اما نمیتوان چنین چیزی را در مورد انسان و تعاریف وابسته به آنها صادق دانست. رفتار انسان به واسطه ویژگیهای وراثتی افراد و محیطی که در آن زندگی میکنند تعیین میشود.
افرادی که در مناطق مختلف زندگی میکنند صاحب ارزشهای فرهنگی متفاوتی هستند. فرهنگ از عواملی نظیر باورهای اساسی، ارزشها و اخلاق ساخته میشود. ارزشهای فرهنگی با روحیه انسان عجین میشود و فرد را در قضاوت در مورد درستی یا نادرستی کارها راهنمایی میکند. پس میتوان گفت که معماری همچون سایر رفتارهای انسان متأثر از موقعیت فیزیکی و فرهنگی او در جهان است.گاهی اوقات ویژگیهای فردی و محیط چنان با رفتار انسان ارتباط نزدیکی پیدا میکند که تشخیص روشن اینکه رفتار، معلول ویژگیهای فردی است یا محیط دشوار است.
ویژگیهای فردی را میتوان شامل دو دسته عوامل بیوگرافیک فرد همچون جنسیت، سن، تحصیلات، تواناییها، وضعیت تأهل و عوامل روانی همچون شخصیت، ادراک، نگرشها و ارزشها دانست. همچنین ویژگیهای محیطی را نیز میتوان شامل عواملی چون اوضاع اقتصادی، اوضاع سیاسی، ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی دانست.
هر دسته از این ویژگیها را در دستگاههای نظری مختلف عامل اساسی بروز رفتار انسانی فرض میگیرند. به علاوه کیفیت رفتار همواره متأثر از هدف آن است چراکه رفتار اساسا هدفمدار است؛ بهعبارت دیگر رفتار در انسان عموما با میل رسیدن به هدفی خاص برانگیخته میشود. انسان همیشه آگاهانه به این هدف خاص واقف نیست زیرا علت اعمال ما همیشه برای ذهن آگاهمان آشکار نیست.معماری نیز از این قاعده خارج نیست. گادامر هدف از معماری را یکی از دو عاملی میداند که معماری را با عالم، اعم از سیاقهای مادی و غیرمادیاش، پیوند میزند.
مطالعه اهداف و علل رفتار انسان را مطالعه «انگیزه» مینامند. انگیزه چیزی است که شخص را به عمل به طریق معینی وامیدارد یا حداقل تمایل به رفتاری خاص را در او بهوجود میآورد؛ از اینرو تشخیص انگیزههای افراد به فهم رفتار آنان کمک میکند. انگیزه بهدلیل پیچیدگی فراوان ممکن است کاملا به فهم درنیاید. این پیچیدگی دلایلی دارد: اول، انگیزه به چرایی رفتار مربوط است نه چگونگی آن؛ دوم، انگیزهها مستقیما قابلمشاهده نیستند و آنها را فقط میتوان از روی رفتار استنباط کرد؛ سوم، انگیزههای یکسان و همانند در افراد مختلف میتوانند به رفتارهای کاملا متفاوتی منجر شوند؛چهارم، انگیزهها نه فقط تحتتأثیر نیروهای درونفردی قرار میگیرند بلکه از محیط فرهنگی و اجتماعی نیز تأثیر میپذیرند و پنجم، انگیزههای انسان بر اثر رویارویی با تلاشهای جدید و پیدایی آرزوها و خواستهای تازه، طی زمان تغییر میکند.
پس زمانی که ما از چرایی برپایی بناها میپرسیم در واقع از انگیزهای میپرسیم که انسانها را برآن داشته است تا معماری کنند. اگر میگوییم که انسان برای معنابخشیدن به مکان و تعینبخشیدن بهطور وجودی خویش معماری میکند به ساحتی از انگیزه اشاره میکنیم و اگر میگوییم انسان برای برآوردن نیازهای فردی و اجتماعی خویش معماری میکند به ساحت دیگری از انگیزه اشاره میکنیم؛ ساحتهایی که در طول هم قرار دارند. اما زمانی که میپرسیم چرا انسانهای عصری خاص به طریقی خاص معماری کردهاند گویی از مرتبهای عمیقتر میپرسیم: از آنچه سبب بروز کیفیت خاصی از رفتار (در اینجا فعل معماری) در انسان شده است. پس باید بدانیم که کیفیتهای مختلف رفتاری از کجا پدید میآیند: از تفاوت در کیفیت ادراک.
سنگ بنای هر رفتار و مرحله آغازین آن ادراک است. فرد از طریق این فرایند پیچیده روانی، محرکاتی را که از درون یا بیرون او ناشی میشود درمییابد و ارزیابی میکند، به تجربههای خود معنا میدهد و واقعیتها را تفسیر میکند.
فهم ادراک در مطالعه رفتار انسانی اهمیت بسیاری دارد، به این علت که کیفیت رفتار انسان بر کیفیت ادراک او از واقعیت استوار است، نه بر خود واقعیت. جهان بدان صورت که ادراک میشود جهانی است که از نظر رفتاری اهمیت دارد.
در ارتباط متقابل با ادراک، نظام ارزشهای فرد قرار دارد که به منزله راهنمایی نسبتا پایدار، طبیعت کلی فرد را تحتتأثیر خود قرار میدهد.بنابراین، بهمنظور فهم تام و تمام رفتار انسان، شناخت اهم ویژگیهای روانشناختی، ازجمله ادراک، یادگیری، نگرش، انگیزهها و ارزشهای او ضروری بهنظر میرسد.
انسانها چیزهای یکسان را بهصورتهای متفاوتی ادراک میکنند. این تفاوت در ادراکها متأثر از ویژگیهای موجود در عوامل فعال در فرایند ادراک است. عامل اول انسان است. هنگامی که انسان متوجه موضوعی میشود و میکوشد تا موضوع مورد توجهش را تفسیر کند، تفسیر او شدیدا متأثر از ویژگیهای فردی او، شامل نگرش، شخصیت، انگیزهها، علایق، تجربیات گذشته و انتظارات او است. عامل دوم، موضوع مورد توجه انسان است. ویژگیهای موضوع بررسی میتواند بر کیفیت ادراک فرد اثرگذار باشد؛ مثلا رابطه موضوع مورد توجه انسان با خود انسان میتواند بر کیفیت ادراک انسان اثرگذار باشد. عامل سوم اوضاع و احوال مترتب بر ادراک است؛ محیط فیزیکی، اجتماعی و فرهنگیای که ادراک در آن صورت میگیرد.
براساس آنچه گذشت میتوان ادعا کرد که معماری همچون سایر رفتارهای انسان محصول کیفیت ادراک او از جهان است. اگر انسان مطابق درکی که از جهان دارد معماری میکند، پس محصول عمل او، یعنی کالبد معماری، آینهای است که جهان ادراکی انسان را بازمینماید. جهانی که بهنوبه خود از ویژگیهای فردی او همچون نگرشها، انگیزهها و علایق او و همچنین از محیط فرهنگی اجتماعی او متأثر است. با این تفسیر معماری شاهدی از آن جهان ادراکی است، همچنین میتوان فهمید که چرا انسانهای حوزههای فرهنگی یا عصرهای مختلف، معماری خاص خود را دارند. درواقع آنها به سبب داشتن موقع خاص خود در عالم، ادراک ویژهای از عالم دارند و این ادراک در آنچه بهدست ایشان برآمده است متبلور میشود.
نظرکردن به معماری همچون رفتار، طیف نویی از پرسشها از معماری را پدید میآورد. پرسش از هدف و انگیزه برپایی بناها، یکی از این پرسشهاست؛ پرسشی که در ساحتهای مختلف پاسخپذیر است. همچنین این نگاه به معماری، ظرفیت معنایی دیگری از آن را نزد ما آشکار میکند. این نگاه به ما کمک میکند تا در پس کیفیتهای مختلف معماری در جستوجوی کیفیتی انسانی باشیم؛ کیفیت ادراک انسان؛ کیفیتی از ادراک عالم که بناهایی همچون مسجد جامع اردستان یا باغ شازدهماهان یا مسجد شیخلطفالله اصفهان محصول آن میشود یا کیفیتی از ادراک عالم که تهران امروز محصول آن است. در این نگاه بهنجاری و دلنشینی اثر معماری محصول بهنجاری و دلنشینی ادراک انسان از عالم است.
دکتر محمد غلامعلیفلاح
معمار و پژوهشگر معماری در حوزه تاریخ معماری