آقای منصور واعظی در سخنرانی اخیرش پای "استکبار جهانی" را هم به ماجرای سرانه مطالعه در ایران باز کرده است.
در حالی که نگاهی به آمار کتابها و مقالات تالیف شده در ایران و جهان نشان میدهد همان کشورهایی که رئیس نهاد کتابخانههای عمومی از آنها به عنوان توطئهگران عرصه پایین آوردن آمار سرانه کتاب یاد کرده است، بیشترین تولید کتاب در زمینههای مختلف را دارند و بیشترین کتابها و مقالات ترجمه شده به زبان فارسی هم از همین کشورهاست. حتی شیوه نظرسنجی ارائه شدهای که رئیس نهاد یادشده،چند مدتی است مدام به آن اشاره میکند، گرتهبرداری از کسانی است که در کشورهای یاد شده تنفس میکنند.
از رئیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور، تا رئیس کتابخانه ملی سابق و دستاندرکاران وزارت ارشاد هر کدام آمار و ارقامی را درباره میزان سرانه مطالعه در ایران ارائه دادند اما نگفتهاند که این آمار بر اساس چه متر و معیار یا پژوهشی به دست آمده است. اگرچه ماجرای آمار مختلف از یک موضوع در دولت کنونی به یک سنت تبدیل شده است و ما مرکز و مرجعی خاص در این زمینه را نمیتوانیم پیدا کنیم، اما به نظر میرسد پرسش اساسی درباره آمار مطالعه باید بر این نکته تمرکز کند که آمارهایی که ارائه میشود،بر چه تحقیق و پژوهش میدانی استوار است.
تا آنجایی که نگارنده به یاد دارد، تنها پژوهش میدانی قابل اتکاء درباره کتاب و کتابخوانی که قابل دسترس است (در ذیل طرح رفتارهای فرهنگی ایرانیان) و در تمامی استانها انجام شد، به سال 78 بازمیگردد که آقای دکتر محسن گودرزی در دفتر طرحهای ملی وزارت ارشاد(در دوره آقای مسجدجامعی) عهدهدار آن بود. در این طرح که نتایج آن پاییز 81 منتشر شد ( برای هر استان یک کتابچه منتشر شد) و متاسفانه در دولت آقای احمدینژاد استمراری نیافت، جامعه آماری مورد نظر این طرح پژوهشی برای مثلا مردم شهر تهران2000 نفر بودند که به عنوان جامعه نمونه از میان افراد بالای 6 سال انتخاب شده و مورد پرسش قرار گرفتند. از جمله این پرسشها سرفصلی بود با عنوان کتاب و کتابخوانی که در آن مواردی چون: مطالعه انواع کتاب،متوسط زمان مطالعه در هفته،رفتن به کتابخانه،امانت کتاب،محل امانت،میزان امانت کتاب، تعداد تقریبی کتب غیردرسی موجود در منزل و خرید کتاب در یک سال گذشته با پرسشگر در میان گذاشته شد.
نگاهی به سرفصلهای پرسشها نشان میدهد که هدفگذاری دقیقی صورت گرفته بودو هر کسی که به این پرسشها پاسخ میداد، آدمی میتوانست نسبت او با مطالعه و کتاب را دریابد.
بخشی از سرفصلهای این تحقیق هم به مطالعه روزنامه و مجله اختصاص داشت.
پرسش مورد نظر درباره میزان مطالعه در هفته این بود:
غیر از مطالعه کتب درسی هر یک از اعضاء در هفته به طور متوسط چه مدت مطالعه میکنند؟ و البته برای تدقیق این سوال همین سوال را برای حدود مطالعه در هفته گذشته هم مطرح کردند تا بتوانند معیاری برای کنترل داشته باشند.
گزینههایی که درباره میزان مطالعه در هفته در نظر گرفته شده ،عبارت بود از:
1)هیچ 2)حدود نیم ساعت 3)حدود یک ساعت 4)حدود دو ساعت 5)بیش از دو ساعت
نتیجهگیری حاصل از این نظرسنجی (متوسط مطالعه در هفته و هفته گذشته) به صورت خلاصه این است که از میان افراد جمعیت نمونهای که در خانواده خود کتاب غیر درسی مطالعه میکنند (حدود 70 درصد جمعیت نمونه) نسبتها به این نحو است: 11 و 2 درصد نیم ساعت، 15 و 4 درصد حدود یک ساعت، 16 و 9 درصد حدود دو ساعت و 47 و 9 درصد بیش از دو ساعت.
بر این اساس اگر مقوله بیش از 2 ساعت را دو نیم ساعت در نظر بگیریم و مدت را به دقیقه محاسبه کنیم، متوسط زمان مطالعه در جمعیت اهل مطالعه در هفته 104 دقیقه و در هفته گذشته 86 دقیقه است. اگر عدم مطالعه 52 و 3 دهم درصد جمعیت باسواد را هم صفر به حساب آوریم، متوسط مطالعه در هفته برای جمعیت باسواد 55 دقیقه و در هفته گذشته 46 دقیقه است.
این آمار و نظرسنجی البته در شهرها و استانهای مختلف تفاوت دارد و نگارنده تنها آمار مربوط به تهران را مورد اشاره قرار داده است و بقیه استانهانیازمند کاری فشرده است. ضمن اینکه زمان این آمار هم 13 سال قبل بوده است.
حال با چنین پژوهش و سوالاتی که نمیدانیم چرا رئیس نهاد کتابخانههای عمومی در باره آن اطلاعاتی نمیدهند و تنها به کارهای دوره خود اشاره میکنند؟ جای این پرسش باقی است که استکبار جهانی چه نقشی در این میانه دارد؟ و علاوه بر آن اگر با اندکی حساب وکتاب (که رمان نویس شناخته شده کشورمان آقای امیرخانی هم آن را مطرح ساختهاند) به گفتههای رئیس نهاد کتابخانههای عمومی فکر کنیم، نیازی به بازکردن پای استکبار جهانی نیست.
حساب و کتاب رضا امیرخانی درباره سرانه مطالعه در ایران
خود ما میدانیم که اوضاع کتاب و کتابخوانی در ایران چگونه است و تیراژ کتابها که اکنون متوسط آن به پایینتر از سه هزار نسخه رسیده است و یا دیگر ساز وکارهای عرصه نشر وکتاب که از بحرانهای فرانی حکایت میکند. حتی رئیس نهاد کتابخانههای عمومی میتوانند یک برآوردی از میزان کتابهای امانت گرفته شده غیردرسی توسط شهروندان کتابخانههای کشور تهیه کنند و سپس آن را با میزان کتابهای امانتگرفته شده توسط مردم و مخاطبان دیگر کشورها مقایسه کرده و در نهایت خود به یک جمع بندی برسند که اوضاع بر چه طریقی است و به قول استاد هوشنگ ابتهاج سایه: خود را زچشم خویشتن نتوان نهان کرد