به گونهای که این را برای سایر همکاران خود به یک رسم تبدیل کرد چراکه سرعت پیشرفت تولید یک مجموعه تلویزیونی در حالی که دو سوم آن با کلوزآپ گرفته شود چون دیگر نقش صحنهآرایی و میزانسن کمرنگ میشود، بیشتر است. از این شیوه دکوپاژ تصویری سایهگردانان تلویزیون الگوبرداری کردند و این رسمی بود برای سرعت در تولید و کاهش کیفیت و مدیران تلویزیون نیز چون این شیوه ضرری برای آنها نداشت استقبال کردند و آثار زیادی به فیلمسازانی که اینچنین کار کردند سپردند.و اکنون که روزگاری از این شیوه تنبلی در کارگردانی آثار تلویزیون میگذرد، شیوه جدید سیروس مقدم و عواملش تصویربرداری با لنز و ایدانگل است که در سریال دیوار و اثر قبلی این کارگردان به شیوهای اغراق شده صورت گرفت... البته شاید سیروس مقدم آن هیجان کاذبی که با لنز واید انگل ایجاد میکند را دوست دارد اما باید به خاطر داشته باشد که اینگونه نمیتوان مخاطب تلویزیون را پای گیرنده نگه داشت به خصوص که فیلمنامهنویساش در دیوار بزنگاههای گرهافکنی و گرهگشایی قصهاش را بسیار شل گرفته است و بر مبنای یک یاد و جمله سرنوشت قصه را تعیین کرده است که برای مخاطب قابل هضم نیست.
2 - سعید نعمتالله که با سریال زیر هشت گل کرد و اکنون دیوار را با نگاهی سفارشی مطابق ذائقه سفارشدهنده نوشته است با آنکه شخصیت خلافکار مرکزیاش مثبت جلوه داده شده است اما فرازوفرودش برای مخاطب قابل هضم نیست.... اینکه یک خلافکار که اینچنین پلیس را سرگردان خویش کرده است نتواند از پس راضی کردن بچهاش برآید و بهخاطر عدم رضایت او چنین ویران شود که دست به خودکشی بزند با عالم واقع تفاوت دارد. پس قابل هضم نیست و باور نمیشود داشت.
3 - معمولا نقش آدمهایی که با مردم تماس گسترده دارند (مانند راننده تاکسی یا پلیس) به بازیگرانی سپرده میشود که کلمات را بسیار روان ادا کنند چراکه ذات کار آنها میطلبد که چنین باشند اما نقش آتیلا پسیانی در دیوار هرگز به او نمیآید و از آنجا که این بازیگر برای خودش حسابی خودمختار است کارگردان نتوانسته متناسب با نقش از او بازی بگیرد و پسیانی نیز به سبک خودش و حتی شبیه به شخصیت خودش در این نقش بازی کرده و هرگز نتوانسته بهاین نقش نزدیک شود و این یک انتخاب اشتباه تلقی میشود. البته شخصیت جمیل به این بازیگر تنومند میآید اما برخی دیگر از نقشها نابجا به بازیگران سپرده شده و این اشکالات به ما یادآور میشود که درآثار مقدم کیفیت همیشه فدای کمیت میشود چون او به همراه گروهش رکورد کمترین زمان را در تولید مجموعههای تلویزیونی به ثبت رسانده و به تنهایی بالاتر از دیگران است. البته ... هرگز افتخار نیست.
سیروس مقدم باید تجدیدنظر کند؛ تجدیدنظر در سرعت تصویربرداری... تجدیدنظر در تعجیل و سپردن نابجای نقش به بازیگران و... تجدیدنظر در قصههایی که روایت میکند و گره افکنیهای کاذبی دارد... تجدیدنظر در میزانسن و دکوپاژش که مخاطب تلویزیون را خفه میکند بس که او باید کلوزآپ و لوانگل ببیند... آری سیروس مقدم و مدیران فیلم و سریال تلویزیون باید تجدیدنظر کنند در این تکرار بیهوده و کسالتبار چون هر آنچه که در سالهای اخیر به جز مجموعه پایتخت ساخته است کلیپهایی خوش آب و رنگ بوده است که به لحاظ داستان بسیار سطحی مینماید و به جز جذابیتهای سطحی چیزی برای گفتن و تأمل ندارد و مخاطب را به روش کاذب پای گیرندهها مینشاند.