او به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط داشت و با متون پهلوی هم آشنا بود. برخی از کتابهای او تنها ترجمه صرف نبود، بلکه خاصیتی ترجمه و تالیفی داشت و او علاوه بر ترجمه اثر بر آن پانوشتها و توضیحاتی روشنگری مینوشت. چرا که او مترجمی بود که به دلیل عشق وعلاقهای که به تاریخ و فرهنگ ایران داشت، سعی کرد این آگاهیها را عمق و ارتفاعی ببخشد که تنها به عنوان یک مترجم صرف از او یاد نشود.
او که در سالهای ابتدایی دهه شصت با نگارش کتابی تحلیلی درباره شاهنامه (بازنگری در سال های اولیه دهه هفتاد)، خود را در قامت تحلیلگری متفاوت به جامعه ادبی و فرهنگی شناسانده بود، از یکی دو سال بعد دست در کار ترجمه کتابهای مختلف حوزههای اندیشه و به خصوص اندیشه سیاسی شد. اما زمانی باید میگذشت تا او بتواند خود را در محیطی وارد کند که نزدیک به دو دهه از عمر و زمان و جسم و روحش را به خود اختصاص داد. ایران کهن. آغاز این کار ترجمه کتاب فراوانتاثیر و برجسته استاد مهدی بدیع بود با نام یونانیان و بربرها که در 15 جلد از سوی انتشارا ت توس عرضه عمومی شد.
این اثر از جهاتی یکی از مهمترین آثار در دفاع از کیان فرهنگی و تاریخی ما ایرانیان است که در آن پاسخهای مستدل و محکمی به ادعاهای مستشرقان و برخی از مورخان غربی درباره تاریخ هخامنشی و ایران باستان،داده شد. از جمله کارهای مهم او در این مسیر ترجمه تاریخ هرودت بود که انتشارات اساطیر آن را عرضه عمومی کرد. تا پیش از این ترجمه عمده ترجمههای موجود مغلوط و یاناقص بود،اما او همتی جانانه را صرف کرد تا متنی منقح و پاکیزه از این کتاب مهم و تاریخی ارائه کند.
زندهیاد مرتضی ثاقبفر در استمرار چنین مسیری از پای ننشست و یکنفس به سراغ ترجمه متونی در زمینه ایران باستان رفت که عمده آنها از سوی انتشارات توس و یا ققنوس و اساطیر عرضه عمومی شد. تلاش او در برگردان فارسی این کتابها(تاریخ ایران کمبریج و یا تاریخ هخامنشیان که در هشت جلد منتشر شد و از قرار ادامه داشت) و اضافهکردن ادبیات و اطلاعات تازه در این زمینهها از جمله کارهای سترگی بود که درباره تاریخ ایران باستان انجام شد. به قطع و یقین ثمره تلاش او در یاد و خاطراه تمامی ایراندوستان باقی خواهد ماند و به قول حافظ، یادش در سینههای مردمان عارف است.
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی
در سینههای مردم عارف مزار ماست