توی ذهنم ترافیک میشود. حتی سنگینتر از ترافیک بعدازظهر بزرگراه حکیم. میدانم الآن باید چه کار کنم. کولهام را میگذارم روی پایم و از جیب جلویش دفترچه یادداشت چرمیام را در میآورم. دفترم به وسطهایش رسیده با صفحههایی که پرند از شعرها، جملهها و کلماتی که یکدفعه به ذهنم رسیده و یادداشت شدهاند. اولین صفحهی سفید همان جایی است که فکرهایم را رویش مینویسم. یکییکی و پشت سر هم. یک نفس عمیق میکشم، دفترم را میبندم و میگذارمش در جیب کولهام.
***
ماهی یکبارمیتوانید در صفحهی جزیره، مهمان «کارگاه ادبیات» بشوید. در این کارگاه، نویسندههای ادبیات کودک و نوجوان، تجربههایشان را در اختیار نوجوان ها قرار میدهند. راستی، خود شما دوست دارید راجع به چه موضوعی ازنویسندههای محبوبتان سؤال کنید؟ اینبار، کارگاه ادبیات سراغ دفترچه یادداشت میرود تا از نگاه سه نویسنده به دفترچه یادداشت و نقش آن در زندگی یک شاعر یا نویسنده بپردازد.
طاهره ایبد: سوژه خبر نمیکند
همیشه دفترچه یادداشت همراهم است. دفترچهای با جلد ضخیم در قطع تقریباً پالتویی و البته با تعداد برگههای زیاد. همه جا از جلسه گرفته تا محل کار و حتی در مهمانیها هم این دفتر همراهم است. میدانید چرا؟ چون سوژه خبر نمیکند! گاهی وقتی چیزی را میبینم یا بوی خاصی را حس میکنم، چیزی را برای من تداعی میکند. تمام این اتفاقات در یک آن میافتند و زود فراموش میشوند. برای همین، این دفترچه در همه حال با من است.
گاهی که این دفترچه را مرور میکنم حسهای آشنا در ذهنم جرقه میزنند. خیلی از این حسها وارد داستان میشوند. چون از ته قلب نوشته میشوند وقت پیاده شدن بر روی کاغذ ماندگار میشوند، مثل خونی که در رگ شخصیتهای داستان جریان مییابد.
من از کودکی عادت نداشتم خاطرهنویسی کنم. از دوم ابتدایی داستان مینوشتم نه خاطره و یادداشت روزانه. اگر یادداشت روزانه را به صورت گزینش شده بنویسیم خیلی کاربرد دارد. بهخصوص وقتی سالهای زیادی بگذرد. یادداشتها تصورهای خاص و حسهای اتفاقی را به داستان تزریق میکند که باعث میشود نوشتههایمان متفاوت شوند.
داستان بازنمایی واقعیت نیست، فراتر از واقعیت است. مشاهدات خاص ما داستان میشوند. برای خیلی از ما پیش آمده که میرویم در آشپزخانه تا چیزی بیاوریم اما فراموش می کنیم. بعد به جای اولمان برمیگردیم و دوباره یادمان میآید دنبال چه بودیم. اگر همین حس آشنا را که بارها برایمان پیش آمده در دفتری بنویسیم و در داستانی از آن استفاده کنیم، خواننده وقت خواندنش با نویسنده احساس همذاتپنداری میکند، چون خودش هم همین اتفاق را بارها تجربه کرده است. جملههایی کلیدی و کاربردی که میخوانیم و براساس آن چیزهایی را یادداشت میکنیم هم در نوشتن داستان به کار میآیند و باعث میشوند که داستان تأثیرگذارتر شود. برای همین، خوب است در کنار وسایل شخصیمان دفترچه یادداشت هم داشته باشیم.
طاهره ایبد
برای نوجوانها نوشته است:
-خانوادهی آقای چرخشی
-پریانههای لیاسند ماریس
عباس عبدی: نوشتن، عکس گرفتن، ضبط کردن
دفترچه یادداشت در یک دورهای همیشه همراهم بود. دفتری کوچک برای نکاتی که زود از ذهن میپرند. هرچند از یادداشت تا بهرهبرداری نهایی خیلی چیزها عوض میشوند و دیگر همان چیزی نیست که توی دفتر یادداشت نوشتهای. معمولاً وقتهایی که میخواستم داستان کوتاه بنویسم دفترچه یادداشت خیلی بهدردم میخورد. اینکه از کجا شروع کنم و از چه بنویسم، جملهی اول هر داستان و یا در رمانها جملهی آغاز کنندهی هر فصل چه چیز باشد، چیزهایی بودند که توی دفترم مینوشتم.
اما حالا چند وقتی است که دیگر دفترچه یادداشت ندارم. چون لپتاپ همیشه همراهم است. وقتهایی که دارم نوشتهای را تایپ میکنم، یادداشتها را پایین متن می نویسم یا بهصورت جملههای پراکندههایلایت میکنم. البته این آخرها پیشرفت کردهام. یک ضبط کوچک گرفتهام که هروقت فکر تازهای به ذهنم میرسد دکمهی ضبط صدا را فشار میدهم و شروع میکنم به حرف زدن. حرف زدن باعث میشود فکرهایم بیشتر یادم بمانند.
یکی دیگر از ابزارهای خیلی مهم، دوربین است. تازگیها دایم در حال عکس گرفتن هستم. بدون اینکه به کادربندی یا نور دقت داشته باشم از یک سوژه عکس میاندازم. دوربین هم وسیلهی راحتی است و هم میشود عکسها را بعداً پشت سر هم دید. مسلماً از دفترچهی یادداشت بهتر است و با دیدن عکسها، خیلی از چیزهایی را که در ذهن دارم میتوانم به صورت تصویری مرور کنم. قبلاً دفترچه یادداشت همیشه با ما بود.
اما حالا وسیلههایی مثل ضبط صوت و دوربین که همیشه همراهت هستند میتوانند بهصورت وسیع، سوژهبرداری کنند. مثلاً اگر قبلتر باید دربارهی فکری که به ذهنم میرسید، پنج صفحه مینوشتم، حالا خیلی از دیالوگها، کلمات به درد بخور و فکرهایم را بلند بلند ظرف 10 دقیقه توی ضبط صوت میگویم.
عباس عبدی
برای نوجوان ها نوشته است:
-شناگر
-روز نهنگ
عباسعلی سپاهی یونسی: نمیگذارد شعرها گم شوند!
دفترچه یادداشت چیز خوبی است. آدم را از بینظمی نجات میدهد. وقتی شاعر حافظهی خوبی برای ردیف کردن قافیهها نداشته باشد یکی از این دفترها خیلی به دردش میخورد. اما متأسفانه دفترچهای برای نوشتن سوژههای شعری ندارم. همهچیز را در ذهنم بایگانی میکنم تا زمان پرداخت، آن را تبدیل به یک قطعه شعر برای کودک یا نوجوان بکنم. البته نداشتن چنین دفتری از تنبلی من سرچشمه میگیرد. خیلی وقتها شعرهایم را روی تکه کاغذهای پراکنده مینویسم، اما بعداً کاغذها گم میشوند یا فراموششان میکنم.
الآن وضعیت بهتر شده. شعرها و سوژههای ناگهانی را در موبایلم ذخیره میکنم یا مینشینم پشت میز کارم و تایپ میکنم. چند سالی میشود که نوشتن شعرهایم را هم کنار گذاشتهام. هرچند هفتهی قبل یکی از دوستهایم یک دفتر شیک برایم هدیه آورد که وسوسهام کرد دوباره سراغ نوشتن شعرهایم بروم.
برای یک شاعر خوب است دفترچه یادداشت داشته باشد. بهترین استفادهای که از آن میشود کرد این است که وقتی شروع یک شعر به ذهنم میرسد یادداشتش میکنم و در فرصت مناسب میروم سراغ تکمیل کردنش. میتوانم مثلاً پنج قافیه را همزمان بنویسم و برای شعرم بهترینش را انتخاب کنم. دفترچه یادداشت نمی گذارد شعرها گم شوند. اتفاقی که بارها برای من افتاده.
عباسعلی سپاهی یونسی برای نوجوانها سروده است:
-راه رفتن زیر باران
-شاید همین اطراف باشد