این ابهام میتواند نتایج متعارض و همچنین غیرمترقبهای را در روابط 2 کشور به وجود آورد. در این مدت تلاشهای زیادی انجام پذیرفت تا مطلوبیت بهرهگیری از دیپلماسی برای حل اختلافات سیاسی و غلبه بر «تهدیدات مشترک» مورد آزمون قرار گیرد.
برخی از استراتژیستهای آمریکایی از جمله «لی همیلتون»، «زبیگنیو برژینسکی» در شورای روابط خارجی آمریکا گزارشی را با عنوان ضرورت تجدیدنظر در روابط با ایران در سال 2005 منتشر کردند.
آنان بر این اعتقاد بودند که شرایط 2 کشور در «فضای غیرابتکاری» مبتنی بر تعارض خواهد بود. بنابراین برای حداقلسازی چنین تضادهایی نیازمند تغییر در الگوی رفتاری و به کارگیری «ابتکارات دیپلماتیک» است.
اگر چه چنین توصیههایی توسط شورای روابط خارجی آمریکا ارائه شده است؛ اما هیچ گونه اقدام مؤثری از سوی کارگزاران اجرایی و امنیتی آن کشور انجام نگرفته و در نتیجه فضای مبتنی بر بحران و تعارض به ویژه در حوزه موضوعات منطقهای تداوم یافته است.
گزارش «بیکر- همیلتون» نیز در سال 2006 منتشر گردید. در این گزارش تلاش مؤثری انجام پذیرفت تا الگوی مبتنی بر «تعامل آمریکا» با همسایگان عراق به مرحله اجرا درآید؛ اما این گزارش نیز نتوانست فضای جدیدی از روابط معطوف به مدیریت بحران منطقهای را به وجود آورد.
از زمانی که گزارش یاد شده منتشر شد، نه تنها الگوی رفتار امنیتی آمریکا براساس نشانههای همکاریجویانه تنظیم نگردیده است؛ بلکه میتوان شاهد افزایش تضادهای امنیتی فراگیرتری بین 2 کشور بود.
اعزام ناوهای «آیزنهاور»، «نیمیتس» و «رونالد ریگان» به حوزه فعالیت «نیروی فرماندهی مرکزی آمریکا»، زمینه افزایش تعارض را فراهم کرده است. زمانی که التهاب در حوزه نظامی شکل میگیرد؛ امکان انجام عملیات و اقدامات نظامی افزایش یافته و به موازات آن، ابتکارات دیپلماتیک به گونه محسوسی کاهش خواهد یافت.
پیروزی حزب دمکرات در انتخابات میان دورهای کنگره، تعادل سیاسی و امنیتی گروههای محافظهکار در سیاست خارجی آمریکا را تغییر داد. در چنین شرایطی میتوان نشانههای مشهودی از سیاستهای دوگانه در حوزه بحران های منطقهای را مشاهده کرد.
دوگانگی در رفتار سیاسی و استراتژیک آمریکا ناشی از سیاستهای متفاوت حزب دمکرات و جمهوریخواه در ارتباط با اهداف امنیتی و استراتژیک آمریکا در خاورمیانه است.
سفر نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به کشورهای خاورمیانه را میتوان نقطه عطف دیگری در طرح نظریات همکاریجویانه ایران و آمریکا دانست.
در این سفر، تام لانتوس رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز پلوسی را همراهی میکرد. وی در دیدار با رؤسای دولتهای سوریه و لبنان از سیاست منطقهای آمریکا در خاورمیانه انتقاد به عمل آورد.
نامبرده تلاش داشت تا از مثلث رادیکالیزم منطقهای در خاورمیانه دیدار کرده و به این ترتیب زمینه های لازم برای ایجاد محور جدید مذاکراتی را فراهم آورد. تام لانتوس به دلیل آن که با فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران آشنایی دارد و از سوی دیگر نقش ایران در امنیت خاورمیانه را مورد تاکید قرار میدهد، تمایل داشت تا به همراه پلوسی دیداری با مقامات دیپلماتیک ایران انجام دهد.
اگر چنین حادثهای شکل میگرفت، به واقع، نقطه عطف جدیدی در روابط ایران و آمریکا ایجاد میشد.
با وجود مصاحبه روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل، با تیم کنگره آمریکا و اظهار تمایل آنان برای دیدار از ایران، انجام چنین اقدامی برای افراد یادشده مخاطرات متعددی را ایجاد خواهد کرد.
به همین دلیل است که امکان تحقق چنین هدفی را میتوان موضوعی دشوار تلقی کرد.
بسیاری از مقامات سیاسی آمریکا نسبت به مواضع پلوسی و لانتوس مخالف بوده و نتیجه انجام هرگونه سفر به ایران را با منافع مطلوبیتهای امنیتی آمریکا، مغایر میدانند. این امر به مفهوم آن است که آمریکا برای تحقق اهداف استراتژیک خود با تضادهای سیاسی متنوعی از درون روبرو میباشد.
مواضع انتقادآمیز رهبران کنگره آمریکا از سیاستهای امنیتی آن کشور در خاورمیانه میتواند برای بازیگران مختلف آموزنده باشد. به طور مثال کشورهایی همانند عربستان و مصر به نتایج جدیدی دست مییابند.
آنان وزن مخصوص ایران در سیاستهای خاورمیانهای را مورد توجه دقیقتری قرار خواهند داد. از سوی دیگر فضای انتقادی جدیدی در برابر سیاستهای افراطی کاخ سفید ایجاد خواهد شد.
هرگونه تعارض در نگرش کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی آمریکا، امکان اجراییسازی تهدیدات گستردهتر علیه ایران را کاهش میدهد. بنابراین میتوان چنین ابتکاری را گامی مؤثر در جهت کاهش اقتدار کارگزاران محافظهکار در کاخ سفید دانست.
اختلافات سیاسی «کاندولیزا رایس» با «نانسی پلوسی» را میتوان بهعنوان نشانهای از نگرش متفاوت درمورد موضوعات امنیتی دانست. هریک از 2 فرد یاد شده جهتگیری کاملا متفاوتی در ارتباط با هدایت و طراحی سیاست خارجی دارند. به این ترتیب طبیعی است که حتی وزارت امور خارجه آمریکا نیز با سفر «پلوسی» به ایران موافقت نخواهد داشت.
«پلوسی» بر ضرورت دیپلماسی و حداکثرسازی الگوهای ارتباط امنیتی با ایران تأکید دارد. درحالیکه رایس نگرش کاملا متفاوتی داشته و زمینهساز انجام اقدامات محدودکننده و تعارضی بیشتری علیه ایران خواهد بود.
البته دیدار با کارگزاران کنگره آمریکا نمیتواند بهعنوان محور اصلی سیاست و اهداف امنیتی ایران تلقی شود. شواهد نشان میدهد که روابط خارجی آمریکا بیش از آنکه تحت تأثیر کنگره قرار داشته باشد براساس اراده کاخ سفید به مرحله اجرا درمیآید.
بنابراین اختلاف در نگرش کارگزاران سیاست خارجی آمریکا مانع از ابتکار عمل کاخ سفید برای اجراییسازی سیاست ضدایرانی نخواهد شد.
این امر بیانگر آن است که فرایندهای جدید در رفتار سیاسی آمریکا بدون توجه به جهتگیریهای امنیتی آن کشور تأثیر چندانی در الگوهای رفتاری دیپلماتیک بهجا نخواهد گذاشت. هرچند که ماهیت مذاکرات میتواند فضای جدیدی از ادراک متقابل در رابطه ایران – آمریکا را بهوجود آورد.
نگرش امنیتی آمریکا بر ضرورت مقابله با ایران تأکید دارد. تحقق چنین امری بهدلیل تناقضات سیاسی خاورمیانه، مخاطرات زیادی را برای آمریکا ایجاد میکند.
بنابراین طبیعی است که هرگونه الگوی رفتاری بینتیجه، نهتنها مطلوبیت سیاسی و امنیتی برای ایران بهوجود نمیآورد، بلکه انگیزه نیروهای تهاجمی در سیاست خارجی آمریکا را نیز افزایش خواهد داد.