در ایتالیا گروهی از مردم ونیز خواستار تشکیل جمهوری مستقل شدهاند، در اسپانیا هم گروهی از مردم منطقه کاتالان خواسته مشابهی مطرح کردهاند و جداییخواهان اسکاتلند برای برگزاری همهپرسی جدایی از انگلیس با لندن به توافق رسیدهاند. همین تحولات باعث شده که بسیاری از تحلیلگران و ناظران امور اروپا از قوت گرفتن جنبشهای جداییطلبانه بهعنوان پدیده جدید این قاره نام ببرند و به تحلیل آن بپردازند. دکتر پیروز ایزدی، کارشناس مسائل اروپا معتقد است که در مواقع بحران اقتصادی، برخی شکافهای بالقوه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گسترده میشود. به اعتقاد وی، کشورهای اروپایی اگر بخواهند در نظام آتی بینالملل در برابر قدرتهای نوظهور نقش ایفا کنند، چارهای جز با همماندن ندارند. مشروح این مصاحبه را بخوانید.
- علت شکلگیری و ماهیت جنبشهای جداییخواهی در مناطقی مانند ونیز، اسکاتلند و اسپانیا چیست؟
در مواقعی که بحرانهای اقتصادی رخ میدهد گرایشهای جداییخواهانه تقویت میشود، زیرا شکافهای اجتماعی در مواقع بحران اقتصادی بیشتر خود را نشان میدهد. مثلاً در ایتالیا، شمال این کشور منطقه صنعتی محسوب و بیشتر ثروت کشور در آن تولید میشود، درصورتی که جنوب آن، منطقه فقیری است که به لحاظ اقتصادی وابسته به شمال است. در نتیجه در مواقع بحران، این مناطق فکر میکنند ثروتی که تولید میکنند، باید صرف منطقه خودشان شود و به مناطق دیگر داده نشود. در مواقع رونق، این امر خیلی محسوس نیست اما در زمان بحران خودش را بیشتر نشان میدهد. گرایشهای جداییخواهانه در کشورهای مختلف اروپا نیز در همین راستا قابل تحلیل و ناشی از بحران اقتصادی است که این قاره را در بر گرفته است.
- مناطقی که گرایشهای جداییخواهانه از خود نشان میدهند، احتمالاً وضعیتی دارند که آنها را مستعد شکلگیری این نوع گرایشها میکند. ویژگیهای این مناطق از این نظر چیست؟
کاتالان در اسپانیا یا اسکاتلند را درنظر بگیرید که با بدنه اصلی اجتماع، تفاوتهایی را از نظر زبانی یا قومی دارند و از قومیتهای مختلفی هستند. احساسات قومی هم در این مواقع بیشتر خود را نشان میدهد. مردم این مناطق تصور میکنندکه اگر با تقویت نیروهای گریز از مرکز در مواقع بحران از مرکز جدا شوند، بهتر میتوانند امور خودشان را بگردانند و از نظر اقتصادی شاید بهتر بتوانند عمل کنند. این یکی از دلایل اصلی جداییخواهی است. مثلاً مالیاتی که این مناطق میدهند، وارد خزانه مرکزی و در سراسر کشور توزیع میشود. آنان دوست دارند منابع هر منطقه بیشتر صرف همان منطقه شود. ضمن اینکه بهعلت پیوندهای قومی که با خودشان دارند، نوعی احساس گسست از مرکز هم دارند. نیروهای گریز از مرکزی که به واسطه این بحرانها بهوجود میآید، باعث فاصله گرفتن بیشتر آنها از مرکز میشود.
- چنین حرکتهایی تا چه اندازه از اقبال عمومی برخوردار هستند؟
معمولاً گروههای اقلیت در این مسیر پیشگام میشوند و اکثریت مردم را با خود ندارند اما وقتی فشارهای اقتصادی بیشتر میشود، طرفداران این گروهها نیز بیشتر میشوند و در مواقعی ممکن است اگر اکثریت پیدا کنند یا همهپرسی برگزار شود یا فشارها تبدیل به قیام یا شورش شود، روند جدایی شکل بگیرد.
- آیا اتحادیه اروپا اصولا سازوکاری برای بررسی درخواستهای جداییخواهانه دارد؟ راخوی، نخستوزیر اسپانیا، جداییخواهان کاتالان را تهدید کرده است که جدایی از اسپانیا یعنی بیرون رفتن از اتحادیه اروپا و در اروپا بیرون ماندن از اتحادیه اروپا یعنی هیچبودن.
سازوکاری به شکل رسمی وجود ندارد. دولتهای ملیای هستند که اتحادیه اروپا را نمایندگی میکنند. مثلاً اگر کاتالان بخواهد از اسپانیا جدا و وارد اتحادیه اروپا شود، باید دوباره فرایند الحاق را که خیلی طولانی است، طی کند. سرزمینهایی که از کشورهای عضو اتحادیه جدا شوند، دیگر عضو آن محسوب نمیشوند و برای عضویت باید فرایند الحاق را طی کنند.
- میان کشورهای اروپایی، کشوری مانند آلمان را داریم که میکوشد فرایند تصمیمگیری اقتصادی و سیاسی اعضای اتحادیه را هر چه بیشتر در بروکسل متمرکز کند، درحالیکه برخی کشورهای دیگر در برابر آن مقاومت میکنند. دلیل این مقاومت چیست؟
آلمان بهعنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اتحادیه اروپا و تأمینکننده کمکهای مالی به کشورهای دیگر دوست دارد در ازای کمکهای مالی برای بازپرداخت وامها، نظارت و کنترلی بر بودجه و نحوه صرف این کمکها داشته باشد و سیاستهای ریاضتی که مبتنی بر کاهش کسر بودجه از طریق کاهش هزینههای عمومی است، به دقت اجرا شود. اینها سیاستهایی هستند که بهخصوص میان کشورهای جنوب اروپا که دستخوش بحران هستند، نامحبوب است، زیرا باعث گسترش بیکاری و کاهش دستمزد و مزایا میشود.
- آلمان تا چه اندازه میتواند برای یکپارچه کردن روندهای تصمیمگیری در بروکسل به کشورهای دیگر فشار آورد؟
آلمان از نظر امکاناتی که دارد و این واقعیت که تنها قدرتی است که میتواند در دادن کمکهای اقتصادی مشارکت بیشتری کند، وزن بیشتری در داخل اتحادیه دارد اما به هر حال، اگر کشورهای دیگر جبههای واحد را در برابر آن تشکیل دهند، ممکن است اندکی عقبنشینی کند اما عقبنشینی کامل از مواضع آن بعید بهنظر میرسد.
- برخی کارشناسان میگویند اصولا اتحادیه اروپا برای پاسخگویی به یک رشته الزامات تأسیس شد که بعد از جنگ جهانی دوم وجود داشت و خطر شوروی نیز مزید بر علت شده بود اما حالا با کمرنگ شدن خاطره مشترک جنگ جهانی دوم و خطر روسیه، ضرورت با همماندن اعضا در چارچوب اتحادیه اروپا تضعیف شده است. این امر تا چه اندازه میتواند آینده اتحادیه اروپا را با مشکل روبهرو کند؟
درست است که علت وجودی اتحادیه اروپا تا حدی از بین رفته است. اکنون شرایط به نسبت زمانی که اتحادیه تأسیس شد، عوض شده است. اما در شرایط جدید قدرتهای نوظهوری همچون هند و چین در حال گسترش نقش خود در عرصه جهانی هستند. اگر اروپا نخواهد بهصورت یکپارچه سخن بگوید و بهصورت متحد عمل نکند، نقش هر کدام از کشورها به تنهایی در برابر این قدرتهای نوظهور بسیار پایین میآید. در نتیجه اگر قرار باشد که جهان به سوی نظام چند قطبی حرکت کند که اروپا نیز در معادلات بینالمللی نقش داشته باشد، اروپا باید متحد باشد و با صدای واحد صحبت کند. اروپاییها همگی کشورهای کوچکی هستند که به تنهایی نمیتوانند در معادلات بینالمللی نقش بازی کنند.
- انگلیس همواره از نظر ساختار سیاسی جزئی از اتحادیه اروپا بوده است اما از نظر اقتصادی، نه واحد پولی را پذیرفته و نه به سیاستهای مالی مشترک تن میدهد و در برابر خواستههای آلمان و اتحادیه اروپا مقاومت میکند، تا به آن اندازه که وزیر خارجه فنلاند گفته که انگلیس از اتحادیه اروپا خداحافظی کرده است. این رفتار انگلیس چه تأثیری بر آینده اتحادیه اروپا میگذارد؟
همانطور که گفتم اگر اتحادیه اروپا بخواهد بهعنوان یک موجودیت واحد سیاسی در آینده نظام بینالملل نقش داشته باشد، ضروری است که انگلیس را هم بهعنوان یکی از سه کشور بزرگ اروپایی درون چارچوب ساختار خودش حفظ کند. با این حال، انگلیس ملاحظاتی درباره واگذاری حاکمیت در برخی حوزهها دارد. در نتیجه به بسیاری از توافقهایی که درون اتحادیه بین سایر کشورها بهوجود آمده، مانند پیمان اتحاد پولی یا پیمان شنگن نپیوسته و حاکمیت خود را در این حوزهها حفظ کرده است. انگلیس بیشتر مایل است در اتحادیه اروپا باشد و در سطح اقتصادی با این اتحادیه همکاری کند. از آنجا که انگلیس از نظر فن دیپلماسی بسیار قوی است، میتواند در اتحادیه اروپا نقش مهمی داشته باشد. خانم کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا انگلیسی است. اکنون با توجه به بحران مالی، انگلیس معتقد است که بروز این بحران در منطقه یورو ثابت میکند که این کشور در موضع خود برای واردنشدن به آن محق بوده است و از ابتدا هم آینده این پروژه، وحدت پولی را شکست خورده تلقی میکرد.
- دورنمای خروج کشورهایی مانند یونان و اسپانیا از منطقه یورو تا چه اندازه جدی است؟
اگر این کشورها نتوانند بهاصطلاح از عهده بازپرداخت بدهیهای خودشان برآیند و به سمت ورشکستگی بروند، احتمال دارد که از اتحادیه خارج شوند، زیرا اینها نمیتوانند ارزش پول خودشان را پایین آورند و خودشان را از ورشکستگی نجات دهند، چون چنین کاری در چارچوب اتحاد پولی ممکن نیست اما خروج این کشورها تبعاتی برای اتحادیه دارد. ممکن است این امر اثر بهاصطلاح دومینو داشته باشد و راه را برای خروج دیگر کشورها هموار کند و اتحادیه را به سمت فروپاشی ببرد. برای خود این کشورها هم میتواند باعث افزایش تورم و کاهش ارزش پول شود که خوشایند نیست. بهترین راه نجات این کشورها توسط سازوکارها و تدابیری است که اتحادیه اروپا باید بیندیشد.
- اخیراً آقای اردوغان نخستوزیر ترکیه اعلام کرد که اگر اتحادیه اروپا تا سال2023 یعنی یکصدمین سالگرد تأسیس جمهوری ترکیه، این کشور را به عضویت کامل نپذیرد، آن را از دست داده است. چه عواملی ترکیه را نسبت به عضویت در اتحادیه اروپا راغب میکند و از دیگر سو چه موانعی بر سر راه عضویت آنکارا در اتحادیه وجود دارد؟
ترکیه ازجمله کشورهایی است که از دهه 1960همکاری را با اتحادیه اروپا آغاز کرد. ترکیه در تعریفی که از خود کرده است، خود را کشوری اروپایی میداند و خواستار پیوندهای قویتری با اروپاست تا از مزایای پیوستن به اتحادیه اروپا برخوردار، بر قدرت آن افزوده شود و اعتبار بالاتری کسب کند. از سوی دیگر، ترکیه بهعنوان کشوری دارای ارتشی قدرتمند که عضو ناتو است، میتواند به تقویت اتحادیه اروپا کمک کند و یکی از برگهای برنده آن است. از آنجا که کشوری مسلمان است، میتواند به نوعی تنوع فرهنگی در اتحادیه اروپا ایجاد کند، تساهل را در داخل این اتحادیه به نمایش بگذارد و این تصور را تقویت کند که اتحادیه اروپا نهادی است که چندفرهنگ را درون خود میپذیرد. از آن طرف، عدهای هستند که به اتحادیه اروپا بهعنوان باشگاهی مسیحی نگاه میکنند و میگویند ترکیه به لحاظ فرهنگی با سایر کشورهای اروپایی تجانس ندارد. عدهای دیگر هم میگویند که ابتدا باید مسئله قبرس حل شود تا ترکیه بتواند وارد اتحادیه اروپا شود. بحث قبرس شمالی موضوعی جدی است. بیشتر کشورهای اروپایی و دنیا آن را به رسمیت نشناختهاند و آن را تحتالحمایه ترکیه میدانند. بهعلاوه، ترکیه از نظر اقتصادی ضعیف است و به آن پایه نرسیده که وارد اتحادیه شود یا برخی مسائل مربوط به حقوق بشر را به خوبی رعایت نمیکند و از این نظر با هنجارهای اتحادیه اروپا فاصله دارد. اینها دلایلی است که برای رد عضویت ترکیه اقامه میشود.