«اتحاد ملی» نیاز و راهبرد در عرصه داخلی است و «انسجام اسلامی» اولا نحوه نقشآفرینی ایران در حوزه بیرونی و ثانیا ضرورتی برای امت واحده اسلامی دانسته میشود.
در سیر تدوین استراتژی، راهبرد یا راهبردهای نهایی از فرایندی ناشی میشود که شناخت و ارزیابی محیط (داخلی و خارجی) جانمایه اصلی آن است.
به عبارت دیگر نمیتوان تا ارزیابی درستی از شرایط دو محیط داخلی و خارجی در مؤلفههای مختلف آن (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و امنیتی) نداشت به تدوین استراتژی پرداخت.
علاوه بر این، تعیین راهبرد بهتنهایی بیمعناست. اولا این راهبرد باید سایهای از سیاستهای کلی، اهداف و سندهای بالادستی باشد و ثانیا برای تحقق آن، سیاستهایی تعریف و اجرا شوند که دقیقا در راستا و تصویری از آن باشند.
نبود همین محور دوم، متأسفانه مشکلی است که نظام برنامهریزی ما همواره از آن رنج برده است و به همین جهت در بیشتر موارد، از ارائه یک مدل منسجم و خودافزاینده ناتوان بودهایم. بهعنوان مثال لایحههای بودجه سالانه تا چه حد متأثر از قانون برنامه توسعه و سند چشمانداز بیستساله (بهعنوان یک و دو لایه بالاتر) تدوین میشوند؟
اما چرا اتحاد ملی این روزها بیشتر از هر روز اهمیت دارد و چرا باید تمامی سیاستها، برنامهها و حتی اظهارنظرها بهگونهای طراحی و بیان شوند که تقویتکننده وحدت ملی باشند؟
امنیت هر ملت، عنصر و شاخص اصلی منافع ملی است و اساسا یک ملت با اتکا به توان و قدرت خود – که تجمیعی از مؤلفههای موضوعی قدرت هستند – میتواند به نقطه امنی برسد که منافعش در آن حفظ یا تأمین میشود. وقتی به مؤلفههای تشکیلدهنده قدرت ملی نگاه میکنیم درجه انسجام و وحدت ملی را یکی از مهمترین آنها مییابیم.
به عبارت بهتر، اگرچه ادوات نظامی، تولید ناخالص ملی، مردمسالاری، فناوریهای مدرن نظیر دانش هستهای یا سلولهای بنیادی، جایگاه بینالمللی و... در مؤلفههای نظامی، اقتصادی، سیاسی و علمی قدرت ملی مؤثرند اما همه اینها در سایه ملتی متحد و منسجم به منصه ظهور میرسند.
در عرصه جهانی، وقتی دولت یا دولتهای متخاصم بخواهند کشوری را تهدید کنند یا تهدید را به اجرا بگذارند پس از درج اعداد کمی مؤلفههایی از این دست در یک جدول محاسباتی، قدرت و توان آن ملت را دقیقا ارزیابی میکنند تا بدانند تصمیمات آنها مؤثر است یا نه.
ازاینرو همچنان که ادوات نظامی، آمادگی رزمی، قدرت و سرعت واکنش، توانایی جنگ یا دفاع نامتقارن و پایگاههای نظامی فرامرزی نوعی بازدارندگی در مقابل تهدیدات تلقی میشود، کیفیت دیپلماسی، ابتکارات دیپلماتیک و میزان میانجیگریها، وابستگی دیگر واحدهای سیاسی، امنیت داخلی، کارآیی سازمان دولت، تولید ناخالص ملی، ضریب جینی، توریسم ،تنوع صادرات، وابستگی به بازارهای خاص، رفاه اجتماعی، سرانه پژوهش، تعداد مقاله علمی و حدود یکصد شاخص دیگر نیز تولید قدرت و به تبع آن، تولید بازدارندگی میکنند و در این میان درجه اتحاد و انسجام ملی نیز به عنوان یکی از مؤلفههای اصلی قدرت، عامل مهم در بازدارندگی از هرگونه تهدید خارجی است.
البته خوشبختانه، ما در کشوری زندگی میکنیم که بهلحاظ شاخصها، ملتی یکپارچه تعریف میشوند و با کشورهایی چون عراق، یوگسلاوی سابق و... متفاوت است که آحاد گنجانده شده در آن واحد سیاسی، نژاد، تمدن و خاستگاه یکسانی ندارند.
قومیتهای درون چنین واحدهایی ظرفیتگریز از مرکز دارند و چنانچه قدرت چسبندگی مرکز به دلایلی کاهش یابد بهسادگی فرو میپاشند و حتی به جنگ و جدال داخلی میپردازند. کشور ما نیاز به پروژه ملتسازی نیز ندارد چراکه با عطف به پیشینه خود قرنهاست که یک ملت بوده است.
حال با این مقدمات باید گفت اگر وحدت ملی یک ضرورت هر روز و البته امروز ماست و با اتکای به این دارایی میتوانیم در مقابل طراحان تهدید، بازدارندگی ایجاد کنیم پس همه سیاستها، رفتار و حتی گفتار ما در این ایام باید متأثر از این سیاست باشد.
در این میان نقش دستگاههای حکومتی و رسانهها بهدلیل گستردگی و تأثیرگذاری خود اهمیت بیشتری مییابد.
به دیگر عبارت، برای آنکه این محورها از آفت شعارزدگی - که متأسفانه عادت ماست - مصون بمانند باید هر قول و عملی که از سوی هر فرد و جریانی صادر میشود بلافاصله با این معیار سنجیده و میزان انطباق یا انحراف از این معیار اعلام گردد.
باید فضای عمل را گستردهتر کنیم نه آنکه با نگاه تنگنظرانه وحدت را همسویی دیگران با خودمان ترجمه کنیم و نه پیوستن همه جریانها و جویبارها و تشکیل یک رود پرخروش.
از یاد نبردهایم در میانه سال گذشته، دفتر رهبر معظم انقلاب عده کثیری از شخصیتهای نظام اعم از اصولگرا و اصلاحطلب را دعوت کرد و در آنجا رهبری با تعریف عام از خودی و ضمن رد تعاریف و مرزبندیهای مضیق از خودی، گفتمان اصولگرایی اصلاحطلبانه را مطرح کردند و با این اقدام سمبلیک (دعوت همه جناحهای داخل نظام) و بیانات مهمی که در آن جلسه ایراد شد عملا این پیام را به جامعه سیاسی دادندکه از منظر ایشان همه حاضران آن جلسه و جناحهایی که آنان نمایندگی میکنند، خودی و داخل نظام و مؤثر در پیشرفت کشور هستند.
سئوال اینجاست که آیا دستگاههای مختلف حکومتی و رسانهها توانستهاند این نگاه شامل را دنبال کنند یا همچنان در کوس رقابتها و اختلافات میدمند و متوجه نیستند که دشمنان چه طراحیهایی برای ما دارند؟
پیشنیاز اول در تحقق اتحاد، ترک این پندار است که «دیگران باید با ما متحد شوند».شاید رسیدن و اجرای ایده «ما نیز باید با دیگران متحد شویم» چاره کار باشد.