در این طرح بیشتر به ساماندهی وضعیت تهران پس از توسعه تورمی بعداز انقلاب پرداخته شد. این طرح هیچگاه به اجرا درنیامد اما بیانگر بسیاری از مشکلاتی بود که پایتخت تا به امروز با آن دست به گریبان است. با ذواشتیاق در مورد وضعیت امروز تهران به گفتوگو نشستهایم.
اینکه تهران آیا توان تبدیل شدن به شهری بزرگ و جهانی را دارد. اینکه اگر در گذشته تمام کارهایی که میشد انجام شود، به اجرا در میآمد، آیا تهران هماکنون وضعیت بهتری نداشت؟ تهران شهر کارهای انجام نشده بود. برخی از آن برنامههایی که در طول 40سال در این شهر انجام نشده، هماکنون به اجرا درآمده است. تصور کنید اگر این اقدامات در همه این 40سال بهتدریج انجام میشد، مسلما امروز پایتخت کشور، چهرهای متفاوت نسبت به امروز داشت. ذواشتیاق در مورد طرح جامع تهران که در سال 1348توسط عبدالعزیز فرمانفرمائیان و با نظارت ویکتور گروئن یکی از بزرگترین تئوریسینهای شهرسازی در آن روزگار در تهران تدوین شد، دیدگاهی دقیق دارد؛ «در زمان طرح جامع شهر تهران و طرح ویکتور گروئن چند تئوری برای توسعه تهران وجود داشت.
براساس وضعیت جغرافیایی تهران، توسعه خطی در کنار البرز را مسئولان طرح جامع، منطقیتر دانستند. تهران پیش از آن، توسعه شعاعی داشت. در حال حاضر و پس از طراحی نخستین طرح جامع، توسعه تهران خیلی هم خطی و براساس طرح جامع نیست. حتی طرح جامع نتوانست خود را به توسعه تهران تحمیل کند. البته درتهران بهخاطر محدودیت توسعه در شمال، نهایتا همین طرح گروئن باید اجرا میشد اما چون این شهر با برنامهریزی شهری جلو نمیرفت، یک توسعه شعاعی هم پیدا کرد. در طرح جامع مطرح شد اگر بزرگراهها و مترو ایجاد شود توسعه تهران بهصورت خطی پیش میرود. بنابراین مراکز خدماتی این طرح هم بهصورت خطی پیشبینی شد که از شرق تا غرب این طرح ادامه یافته و دنباله این طرح به کرج میرسید. در واقع این طرح از منتهیالیه تهرانپارس در شرق شروع میشد و تا مهرشهر کرج پیش میرفت». طراح طرح ساماندهی تهران اما از اجرا نشدن بخش اصلی طرح پیشنهادی تهران خبر میدهد؛ «اگر قرار بود تهران با برنامه ویکتور گروئن پیش برود، حتی تا سالهای اخیر نیز نه مترو و نه بزرگراهها براساس برنامه ایجاد نمی شد. هنوز هم اتوبان همت که در طرح گروئن پیشبینی شده بود، بهطور کامل به اجرا درنیامده است. درست است که بخش زیادی از آن به تازگی احداث شده اما هنوز بزرگراه همت با طرح اولیه که در اواخر سال 48پیشنهاد شده بود، تفاوت دارد. در زمان ویکتور گروئن آقای فرمانفرمائیان تمام زمینهای خود را که در منطقه 22شهرداری فعلی است در اختیار این طرح گذاشت».
به گفته ذواشتیاق بخشهایی از شهر همچنان دستخوش توسعه نامناسب است؛«منطقه 22تهران حتی تا به امروز بهخاطر مالکیتهای چندگانه هنوز توسعه مناسبی ندارد. با اینکه طرح توسعه منطقه 22در 20سال پیش داده شده، هنوز هم این منطقه پر نشده است چرا که زیرساختهای خدماتی در آن ایجاد نشده و نخستین زیرساخت، ایجاد دسترسیهاست. همچنین تمام توسعه تهران در جنوب در بخش اسلامشهر، اصلا در طرح جامع پیشبینی نشده بود. شهر توسعه شعاعی خود را همچنان طی کرده است یا توسعه به سمت جنوب شرق، بهخاطر وجود راهها، توسعه یافته است».
تهران یک جزیره نیست
ماجرا فقط اجرای نخستین طرح جامع شهر تهران نیست. در طول سالهای مختلف طرحهای تفصیلی و حتی طرح ساماندهی تهران نتوانست چهره این شهر را منظمتر و ساختارمندتر کند چرا که یا اصلا به اجرا درنیامد یا اگر هم اجرا شد، بخشهای مختلف آن نادیده گرفته شد. درست در روزهایی که طرح تفصیلی در حال اجراست از ذواشتیاق پرسیدیم که اگر برنامههای حداقلی در پایتخت اجرا میشد چه اتفاقی میافتاد «اگر برنامههای حداقلی در تهران اجرا میشد، مسلما این وضع تهران دگرگون میشد. تراکمی که ویکتور گروئن پیشبینی کرده بود، یک تراکم یکدست با توزیع مناسب در سطح شهر بود. به این شدت نبود که دارای تراکمهای زیاد در بخشهایی و تراکم کم در بخشهای دیگر باشیم. قرار بود 10مرکز خدماتی در شهر احداث شود یعنی قرار نبود برای دسترسی به خدمات، سفرهای طولانی در شهر شکل گیرد. اگر سفری هم شکل میگرفت، این سفر در دالانهایی انجام میشد که برنامهریزی شده بود. در توسعه منطقه کن قرار بود هر شهروند در ظرف زمانی پنج دقیقه به مرکز شهر دسترسی داشته باشد. چهار تا پنج اتوبان در طول تهران کشیده میشد و امکان دسترسی به مرکز شهر برقرار میشد. اما هماکنون بعد از سالهای زیاد از این طرح، بزرگراه حکیم ساخته میشود و پس از ساخت، شاهد بار ترافیک زیادی میشود. حتی بزرگراه همت بهدلیل کامل نشدن، نتوانست در این طرح مؤثر باشد. همچنین بزرگراههایی که برای شمال تهران پیشبینی شده بود، ایجاد نشد».
ذواشتیاق به نمونه عینیای اشاره میکند که زمان سفر را در تهران کاهش داده است؛ «اگر همه این بزرگراهها ایجاد میشد، ترافیک شهر نیز روان میشد بهویژه ویکتور گروئن خط توسعه مترو را خطی و از شرق به غرب پیشبینی کرده بود. نمونه این خدماترسانی خطی ساده را میتوان در BRT خیابان انقلاب ملاحظه کرد. این خط از غربیترین نقطه به شرقیترین بخش شهر میرود و امکان دسترسی به همه بخشهای شهر در زمانی سریع را فراهم میکند. تصور کنید طرح مترو در سالهای پایانی دهه 40بر این مسیر باشد».
وی معتقد است که تهران یک جزیره نیست. او اگرچه میگوید اگر این طرحهای حداقلی اجرا میشد، توسعه تهران متوازنتر بود اما همچنان توسعه تهران را در کنار توسعه کشور میبیند؛ «البته در تصور این حداقلها در طرحهای تهران، نمیتوان خیلی دقیق و بهصورت جزیرهای در مورد تهران نسخه پیچید چرا که باید توسعه متوازن در کشور همزمان با تهران پیش میرفت. اگر در تهران حتی تمام طرحها بهطور دقیق اجرا میشد ولی بخشهای مختلف کشور و شهرهای بزرگ و کوچک را فراموش میکردیم، آن وقت اتفاق تازهای نمیافتاد».
درآمد متکی به ساختوساز
هر روز بناهای تازه در این کلانشهر سر به آسمان میسایند و نمایی تازه در این شهر شکل میگیرد. هر روز ساختمان بلندتر و تازهتر. اما مدتی است که طرح تفصیلی این روند را ساختارمندتر کرده است. ذواشتیاق از اتکای درآمدهای شهرداری به ساختوساز انتقاد میکند و درآمدهای پایدار را راه برون رفت از این مشکل میداند؛ «برای تأمین درآمدهای پایدار تنها مصوبه مجلس کافی نیست بلکه باید جزئیات تأمین درآمدهای پایدار تعیین شود. اگر از ابتدا برای پایدار شدن درآمدهای شهرداریهای کشور مطالعاتی انجام میشد، براساس ویژگیهای شهرهای مختلف میشد امیدی داشت. اگر انجام میشد، خیلی اتفاقات میتوانست رخ دهد. وقتی این مطالعات انجام نشد، صرف وجود یک قانون، مشکل را حل نکرده است. اگر تهران و شهرهای مشابه تهران در کشور، به دیگر شهرهای همسان خود در جهان نگاه کنند، متوجه میشوند که در بسیاری از شهرهای جهان ساختوساز آنگونه نیست که در تهران و سایر شهرهای کشور منبع درآمد است».
وی به شهرهای دیگر جهان اشاره میکند و میگوید: «آیا وین، برلین، پاریس و خیلی از شهرهای دیگر آن اندازه که در تهران ساختوساز میشود، ساخت وساز دارند؟ در همه موارد بهویژه در شهرهای دیگر بسیار قانونمند و برای خدمات مختلف شهری عوارض میگیرند. در آن شهرها همهچیز قانونمند است. از طرفی میبینیم که عوارض پسماند و عوارض نوسازی هنوز در شهر تهران نتوانسته بین شهروندان جا بیفتد. حتی رقمی که برای عوارض خودرو از سوی شهرداری دریافت میشود، بسیار اندک است. واقعیت این است که ما سازوکار مناسب نداریم. اگر سازوکار مناسب داشتیم، مردم بهطور جدی هزینه زندگی در پایتخت را پرداخت میکردند. مردم باید برای زندگی در شهر بزرگی مثل تهران هزینههای آن را بپردازند. در این صورت شهرداری نیز باید در هزینهکرد آنها دقت کند و شهر بسیار منظمتر و زیباتری در اختیار شهروندان قرار دهد».
تهران؛ یک مجموعه شهری
مدیریت واحد شهری یک ضرورت است. این سخن بسیاری از کارشناسان و شهرسازان کشور است. ذواشتیاق معتقد است که تهران تنها یک شهر نیست بلکه یک مجموعه شهری است.
او در اینباره نیز میگوید: «تنها چاره شهرهایی که بزرگ میشوند مدیریت واحد شهری است. به این دلیل که مسائل شهری را نمیتوان از هم جدا کرد. ما یک شهر داریم که اگر درست نگاه کنیم یک شهر نیست بلکه یک مجموعه شهری است با 34شهر ازجمله شهریار، پردیس، پرند، ورامین و. . . . این مجموعه همه اثراتش با هم است. باید این مجموعه یکپارچه مدیریت شود. اگر یکپارچه باشد، حملونقل و خدماترسانی به آن ساختارمند میشود، بهداشت، آموزشو... توزیع منطقی پیدا میکند وشهر به همراه اطرافش توسعه پایدار پیدا میکند. در هیچ کدام از شهرهای توسعهیافته نمیتوان یک اسلامشهر را در کنار تهران دید و چند کیلومتر آن طرفتر زعفرانیه که با بسیاری از شهرهای توسعه یافته برابری میکند.
مهم این است که همه بخشهای این مجموعه خدمات یکسانی داشته باشند. همه ساکنان 34شهر حوزه نفوذ تهران به نوعی به تهران وابستگی دارند؛ یا شغل یا آموزش و یا بهداشت آنها بهنحوی به تهران وابستگی کامل دارد چرا که خدمات بهدرستی توزیع نشده است.
درصورتی که خدمات بهصورت منسجم توزیع میشد، وضعیت خیلی از شهرهای اطراف تهران اینگونه نبود؛ یعنی مدیریت یکپارچه ساماندهی و منظم و پایدار همه خدمات را بهعهده خواهد داشت».