بر همین اساس انتشار ویژهنامهای در دستور کار قرار گرفت که طی آن، بیابانهای ایران از زوایای مختلف معرفی میشوند. بخشی از این ویژهنامه که فردا منتشر میشود به لوت و سفرهای اخیر اختصاص دارد. آنچه در پی میآید نوشتاری است به قلم دکتر اسماعیل کهرم، چهره نامآشنای محیطزیست که طی آن، این استاد محیطزیست با اشاره به چگونگی کشف حیات در سایر نقاط جهان، سفرهای اخیر به لوت و ادعای کشف ناشناختههای این زیستبوم ارزشمند را به چالش کشیده است.
بیاییم ابتدا دو کلمه «حیات» و «بیابان» را معنی کنیم. اول حیات! مقابل کلمه حیات (Life) نوشته شده: خصوصیاتی که یک موجود زنده را از یک جسم مرده و غیرزنده متمایز میسازد یا مجموع فعالیتهای عملی که به وسیله آنها حیات جلوه میکند. در مورد بیابان هم به فرهنگ محمد معین مراجعه میکنیم؛ «جای بیآب، صحرای بیآبوعلف، دشت لمیزرع». به نظر میآید که تجمع ایندو غیرممکن باشد. حیات در محلی بدون آب و در دشت لمیزرع؟ امروزه وابستگی حیات به آب چندان محرز شده که در کرات دیگر وقتی دنبال حیات میگردند، ابتدا میخواهند محرز کنند که در آن کره آب وجود دارد یا نه یا آنکه حتی در گذشته آب وجود داشته است یا نه.
بنابراین به ظاهر به نظر میرسد که وقتی بیابانها از آب تهی هستند، از حیات هم عاریاند ولی آیا بهراستی اینطور است؟ چندی پیش مهندسان ارتباطات در رومانی، حین کندن زمین متوجه وجود یک غار دربسته شدند که تحقیقات نشان داد حدود 200 هزار سال از بستهشدن راههای ورود و خروج آن میگذرد؛ یعنی 200 هزار سال قبل این غار در دل زمین به وجود آمده و نور دیگر به آن نرسیده بود.
تصور کنید که در این منطقه صدها و هزاران موجود زنده وجود داشتهاند که ناگهان با فروریختن زمین در یک محفظه سرد و تاریک گرفتار شدهاند. منطقی است که تصور کنیم آنها که نتوانستهاند خود را تطبیق دهند از بین رفتهاند ولی آنها که توانایی سازگاری با محیط جدید را داشتهاند باقی ماندهاند و به تولیدمثل پرداختهاند ولی مجبور بودهاند تغییراتی را در خود به وجود آورند. در بررسیهای بعدی جمعاً 36 نوع از موجودات در این غار شناسایی شدند که در برخی از صفات مشترک بودند. مثلاًرنگ بدن همه آنها شفاف بود (در آن تاریکی رنگ مطرح نبود)، چشم در همه آنها از بین رفته بود و در عوض شاخکهای حسی رشد فوقالعاده داشتند (در تاریکی مطلق شاخکهای حسی کارایی بیشتری دارند). خصوصیت مشترک دیگر که در همه آنها وجود داشت، جثه کوچک و حرکت آهسته همه آنها بود.
جانوران بزرگ جثه مانند موش و خرگوش در همان ابتدا از بین رفتهاند و فقط آنها که نیازمند انرژی کمتری بودهاند نجات یافتهاند و نسل خود را ادامه دادهاند. آن فضا توانایی پروراندن جانوران با نیازمندی انرژی زیاد را نداشته لذا این جانوران خود را به تناسب شرایط تغییر دادهاند. این مهمترین خصوصیت برجسته حیات است که خود را با شرایط محیطی تطبیق دهند تا زنده بمانند. اخیراً داخل یخهای قطب جنوب موجوداتی کرممانند کشف شدهاند و ماهیانی زیر آبهای منجمد یافت شدهاند که در بدن خود دارای مواد ضدیخ هستند. تکثر حیات را وقتی درمییابیم که اگر دست خود را در گل باغچه فرو بریم و یک مشت گل در دست بگیریم،حدود چهار برابر جمعیت بشریت ، موجود زنده در مشت خواهیم داشت (25 میلیارد باکتری زنده و فعال)!
فکر میکنیم آنچه به اطلاع رسید کافی است که ما را به مسئله حیات در بیابانها برساند. حقیقت مطلب آن است که نظر به اینکه اولا حیات قابلیت انعطاف و سازگاری را دارد و ثانیا قسمت اعظم مملکت ما را نواحی بیابانی و کویری تشکیل میدهند، بجاست که بهراستی تصور کنیم تنوع زیستی که در بیابانها و کویرهای ما وجود دارد به مراتب بیش از سایر اکوسیستمهاست کما اینکه برجستهترین جلوههای حیات وحش مربوط به اکوسیستمهای کویری و بیابانی است، مانند گورخر، یوزپلنگ، زاغ بور، انواع خزندگان 96 گانه که در ایران زندگی میکنند، آهوها، جبیر و برخی از دوزیستان. همچنین به گفته گیاهشناس برجسته فقید ایرانی،دکتر قهرمان، تنوع گیاهی موجود در بیابانها بیش از شمال ایران است ولی طبق آنچه گفته شد، حیات در این مناطق اولا از نظر فیزیکی تغییر شکل میدهد (مانند موجودات غار) و مثلا رنگ آنها به رنگ خاکی یا قهوهای ملایم درمیآید که خوب استتار کنند و در ثانی رفتار خود را دگرگون میکنند و مثلا مانند گربه شنی روزهای گرم راداخل تونلهای زیرزمینی میگذرانند و از دید پنهان میشوند. حتی شبها صدای قدمهای بازدیدکنندگان و نور چراغ آنان، موجودات صحرایی را به عمق تونل خود میراند و دیده نمیشوند.
بنابراین، صحراگرد بیاطلاع، بیابان و کویر را عاری از هرگونه حیات میبیند و حتی افسانهسرایی میکند که در ایناکوسیستم حتی حیات در سطح باکتری هم وجود ندارد... . کافی است در این محیطها تلههایی به صورت علمی مستقر شود و ناظر برای موجودات هوایی(مانند حشرات پروازکننده) موجوداتی که در سطح زمین حرکت میکنند (مانند خزندگان) و حشرات و نیز موجوداتی که زیرسطح خاک زندگی میکنند (مانند موش کور، انواع مارها و گربه شنی) تلهگذاری کرده و برای مدت 48 ساعت منطقه را ترک کند و پس از آن برای بازبینی تلهها به محیط بازگردد. قطعاً ز آنچه در تله گیر افتاده است چه از نظر تنوع و چه از نظر تعداد، متعجب خواهد شد!
بنده قصد نتیجهگیری از این مقاله را ندارم و آن را به خواننده واگذار میکنم ولی گفتاری دوستانه با کسانی دارم که بدون هیچگونه پشتوانه علمی و تجربی، چند روزی به دل این بیابان و یا آن کویر در ایران ما میروند و با مشاهدات کاملاً سطحی و جمعآوری چند مورچه و یا مشاهده یک کلاغ در افق، پایان نامه دکتری خود را در زمینه کویرشناسی تحویل کویردوستان میدهند! و یا کسانی که در همین مدت چون هیچ جانوری مشاهده نکردهاند، نتیجه میگیرند که کویر، بیجان و بیروح است، این افراد بدانند که کار در طبیعت و بهخصوص پهنههای وسیع و خشن نیازمند وجود سابقه علمی، گذران مدت طولانی در محیط و مداومت در جمعآوری شواهدی است که بهآسانی به دست نمیآیند.
به همه این عزیزانی که قطعا نیت آنان خیر است و میخواهند دریچهای به اکوسیستمهای طبیعی، زیبا و وحشی طبیعت بگشایند توصیه میکنم که در مراجعه به کویر و بیابانها، به جای جمعآوری نمونه و آزاررساندن به موجودات زیبایی که از دست ما انسانها فرار کردهاند و به دامان کویر پناه بردهاند، از زیباییهای بکر و دستنخورده این مناطق استفاده کنند و جسم و روح خود را با سکوت حاکم بر این محیطهای دلنواز و چشمنواز تسکین بخشند و کار را به کاردان بسپارند. «کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.»