پاسخ مهرداد مال عزیزی به این پرسشها اینگونه است. البته از وی یادداشتی نیز در همین زمینه و با این مضمون در ادامه میآید.« اگر توسعه تهران به شکل طولی شمال به جنوب بود امروز شهر قم دروازه جنوبی ورود به تهران محسوب میشد. اگر شهر تهران میزبان اتفاقات مهمی مثل المپیک بود دیگر همین ملاحظات نصفهونیمه ممنوعیت ساختوساز بالای تراز 1800هم رعایت نمیشد و تا بیخ البرز ساخته میشد. اگر دروازهها و خانههای قدیمی تهران تاکنون حفظ میشدند که دیگر بهوجود سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایعدستی نیازی نبود. اگر اهداف طرحهای بالا دست مثل طرح فرمانفرمائیان و. . . اجرا میشد که دیگر برای حل مشکلات تهران کسی بهدنبال پرتقالفروش نمیگشت. اگر درآمد شهرداری متکی به تراکمفروشی نبود که تا امروز توسعه شبکه ریلی پایتخت این همه منتظر کمک این و آن نبود. اگر مدیریت واحد شهری از ابتدای تشکیل بلدیه تهران تاکنون به اجرا درمیآمد شاید امروز مقصد مهاجرانی از آمریکا و اروپا میشد که میخواستند به تهران بیایند. اگر روددرهها حفظ میشدند جمعیت چه شهری قرار بود آب سدهای کرج، لتیان و طالقان را تا آخرین قطره ته نشین کند؟»
مجموعه شهری تهران با پهنای 250کیلومتر از شرق تا غرب و 50کیلومتری از شمال تا جنوب، ارتفاعات شمالی را با انبوه کاربریهای مختلف اعم از خیابانها و ساختمانها و... به دشت کویر متصل کرده است. مسافت 200کیلومتری از فیروزکوه لبه خاوری تا آبیک لبه باختری، سه رودخانه مهم جاجرود، حبلهرود و کرج عبور میکنند که زیباترین مناظر طبیعی کوهستانی و کوهپایهای و بیابانی را در مجموعه کلانشهری تهران خلق میکنند؛ مناظری که در عهد جلوس نخستین پایتختنشینها، پهنه تهران را در محاصره داشتند، غافل از آنکه رشد بیمهار پایتخت آیندهای دیگر در انتظارش بود تا این رخصت محاصره را از طبیعت بگیرد و آن را در محاصره جمعیت و کاربریهای مختلف گرفتار سازد.
در عهد شاه طهماسب صفوی در سال 946قمری با احداث خندق و بارو با چهار دروازه حضرتعبدالعظیم یا دروازه اصفهان، دروازه دولاب، دروازه شمیران و دروازه قزوین، در پیرامون «دیه تهران» به مرور با توسعه عمارت چهارباغ شاه عباسی در هسته میانی، نام ارگ بر سکونتگاه حکومتی شاه صفوی اطلاق و با حمله افغانها بر عمارت آن افزوده شد و از این تاریخ به بعد دیه سرسبز و ییلاقی تهران واقع در شمال شهرری، برای مقابله با هر محاصره و تجاوزی، تقویت بنیه تدافعی خود را آغاز کرد. وسعت برج و باروی تهران در زمان ناصرالدین شاه چهار برابر شد و سطحی معادل 18کیلومترمربع یافت و با شکلگیری نظام اداری حکومتی با اسلوب اروپایی، مراکز نظامی جزو رکن اصلی کالبد پایتخت محسوب شدند.
در عهد نظامیگری پهلوی اول، با تخصیص نخستین بودجه ملی در سال 1312خورشیدی، ساختمانهای وزارت جنگ، نظمیه، مالیه، داخله و خارجه در حوالی محله ارگ ساخته و خندقهای دور شهر به خیابانهای جدید تهران تبدیل شدند. خندق شرقی به خیابان سی متری، خندق غربی به خیابان سی متری نظامی، خندق شمالی به خیابان شاهرضا(انقلابکنونی) و خندق جنوبی به خندق شوش اختصاص یافت. از این تاریخ شهر تهران از محاصره خندق و باروی تدافعی حکومتهای صفوی و قاجار خارج و به تجربهگونه دیگری از محاصره تن داد.
در این زمان اراضی باغشاه که از زمان قاجار در خارج از حصار شهر واقع و محل اسبدوانی خانواده سلطنتی بود، در انتهای غربی خیابان سپه به محل استقرار کاربریهای نظامی اختصاص یافت و به مرور همراه با لبههای شمالی و جنوبی خیابان سپه به جدیترین لکه عملکرد نظامی ازجمله دانشگاه افسری تبدیل شد.
در سمت شمال، خارج از حصار شهر در مسیر شمیران، قصر قاجار که توسط فتحعلیشاه بنا شد، به گردشگاه سلطنتی و بهتدریج به مقر حکومتی در دوره پهلوی اول اختصاص یافت. بعدها در این محدوده کارکردهای نظامی ازجمله سازمان نقشهبرداری و بیمارستان ارتش جانمایی میشوند.
در سمت شرق که عمارت دوشانتپه و قصر فیروزه متعلق به سال 1269قمری بهعنوان گردشگاه و محل شکار سلطنتی امرای قاجار واقع بود، توسعه عمارتهای نظامی ازجمله فرودگاه ارتش ادامه و تا دوره معاصر، تقریبا تمام مجموعه کالبدی حاشیه شرقی تهران به امور نظامی اختصاص مییابد. در سمت جنوب نیز با وقوع جنگ جهانی اول و تاسیس نیروی هوایی ارتش در سال 1303خورشیدی، اراضی وسیعی به فرودگاه قلعهمرغی اختصاص مییابند و عملا ضلع حصار جنوبی تهران با امتداد خطوط راهآهن و استقرار ابنیه فرودگاه نظامی تحدید میشود. در سال 1317خورشیدی حد شمالی تهران به خیابان پنج کیلومتری شاهرضا، حد شرقی به خیابان چهار کیلومتری کارخانه برق نرسیده به قصر فیروزه، حد جنوبی به ایستگاه راهآهن و حد غربی به باغ شاه محدود میشود. در همین سالها طول محیط تهران حدود 18000متر بود. با شروع جنگ جهانی دوم و شروع مداخله نیروهای درگیر در امور کشور، امر آموزش نیروهای اجباری برای خدمت نظام سبب توسعه سطح کاربریهای نظامی در چهار سوی تهران میشود و با پایان یافتن جنگ جهانی دوم در سال 1324خورشیدی و آغاز سازندگیهای پس از جنگ در دوره پهلوی دوم، مهار افزایش وسعت و جمعیت تهران از دست دولتمردان خارج میشود. جمعیت تهران در سال 1335به یک میلیون و 500هزار نفر میرسد. به واسطه رشد اشتغال در امور نظامی و امور مرتبط با ساخت و سازهای پس از جنگ، سالانه حدود 70هزارنفر به تهران مهاجرت میکردند.
از اصلیترین معیارهای تمرکززدایی در طرح توسعه مجموعه شهری تهران میتوان استفاده از ظرفیت اراضی داخل مجموعه و افزایش ایمنی در شرایط بحران را نام برد. بدیهی است در کالبد بیقوارهای که از مجموعه شهری تهران در یکصد سال گذشته شکل گرفت، دیگری مجالی برای نفس کشیدن باقی نمانده است تا بتوان جانمایی فعالیتهای جدیدی را تصور کرد لذا در جهت رسیدن به اهداف بلند تنها طرح مصوب مجموعه کلانشهری تهران، لازم است از میزان تراکم فعالیت در پهنه جنوبی دامنههای البرز کاست.
درک شرایط بحرانآفرین کنونی تهران، هیچ درنگی را برای مدیران شهر باقی نمیگذارد ولاجرم باید تهران را از تراکم ساختمان و فعالیت نجات داد.بهرغم بالا رفتن تراکم جمعیت در اکثر بافتهای شهری در طرحهای تفصیلی محلات تهران، طرح جابهجایی فعالیتهای غیرهم سنخ ازجمله کاربریهای نظامی و صنعتی از محدودههای مرکزی شهر و استفاده از ظرفیت این اراضی در توسعه کاربریهای همگانی، جدی، حیاتی و پدافندی است.
با بالارفتن ظرفیت بارگذاری در اراضی مجموعه شهری و احداث انبوهی از مجتمعهای مسکونی و شبکههای دسترسی و تخصیص ظرفیت باقیمانده به افزایش تراکم ساختمان و جمعیت در محلات قدیمی شهر، بدیهی است چارهای جز شکست محاصره فعالیتهای غیرکارآمد شهری در پهنه تهران باقی نمیماند.
سطح کاربریهای نظامی درونشهری که یک قرن پیش به گردشگاه و شکارگاه و میدان مشق امرای سلطنتی اختصاص داشت، امروز میتواند به مثابه اراضی ذخیره، ظرفیتهای جدیدی را برای کلانشهر تهران تعریف کند. ظرفیتهایی که فارغ از جبران بسیاری از کمبود سرانههای خدماتی و اوقات فراغتی، کانونهای پدافندی در شرایط بحران محسوب خواهند شد.
با آزادسازی سطح اراضی پادگانها و مراکز نظامی درون شهری، کلانشهرتهران در تراکم پر فشار تودههای ساختمانی و جمعیتی خود نفسی تازه خواهد کشید و با تخصیص اراضی وسیع این محدودهها به کاربریهای فضای سبز و عملکردهای کم تراکم فراغتی، بیمبالاتیهای گذشته مدیران در زوال فرصتها، جبران خواهد شد. در غیراین صورت روح آنان که یکصد سال پیش، جلال پایتختی را به واسطه سرسبزی و طراوت و صفای دیه طهران بدان اعطا کردند و هیچگاه این همه عهدشکنی در تخریب و اشغال طبیعت آن را تصور نمیکردند، مطمئنا اگر مجالی مییافتند دادخواست دیه نابودی آن همه نعمت طهران را از متولیان کلان دیه تهران بر میز عدالت مینهادند.