خبرگزاری مهر: اسلام در هزارو چهارصد سال پیش این قانون را گذراند و گفت: مردان از آنچه کسب میکنند و به دست میآورند بهرهای است و زنان را از آنچه کسب میکنند و به دست میآورند بهرهای است.
قرآن مجید همانطوری که مردان را از نتایج کار و فعالیتشان ذی حق دانست، زنان را نیز در نتیجه کار و فعالیتشان ذی حق شمرد.
در آیه دیگری داریم: مردان را از مالی که پدر و مادر و یا خویشاوندان بعد از مردن خود باقی میگذارند بهرهای است و زنان را هم از آنچه پدرومادر و خویشاوندان از خود باقی میگذارند بهرهای است.
این آیه حق ارث بردن را تثبیت کرد. عرب جاهلیت حاضرنبود به زن ارث بدهد اما قرآن کریم این حق را برای زن تثبیت کرد.
یک مقایسه
پس قرآن کریم سیزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادی داد، با این تفاوت اولاً: انگیزهای که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد به جز جنبههای انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده است. اما غرب برای مطامع سرمایه داران قوانینی را برای حقوق زنان تصویب کرد و بعد با بوق و کرنا دنیا را پر کردند که ما حق زن را به رسمیت شناختیم و حقوق زن و مرد را مساوی داشتیم. ثانیاً اسلام به زن استقلال اقتصادی داد، اما به قول ویل دورانت خانه براندازی نکرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران به تمرد و عصیان وادار نکرد. اسلام با این دو آیه انقلاب عظیم اجتماعی به وجود آورد اما آرام و بی ضرر و بی خطر.
ثالثاً آنچه دنیای غرب کرد این بود که به قول ویل دورانت زن را به بندگی و جان کندن در خانه رهانید و گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرد، یعنی اروپا غل و زنجیری از دست و پای زن باز کرد و زنجیر دیگری که کمتر از اولی نبود به دست و پای او بست. اما اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تأمین بودجه اجتماع خانوادگی، هرنوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمین مخارج خود و خانواده برداشت. زن از نظر اسلام در عین اینکه حق دارد طبق غرایز انسانی به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد، طوری نیست که جبر زندگی، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبایی را که همیشه با اطمینان خاطر باید همراه وی باشد از او بگیرد.
زن مسلمان شوهردار، آزاد است در ثروتش آن طور که مایل است در حد قانون دخل و تصرف نماید. حق دارد بفروشد و آنچه را که اراده کند بخرد. اموال خود را برای هر مصرفی که میخواهد و شخصا ثروت خودش را حفظ کند و در آن دخالت نماید و شوهر به هیچ عنوان حق ندارد در دارایی او مداخله نماید. زمانی که شوهرش میمیرد از دارایی او ارث میبرد و خداوند در این باره فرموده: چنانچه فرزند نداشته باشید سهم ارث زنان یک چهارم ترکه شما مردان است و اگر فرزند داشته باشید یک هشتم خواهد بود.
یک زن مسلمان آزاد است بدون دخالت پدر یا شوهر یا هر کس که میخواهد قراردادی را منعقد کند. در دین مبین اسلام به زن اجازه مالک شدن را داده و او میتواند وکیل دیگران هم باشد و نصیب و روزی خود را طلب کند و در کاری که انتخاب میکند استخدام شود و همانطور که برادر، پدر یا شوهر در ثروتشان تصرف مینماند او هم تصرف نماید.
با این توضیحات کاملا معلوم میشود که دین مبین اسلام عادلانه با زن رفتار کرده و به او کمال محبت و بذل توجه را نموده و کوچکترین حق او را مورد غصب و پایمال شدن قرار نداده است، خواه ذریتش دختر باشد یا همسر یا مادر.
اینها بیانات اسلام درباره زن است. اما در همین زمان که قرآن این مسائل را مطرح میکند دولت روم، قانونی را به تصویب میرساند که زن مانند کودک نمیتواند صاحب ملک و تصرف باشد و باید رئیس خانواده کارهایش را انجام دهد و از نظر قانون مانند یک نابالغ دایمی شمرده میشود.
و یا در قانون فرانسه آمده است که زن بدون اجازه و رضای شوهرش نمیتواند قراردادی را منعقد کند. پس معلوم شد که زن از نظر قوانین موضوعه بشری در غرب نمیتواند در املاکش دخل و تصرف داشته باشد در حالی که اسلام زن را مانند مردان حق تصرف در املاکشان برای خرید و فروش و رهن عطا کرده است.
اسلام زن را گرامی داشت و با او رفتار شرافتمندانه و عزتمندی در پیش گرفت. از حقوق و وظایفی که برای مرد مقرر داشته به زن هم ارزانی داشت. حقوقی به او اعطا فرمود که قبل از آن هیچکس از ادیان یا دولتها به او نبخشیده بودند.