این را میشود در اظهارنظرهای اشخاص مختلفی که برخی از آنها فصل مشترکی هم با یکدیگر ندارند، دریافت؛ چه حوزه هنری که حاضر به اکران برخی فیلمها در سینماهایش نشده، چه اعضای شورای صنفی که مدتهاست از شرایط نامطلوب اکران گلایه میکنند و چه سینماگرانی از طیفها و گرایشهای مختلف که دائم هشدار میدهند و بیانیه صادر میکنند که حال سینما خوب نیست. حالا مدتی است شخصیتهای سیاسی نیز به صف منتقدان سینمای ایران پیوستهاند و علاوه بر برخی تشکلها و گروههای سیاسی، حالا نمایندگان مجلس نیز حساس شدهاند؛ چنانکه دیروز سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس اعلام کرد که سازوکار اعطای مجوز به فیلمها باید تغییر کند.
سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه مشکلاتی که درباره برخی فیلمهای روی اکران پیش میآید باید ریشهای حل شود تأکید کرد که لازم است سازوکار اعطای مجوز ساخت و اکران فیلمها تغییر کند. سیدعلی طاهری، سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس درباره چگونگی صدور مجوز اکران برخی از فیلمهای حاشیهدار همچون «من مادر هستم» به مهر گفت: مشکل از اکران یک فیلم مسئلهدار، خیلی اساسیتر و ریشهایتر است، زیرا این مسئله نشان میدهد که فیلمهایی از این دست که به سازمان سینمایی ارائه میشوند به خوبی ممیزی نمیشوند و بسیار آزادانه با فیلمها برخورد میشود. وی با بیان اینکه مشکلات سینمای ایران را باید بهصورت ریشهای حل کرد، توضیح داد: مشکل ما در کشور این است که وقتی فیلمنامهای به سازمان سینمایی ارائه میشود بهطور مناسب مورد بررسی قرار نمیگیرد و فیلم پس از اینکه مراحل مختلف ساخت را طی کرد به شورای دریافت پروانه نمایش فرستاده میشود و در این میان با اینکه افراد شاخص و معتقدی در شورا حضور دارند ولی ممکن است برخی از مشکلات فیلمها مغفول واقع شود؛ ضمن اینکه ممیزی پس از ساخته شدن یک اثر یا حذف کلی آن باعث هدر رفتن سرمایه و دلخوریهای زیادی میشود.
نماینده مردم گرگان در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه سازوکار اعطای پروانه نمایش به فیلمها باید تغییرکند، افزود: خود سازمان سینمایی باید مطابق ارزشهای نظام، فیلم سفارش دهد و در این میان عناوینی که در سینما مورد غفلت واقع شده را به سینماگران ارائه دهد و اینگونه محتوای سینمای ایران را مدیریت کند.
سیاست سکوت و انفعال
در شرایطی که ریزش مخاطب در سال91 شکل نگرانکننده ای به خود گرفته و اکران فیلمها تبدیل به بحران شده و صدای همه را از طیفهای مختلف درآورده، هنوز شاهد رویکرد مناسبی از سوی مدیران سینمایی نبودهایم. جواد شمقدری که قبلا درباره همه چیز اظهارنظر میکرد حالا مدتی است حتی پاسخگوی وضعیت حاکم بر حوزه استحفاظیاش هم نیست. آیا رئیس سازمان سینمایی کشور ترجیح میدهد چندماه باقیمانده از ماموریتش را با سکوت سپری کند و به انبوه حاشیههای موجود، حاشیهای تازه اضافه نکند؟ آیا حنای سازمان سینمایی آنقدر بیرنگ شده که شورای صنفی نمایش که سخنگو و رئیسش از سوی مدیریت دولتی سینما منصوب شدهاند هم دیگر حرفشان را نمیخواند؟
اینها را اگر کنار وقایع سال اول حضور شمقدری در ساختمان میدان بهارستان بگذاریم، میتوانیم به اقتداری برسیم که در گذر زمان تحلیل رفت و سینما را حیاط خلوت افراد غیرسینمایی کرد. چیزی که واضح بهنظر میرسد حکمفرمایی شرایطی غیرطبیعی بر سینماست که در درازمدت یا باید این شرایط تغییر کند یا سینما تعطیل شود.
طبیعی است که گزینه دوم نه مطلوب مدیران ارشاد است، نه خواسته افرادی که منتقد سیاستهای وزارت ارشاد هستند. دستاوردهای سیاست تغییر ریلگذاری هم به مرور ظاهر میشوند؛ از ریزش شدید مخاطبان در سال91 تا افزایش چشمگیر تولیداتی که با پول و سرمایه دولت جلوی دوربین رفتهاند و سینمای ایران را دولتیتر از همیشه کردهاند. سینمای گلخانهای اگر در دهه60 راهکاری برای حفظ و تجدید سازمان سینمای ایران بود، امروز سیاستی شکست خورده است و این را هر فردی که قدری بر سینمای ایران و مسائلش اشراف داشته باشد متوجه میشود.