زمانی نه چندان دور یعنی تا همین 100سال پیش زنان حتی در کشورهای غربی مانند انگلیس هم حق رأی دادن و مشارکت سیاسی نداشتند. در انگلیس زنان بعد از مبارزهای طولانی در سال 1918حق رأی گرفتند و در انتخابات پارلمانی شرکت کردند. زنان عربستانی تازه سال گذشته این حق را با عنوان امتیازی در چارچوب اصلاحات، آن هم بهصورت وعده سالهای آینده، از زبان پادشاه نگران از اعتراض و انقلاب شنیدند.
سهم بردن زنان از کرسیهای پارلمان در بعضی کشورها مانند افغانستان، بندی از قانون شدهاست. همین قانون مایه مباهات فعالان دمکراسی در داخل و خارج است که بگویند افغانستان پارلمانی دارد که 30درصد نمایندگانش زن هستند، پس در مسیر دمکراسی قرار گرفتهاست. حضور زنان در عرصه سیاست در کشورهایی از این دست یا کشورهای آفریقایی، مایه مباهات آنها در عرصه بینالمللی است. این موضوع همچنین یکی از شاخصهای سنجش پیشرفت در کشورهای مختلف جهان به شمار میآید. یعنی در کنار شاخصهایی مانند بهداشت، سواد و میزان رشد اقتصادی، میزان حضور زنان در عرصه سیاست هم نشانه پیشرفت یک جامعه بهحساب میآید.
در دو دهه گذشته زنان در نقاط مختلف دنیا از آسیا تا اروپا و آمریکای لاتین، تا سطوح بالای قدرت هم پیش رفتهاند و رئیسجمهور، صدراعظم و نخستوزیر شدهاند. گزارش تازه مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد که زنان 20درصد قدرت سیاسی را در جهان در اختیار دارند.
در این گزارش، این رقم ، اندک ارزیابی شده و آمدهاست که باید سهم زنان از قدرت و سیاست در جهان بیشتر شود. رسانههای جهان بهویژه در غرب ، مبارزه زنان عربستانی برای بهدست آوردن حق رأی یا رانندگی را با اشتیاق فراوان و در میان تعجب مخاطبان گزارش میکنند. نهادهای حقوق بشری و بینالمللی هم همواره درحال سنجش وضعیت زنان و حقوق آنها در جوامع در حال توسعه و جهان سومی هستند.
اما واقعیت این است که مسئله حضور زنان در عرصههای قدرت سیاسی و مدیریتی همچنان در خود غرب هم موضوعی عادی نیست و بحث و جنجالهای زیادی بهدنبال دارد. به تازگی در اروپا قانونی به بحث گذاشته شده که براساس آن شرکتها باید تا سال 2020، 40درصد هیأتمدیرههایشان را به زنان اختصاص دهند. دلیل آن هم نگرانی از کم بودن حضور زنان در عرصههای مدیریت تجاری و اقتصادی است.این سهم قرار دادن برای زنان چه بهدلیل فضای مردانه عرصه مدیریت و تجارت باشد و چه بهدلیل آزمودن نقش زنان در این عرصه، امری غیرعادی است و نشان میدهد که حق اجتماعی زنان به زور قانون باید محافظت شود.
در آمریکا بدون آنکه سهمیهای برای مدیریت زنان کنار گذاشته شود، زنان مدیر 20شرکت از 500شرکت درجه اول کشور هستند. اما در این کشور هم قدرت سیاسی زنان چندان امری عادی نیست. در نتیجه انتخابات اخیر کنگره، برای نخستین بار زنان 20درصد از کرسیهای سنا را بهخود اختصاص دادند و این بهعنوان امری غیرعادی و جالبتوجه ، بازتاب گسترده رسانهای یافت. روزنامه واشنگتنپست به همین مناسبت و در گزارشی تحقیقی، با ارائه آمار و ارقام چنین نتیجه گرفت که در دورههایی که شمار سناتورهای زن در سنا بیشتر بوده، بنبست در دستیابی به توافق کمتر ایجاد شدهاست.
در گزارش واشنگتنپست آمدهاست که زنان کمتر ستیز و مخالفت میکنند. در بخشی از این گزارش آمدهاست: وقتی سناتورهای زن در جلسات مهم مثلا برای بحث درباره چالش بودجه شرکت میکنند، در کنار صحبت درباره لباس مهمانان مهمانی شب قبل یا آخرین وضعیت تحصیل و زندگی فرزندانشان، راحتتر از کنار اختلافاتشان میگذرند. این نگاه به مشارکت سیاسی زنان در آمریکا، تفاوتی با نگاه حاکمان عربستان سعودی ندارد. در هر دوی این نگاهها، فعالیت اجتماعی - سیاسی زنان از دریچه ویژگیهای غیرحرفهای آنها ارزیابی میشود. اگر بپذیریم اداره یک جامعه یا کشور با حضور، مشارکت و نمایندگی همه بخشهای جامعه، بهترین شیوه است و نامش هم فرقی نمیکند که دمکراسی باشد یا سیستمی دیگر، آن وقت حضور زنان در عرصه سیاست امری عادی و حقی اجتماعی خواهد بود نه یک رویداد عجیب یا امتیاز دمکراتیک.