رضا ثروتی پیشتر با اجرای نمایشهای متفاوت و دشوارِ «مکبث» و «عجایبالمخلوقات»، توانایی و اندیشههای هنریاش را به قضاوت گذاشته و بازخورد خوبی دریافت کرده بود. اینک ویتسک تاییدی است بر بلوغ هنری این کارگردان تئاتر. گرچه او به قول خود، جهانبینی ذهنی و شخصی خود را بر متن گئورگ بوشنر آلمانی افزوده تا محصول نهایی، تنها اجرایی متکی به متن کمنظیر نویسنده نباشد که نیست. ویتسک که ثروتی برای تماشاگر وطنی به اجرا آورده، نمایشی است ملهم از متن یک داستان مشهور آلمانی با کارگردانی دقیق و همهفهم ایرانی. ویتسک تراژدی خشونت و خیانت است. در عینحال که میتوان رگههایی از لطافت انسانی و شاعرانگی در آن جست. نمایش نیز با اوج خشونت و خوی وحشی یک انسان در مجازات قتل آغاز میشود. دکتر دو دست ویتسک را با ارهبرقی قطع میکند، این شروع یک پایان است؛ پایانی بر کابوسهای دهشتناک و مالیخولیایی ویتسک که گمان برخیانت همسرش دارد که چنین هست، ولی از فرط بلاهت و حماقت، نمیتواند این باور دردناک را اثبات و علنی کند. ویتسک مردی بدبخت و فقیر است که جز زنش هیچکس را در دنیا ندارد. بنابراین کوشش او برای حفظ این تنها وابستگی انسانی طبیعی است. چرا باید بگذارد یک غریبه اسکیتسوار از راه برسد و با بخشش یک جفت گوشواره طلایی، زندگیاش را از این همبستگی خالی کند؟ پس برای دفع خیانت، دست به جنایت میزند. این تراژدی طولانی و پررنج، بازتاب تصویری خیالانگیز از زندگی مردمانی فرودست است که همه عمر، برده دیگریاند و اسیر بازیهای مسخره بالادستها.
با آنکه در ویتسک تمام عناصر لازم برای یک تئاتر حرفهای جفتوجورند و هر کدام از آنها در جای مناسب خود به خوبی دیده میشود اما آنچه بیش از دیگر موارد، نمایش را دیدنی و ماندنی کرده، طراحی یا دراماتورژی و همچنین صحنهآرایی نمایش است.
بازی بازیگران، طراح صدا و موسیقی و همینطور نورپردازی نمایش، از دیگر نقاط قوت ویتسک به شمار میروند. بابک حمیدیان در دومین همکاری با ثروتی، بسیار عالی و تحسینبرانگیز ایفای نقش کرده. مهدی کوشکی، پانتهآ پناهیها، اصغر پیران، مرتضی اسماعیلیکاشی و ماکان اشگواری نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ضمن اینکه حضور جفت برای کاراکتر ویتسک، ایده جالبی بوده. در صحنههایی که دو بازیگر یکسان، رودرروی هم بازی دارند، علاوهبر کارآیی در روایت و القای توهمهای ذهنی ویتسک، این تمهید در زیباییشناسی دیداری تماشاگر موثر واقع شده. در مجموع بازیهای ویتسک، یکدست و بینقص از کار درآمدهاند. بهخاطر بیاورید صحنهای را که همه شخصیتها آواز میخوانند.
بازیگران چنان غرق در احساس و لطافت این لحظهاند که تماشاگر، حضور خود را در سالن تئاتر فراموش میکند و میپندارد به تماشای دنیایی واقعی نشسته؛ حقیقتی که به درستترین شکل ممکن بازسازی شده است. استفاده از تکنولوژی تئاتر در ویتسک هم، در شکلی کارآمد و حرفهای تحقق یافتهاست.
ویتسک مثالی عینی از یک همکاری حرفهای و کارشناسانه در تئاتر است. امروز باید حضور کارگردانهای تجربی، خلاق و جوان را در عرصه نمایش مغتنم شمرد، ازجمله رضا ثروتی که بیشک آینده درخشانی در تئاتر خواهد داشت.