.
اثربخشی سیاسی و امنیتی ایران در شرایطی حاصل میشود که کشورهای شرکتکننده در اجلاسیه شانزدهم جنبش عدمتعهد بتوانند به اهداف راهبردی خود از طریق نهادهای بینالمللی نایل شوند. بهعبارت دیگر، اگر فرایندهای آینده جنبش عدمتعهد در راستای ارتقای نقش سازمانی این مجموعه شکل گیرد، طبیعی است که جلوههایی از مشارکت راهبردی جنبش عدمتعهد در بحرانهای منطقهای نیز حاصل میشود. یکی از ضرورتهای ارتقای نقش سازمانی جنبش عدمتعهد را میتوان مشارکت در ارتباط با بحرانهای منطقهای دانست.
بحران در سوریه، عربستان، یمن، بحرین، افغانستان و عراق صرفا در شرایطی ترمیم و مدیریت میشود که امکان نقشآفرینی نهادهایی همانند جنبش عدمتعهد فراهم شود. ریاست ایران در جنبش عدمتعهد میتواند زمینههای تحقق چنین اهدافی را در ارتباط با امنیت منطقهای و مشارکت سازنده در سیاست بینالملل بهوجود آورد. یکی از مفاهیمی که در اجلاسیه تهران مورد توجه قرار میگیرد، موضوع مدیریت مشترک جهانی است.
مدیریت مشترک جهانی بهعنوان یکی از هدفهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
اگر روند مشارکت جنبش عدم تعهد در بحرانهای منطقهای منجر به ایفای نقش سازنده شود، در آن شرایط نهتنها زمینه تحقق عدالت و صلح در سطوح فراگیرتری ایجاد میشود بلکه میتوان چنین وضعیتی را انعکاس تحقق مدیریت مشترک جهانی در ارتباط با راهبردهای آینده جنبش عدمتعهد دانست. مفاهیم و شعارهای سیاسی جنبش عدمتعهد در شرایطی میتواند به گفتمان بینالمللی منجر شود که زمینههای تحرک سازمانی جنبش در چارچوب مدیریت مشترک جهانی حاصل شود. مشارکت ایران در تروئیکای عدمتعهد از سال2009 آغاز شده و تا سال2018 ادامه خواهد داشت. درحالیکه ریاست ایران در جنبش عدمتعهد صرفا بهمدت سه سال بوده و تا سال2015 تداوم مییابد. سه سال آینده فرصت مناسبی برای کارگزاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود تا بتوانند بخشی از اهداف بنیادین کشورهای عضو جنبش عدمتعهد را از طریق فرایندهای دوجانبه و چندجانبه پیگیری کنند. در شرایطی ایران هدایت جنبش عدمتعهد را عهدهدار شده است که بسیاری از کشورهای عدمتعهد در آسیای غربی با بحران امنیتی روبهرو هستند. بحرانی که قدرتهای فرادست در سیاست بینالملل محور اصلی ایجاد، سازماندهی و تداوم آن محسوب میشوند. در چنین شرایطی ایران میتواند برای حل نیازهای امنیتی کشورهای منطقه از سازوکارهای مبتنی بر دیپلماسی چندجانبه استفاده کند. تحقق چنین اهدافی در شرایطی امکانپذیر است که ایران بتواند گفتمان مناسب و فراگیر را در فضای جنبش عدمتعهد ایجاد کند. گفتمانی که مبتنی بر عدالت آرمانی و مشارکت راهبردی کشورها در مدیریت جهانی و همچنین مدیریت بحران در منازعات منطقهای باشد.
* استاد دانشگاه تهران