اغلب کسانی که به قصد تجارت یا گردش، به شهرهای اروپایی مانند پاریس (فرانسه)، رم و ونیز (ایتالیا)، لندن و چستر و یورک (انگلستان)، آمستردام (هلند) و ... و یا به برخی از شهرهای کشورهای همسایه ما نظیر باکو، استانبول، خیوه و بخارا رفته اند، با مفهوم گردشگری شهری و نقش آن در زندگی روزمره، اقتصاد و فرهنگ جامعه میزبان (ساکنان) و تاثیر آن بر رفتار مسافران (گردشگران)، به طرز ملموس و عینی آشنا شده اند.
اما، تعداد کسانی که از عینیت یافتن این شعار در شهرهای ایران، شاهدی در ذهن داشته باشند، بسیار اندک است. ریشه این کاستی در کجاست؟
شاید ریشه این نکته را در رخدادهای مدیریت شهری نیم قرن اخیر، متاثر از نهضت شهرسازی اتومبیل گرا بتوان ردیابی کرد.
بررسی های صورت گرفته نشان میدهد در سال های میانی سده گذشته، اغلب شهرسازان و برنامه ریزان حمل و نقل درون شهری در اروپا (و ایران)، با دیدگاهی اتومبیل گرا، سفرهای درون شهری را برنامه ریزی و شبکه ارتباطی شهرها را براساس آن طراحی میکردند.
از سوی دیگر، به تعبیر سیدمحسن حبیبی؛ شعار "آینده را باید از گذشته رها کرد" سالیان سال بافت های کهن شهرها را در هم کوبیده و این ثروت ها را به نابودی کشاند.
رشد و توسعه شهرها، افزایش جمعیت، شیفتگی مردمان و مسئولان در برابر صنعت و فناوری نو، گرایش به نو شدن و ... همه و همه دلایلی بود که نابودی بافتهای کهن با ارزش را (خواسته یا ناخواسته) رقم زد.
بافتهای کهن و آثار ارزشمند واقع در این بافتهای شهری که بنا بر مقیاس انسانی و با توجه به حرکت کند پدید آمده اند، حرکت سریع (ناشی از ورود اتومبیل به داخل بافتها) به عنوان اولین عوامل تخریب بافت ها نقش ایفا نموده است.
اما بررسی ها حاکی از آن است که در چند دهه اخیر، این دیدگاه اتومبیل گرا تغییر یافت و برنامه ریزان و مدیران شهری، به شیوه شهرسازی انسان گرای گذشته گرایش پیدا کردند.
نتیجه این رویکرد، به رسمیت شناختن سفرهای پیاده و دوچرخه به منزله یکی از سیستم های حمل و نقل درون شهری و برنامه ریزی و طراحی مسیرهای پیاده و دوچرخه در شبکه ارتباطی شهرها بود.
با گزینش این شیوه، سعی شد مشکلات تردد در شهرهای بزرگ، از جمله آلودگی های مختلف ناشی از تردد اتومبیل کاهش یابد.
در چنین زمینه و رویکردی است که جنبش پیاده گستری را میتوان به عنوان محصول ارزشمند تجربیاتی تلخ در جریان شهرنشینی معاصر، ارزیابی و تحلیل نمود و در همین بستر تحلیلی است که میتوان به رابطه تنگاتنگ انسان پیاده، پیاده راه، خیابان، فضای شهری، گردشگری در شهرها و در بافت های کهن شهری نگریست.
در دو دهه اخیر، ادبیات مربوط به برنامه ریزی و طراحی محورهای پیاده، بسیار متنوع و گسترده شده است. مفهوم خیابان به عنوان یک فضای شهری، خود به صورت یک موضوع مستقل در حوزه دانش طراحی شهری تبدیل شده است.
دانش شهرسازی جدید، بسیاری از عناصر کالبدی شهر پایدار را معرفی کرده که مهمترین اجزای آن تاکید بر عابر پیاده، ترکیب و اختلاط کاربری ها و تاکید بر عملکردهای اجتماعی به عنوان عامل وحدت بخش بناها و فضاهای عمومی است.
امروزه توسعه و تجهیز فضاهای باز شهری (فضاهای سبز، خیابان ها، میدان ها، محوطه های تاریخی، گردشگاه های شهری و ... به یکی از محورهای مهم توسعه پایدار تبدیل شده است که نقش اساسی در اعتلای کیفیت محیط و حفاظت از ارزشهای طبیعی و تاریخی شهرها ایفا میکنند.
از این نظر بازیابی فضاهای شهری کهن و احیای کیفیات انسانی و اجتماعی آنها و نیز خلق انواع فضاهای عمومی و جمعی جدید نظیر نمایشگاه ها، بازارها، پارکهای تفریحی و موضوعی و ... را میتوان حاصل تلاش جمعی و اندیشه مشترک برنامه ریزان، مدیران، مسئولان شهری و مردم دانست.
شکل گیری شهر بی شهریت و شهر بدون شهروند، سبب تلاش در یافتن راهکارهای مناسب برای طرح شهر مطلوب شهروندان گشت.
تامین حرکت پیاده در شهر، حضور طولانی تر مردم در محیط شهری، مطلوبیت فضاهای شهری که امکان ملاقات، گفتمان و تبادل افکار و نظریات را برای بهره بران از آن مهیا سازد، از نو مدنظر واقع شدند.
اندیشه ایجاد فضای شهری برای انسان، و شهری برای حیات انسانی تر، اندیشه ای بود که بر باورهایی از این دست استوار شد:
*خیابان به عنوان یکی از عرصه های عمومی، خود میتواند به عنصر اصلی جامعه مدنی تبدیل شود.
*کل شهر می واند در خیابان به نمایش در آید.
*خیابان میتواند محل تولد حیات اجتماعی باشد، محلی که در آن فعالیت ها حاکی از انتخاب است.
*خیابان میتواند محل تجمع آزادانه افراد، با هر سلیقه، هر مذهب، هر طبقه و ... باشد.
*خیابان دوام و عمر یک شهر را دارد، دگرگونی ها را در خود میپذیرد، نقش و چهره اش در طول زمان متفاوت میگردد و استفاده از آن زمان خاص را طلب نمیکند.
بنابراین دیدگاه ها، اولین اقدام میتواند کنترل حضور وسائل نقلیه موتوری در بافت های شهری باشد تا منجر به تعریف، ساماندهی، احیاء و طراحی صحیح مسیرهای موجود در بافت های کهن شهری گردد.
مسیری که انسانی، پویا و زنده است. سبب رونق حیات اجتماعی میگردد و هویت بخش و خاطره ساز است و خود به عنوان یکی از عرصه های جمعی، صحنه نمایش شهر است و به عبارتی هم "مقصد" است و هم "معبر".
به این ترتیب میتوان گفت که طراحی مسیرهای پیاده-گردشگری با هدف حفاظت از بافت، رونق بخشیدن به صنعت گردشگری، کنترل منطقی توسعه شهری و به تحقق رساندن اهداف جانبی دیگر، به عنوان یکی از مهمترین اقدامات و مداخلات در بافت به شمار میرود.
تهران که آیینه تمام نمای تجربیات متنوع شهرسازی و معماری و الگوی بسیاری از شهرهای بزرگ و میانی و حتی کوچک کشورمان محسوب میشود و بخشی از ثروت های ملی و تاریخی خود را در پهنه ای که تا اوایل قرن معاصر، درون حصار قاجاری جا داشت، نگه داشته است، در مواجهه با مفهوم گردشگری شهری، تجربیات تازه ای را به نمایش گذاشته است که ورود تفصیلی به آن، مجال دیگری را میطلبد.
آنگاه که به یاد میآوریم، بافت تاریخی تهران، در فضای ناهماهنگ و بی متولی، بسیاری از آثار هویتی خود را از کف داده است.
محلات قدیمی تهران قدیم، در هجوم ساخت و سازهای افسارگسیخته و مداخلات بی محابا، از اصالت پیشین خود، جز خاطرات اندکی، چیز زیادی برای بازگو کردن به مردمان و گردشگران ندارند.
محله سنگلج و بازار و عودلاجان و سرچشمه و ... در این سالها، فشارهای ویرانگری را تحمل کرده اند.
اما در این میان، اقداماتی را نیز شاهد بوده ایم که ذکر آنها میتواند به عنوان چراغ راه آینده محسوب شود تا شاید، تهدیدهای فراوان نابود کننده بافت تاریخی تهران با هوشیاری مدیران و مسئولان و مردم به فرصت و ثروت ملی و همگانی تبدیل شود.
علاوه بر تغییر عملکردهای سنجیده شده مجموعه عمارتها و فضاهای تاریخی باغ ملی و میدان مشق، احیای عمارت پدری جلال آل احمد در محله سنگلج که اینک به خانه باستان شناسان ایران تبدیل شده است، ورود به عرصه فضاهای همگانی از سوی شهرداری تهران بویژه در جنبش پیاده راه سازی خیابان 15 خرداد (گلوبندک)، محور باب همایون و ناصرخسرو و کوچه مروی و خیابان صف (سپهسالار) و در آخرین اقدام، ایجاد فضای خالص پیاده (پلازای شهری) در میدان امام حسین (ع) که حاصل طرح و برنامه ای برخاسته از طرح های موضعی و پایین دستی طرح تفصیلی شهر است، از جمله اقدامات ارزشمندی است که در بستر نظری و عملی پیش گفته، شایان تامل و ارزیابی است.
فارغ از تصمیمات عجولانه ای که در تبدیل خیابان 17 شهریور در حد فاصل میدان امام حسین تا میدان شهدا به پیاده راه اتخاذ شده بود، تبدیل فضای آشفته و آسیب دیده و تحت سلطه اتومبیل در میدان امام حسین به یک فضای خالص پیاده، عاری از مزاحمت های سواره، بر پایه اهدافی که به گردشگری شهری راه خواهد برد و مقاصد آیینی و فرهنگی، اجتماعی و تاریخی را محقق خواهد ساخت، گامی مثبت در تحقق شهرسازی انسان گرا محسوب میشود.
اگر باور داشته باشیم که خیابان از عناصر اصلی عرصه های عمومی شهر است، آنگاه خیابان و مسیر پیاده، تجلی گاه حیات مدنی (جامعه مدنی) شهر گردیده، محل رخداد وقایع و فعالیت های اجتماعی شهروندان (زندگی و حیات شهری) شده، به عنوان عنصر عامل در تولد شهر مملو از انباشت های تاریخی (ثروت ملی) عمل کرده و هادی آشنای بیگانگان (گردشگران) خواهد شد.
با این زمینه نظری، جا دارد به نقش اثرگذار شهرداری تهران در احیای نقش گردشگری شهری و ایجاد روح شادابی و سرزندگی در فضاهای باز همگانی از طریق ایجاد پیاده راه ها اذعان داشت و دیر نیست که این تفکر، در سایر شهرهای کشور نیز، راه خود را بگشاید و شهرسازی شهروند مدار و پیاده محور و انسان گرا، بر کیفیت شهرهای ما بیفزاید.
پی نوشت:
قریب، فریدون (1383)، امکان سنجی ایجاد مسیرهای پیاده و دوچرخه در محدوده تهران قدیم، نشریه هنرهای زیبا، شماره 19، صص 17-28
حبیبی، سیدمحسن (1380)، مسیر پیاده گردشگری، نشریه هنرهای زیبا، شماره 9، صص 43-51
مهدیزاده، جواد (1385)، برنامه ریزی راهبردی توسعه شهری، تجربیات جهانی و جایگاه آن در ایران، وزارت مسکن و شهرسازی، تهران، چاپ دوم
مهندسان مشاور خودآوند (1390)، طراحی شهری محور مدنی و میدان امام حسین، معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران، اداره کل شهرسازی و طرح های شهری، گزارش مطالعات پلازای شهری امام حسین (ع)
*کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی توریسم