ماجرا از این قرار است که حدود چهارماه پیش زن میانسالی نزد پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدید شدن شوهرش به نام اسد داد. تحقیقات نشان میداد مرد 60ساله آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. خانواده وی به همه بیمارستانها و دوستان او سر زدند اما هیچ اثری از وی بهدست نیاوردند.
درحالیکه تیمی از مأموران با دستور قاضی قریشیزاده، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران تحقیقات خود را برای پیدا کردن مرد ناپدید شده آغاز کرده بودند خانواده اسد به اداره آگاهی احضار شدند تا عکسهای اجساد مجهولالهویه را مشاهده کنند. همسر و فرزندان مرد ناپدید شده بعد از دیدن عکس جسدهایی که چند وقت پیش بدون اینکه خانوادههایشان مورد شناسایی قرار بگیرند دفن شده بودند، عکس او را بین این عکسها شناسایی کردند.
یکی از عکسها با مشخصات اسد مطابقت داشت و خانواده وی اطمینان داشتند که این عکس متعلق به گمشده آنهاست. بررسیها نشان میداد که صاحب عکس مدتی قبل در یکی از خیابانهای پایتخت جانش را از دست داده و بعد از انتقال جسد او به پزشکی قانونی و پیدانشدن خانوادهاش، دستور دفن جسد صادر شده است.
وقتی عکس اسد از سوی خانوادهاش شناسایی شد، دستور ابطال شناسنامه این مرد صادر شد و نشانی قبری که جسد در آن دفن شده بود در اختیار خانواده وی قرار گرفت. آنها نیز با خرید سنگ قبر و انجام کارهای مقدماتی در تدارک برگزاری مراسم عزاداری بودند اما چند روز پیش اتفاق عجیبی افتاد.
دختر اسد زمانی که در مسیر رفتن به خانه بود بهطور اتفاقی در نزدیکی خانهشان پدرش را دید و شوکه شد. این زن که برای مرگ پدرش سیاه پوشیده بود با دیدن وی به سمت او رفت و وقتی مطمئن شد که اشتباه نکرده و پدرش زنده است، وی را به خانه برد.
اسد وقتی وارد خانه شد با دیدن پارچههای سیاه و همسر و فرزندانش که مشکی پوشیده و عزادار بودند خشکش زد.
درخواست شناسنامه
بعد از این حادثه، مردی که زنده شده بود همراه همسرش به دادسرای جنایی رفت و درخواست دریافت شناسنامه کرد. وی به قاضی گفت: حدود چهارماه پیش از خانه بیرون رفته و کنار خیابان نشسته بودم که مأموران بهزیستی من و تعدادی از معتادان را سوار ماشین کردند و به کمپی که برای ترک اعتیاد بود بردند. من که بر اثر مصرف مواد حال خوبی نداشتم، همانجا ماندم و آنقدر حالم بد بود که حتی آدرس و شماره تلفن خانهام را هم بهخاطر نداشتم تا به مسئولان کمپ بدهم. مدتی آنجا بستری بودم تا اینکه موفق شدم مواد را ترک کنم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه دوره درمانم به پایان رسید از آنجا بیرون آمدم و به سمت محل زندگیام رفتم. در نزدیکی خانه، دخترم را دیدم. او که باورش نمیشد من زنده هستم ماجرا را برایم تعریف کرد و گفت با دیدن عکس فردی شبیه من بین عکس اجساد مجهول الهویه مرا شناسایی کردهاند و در تدارک مراسم عزاداری برایم هستند. آنها حتی سفارش سنگ قبر و مداح و همه مقدمات لازم برای مراسم عزاداری را داده بودند برای همین همراه همسرم به دادسرا آمدهایم تا درخواست گرفتن شناسنامهای را بدهیم که مدتی قبل باطل شده است.بعد از اظهارات این مرد و همسرش، قاضی دستور اقدامات قانونی را در این زمینه صادر کرد.