طرحهای عمرانی از اهمیت و نقش بالایی در توسعه و رونق اقتصادی برخوردار بوده و اصولا یکی از نمادهای مهم تحرک و پویایی اقتصادی به شمار میآید. جدای از نقش راهبردی طرحهای عمرانی بهعنوان زیرساختهای توسعه اقتصادی، بسیاری از شاخصهای اقتصادی همچون ایجاد اشتغال، بهرهوری، رشد اقتصادی، سرمایهگذاری خارجی و مواردی از این قبیل به متغیر طرحهای عمرانی گرهخورده است.
شاید به همین دلیل است که حتی کشورهای توسعهیافته که از ثبات توسعهای برخوردار هستند، برای حفظ پویایی توسعهای سعی در طراحی طرحهای عمرانی جدید با وجود تکمیل بودن تاسیسات زیربنایی دارند. در این راستا نوسازی و تخریب تاسیسات عمرانی قدیمی و ایجاد تاسیسات جدید نیز در دستور کار قرار دارد. اما این اهمیت در اقتصاد ایران هنوز درکنشده و در نقطه مقابل، این موضوع بهدلیل فقدان مدیریت و برنامهریزی مناسب به معضلی برای اقتصاد ایران تبدیل شده است. به این معنا که به جای اینکه محرک اقتصادی باشد، موجب توقف، رکود و کاهش بهرهوری و هدررفت منابع اقتصادی شده است.
آمارها و گزارشها نشان میدهد که در حال حاضر نزدیک به پنج هزار طرح نیمهتمام عمرانی در کشور وجود دارد که برخی از این طرحها با سابقهای بیش از 30ساله به دلایل مختلف حرکتی لاکپشتی را تجربه میکنند. این تعداد طرح نیمهتمام جدای از منابع مالی مورد نیاز برای تکمیل، هزینهای معادل 15میلیارد دلار را به اقتصاد کشور تحمیل میکند که در واقع معنایی جز هدررفتن این منابع ندارد.
شاید در این زمینه نباید از تأخیر طولانی در ساخت و بهرهبرداری از فرودگاه بینالمللی امام خمینی و بهرهای که کشورهای عرب منطقه از این تأخیر در جهت تبدیل شدن به فرودگاههای هاب منطقهای بردند، غافل شد. شرایط بهگونهای رقم خورده که حتی با تکمیل فازهای باقیمانده این فرودگاه، امکان بازیابی منافع و فرصتهای تعریفشده برای آن حداقل در کوتاهمدت و میانمدت امکانپذیر نیست و بنابراین عملا توجیه اقتصادی این طرح از بین رفته است. نمونه فرودگاه امامخمینی نشان میدهد که گذشت زمان و تکمیل نشدن طرحهای عمرانی باعث شده که بسیاری از این طرحها کارایی و توجیه اقتصادی خود را از دست داده در نتیجه ادامه کار براساس طرح اولیه منطقی نبوده و تغییر کاربری یا اجرای مراحل با توجه به نیاز کنونی و آینده کشور ضروری بهنظر میرسد؛ چه بسا طرحهایی که بهصورت نصفه و نیمه (مانند فرودگاه بینالمللی امام خمینی) به بهرهبرداری رسیده و یا در آینده به بهرهبرداری میرسند (مانند بزرگراه تهران- شمال) که در حال حاضر باید مراحل دوم و سوم نوسازی و بهسازی خود را طی میکردند اما این موضوع عملا محقق نشده است.
براساس اعلام مقامات رسمی کشور، هزینه تکمیل طرحهای نیمهتمام کشور، رقمی حدود 70هزار میلیارد تومان است که تقریبا یکششم تولید ناخالص داخلی و یکهفتم کل بودجه سالانه کشور است. این رقم جدای از تأمین آن، مشکلاتی را نیز از بابت امکان تزریق آن در اقتصاد کشور و بروز تورم ایجاد میکند.
هرچند دولت دهم در یکی- دو سال آخر فعالیتش، عزم خود را برای تکمیل برخی طرحهای عمرانی در قالب طرحهای مهر ماندگار جزم کرده اما نگاه بخشی به این موضوع (تأکید بر وعدههای طرحشده در سفرهای استانی)و نداشتن برنامه منسجم براساس اصل آمایش سرزمین، این تلاش را نیز میتواند کماثر سازد. بنابراین لازم است دولت که ماههای پایانی فعالیت خود را میگذراند فارغ از حساسیتها و تعصبات و براساس منطق اقتصادی، تلاش خود را برای به نتیجه رساندن طرحهای نیمهتمام و نه الزاما تمامکردن آنها بسیج کند تا تجربه طرحهایی مانند راهآهن اصفهان- شیراز که بهصورت ناقص به بهرهبرداری رسید، تکرار نشود.