سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷:۰۲
۰ نفر

مازیار معاونی: مدت‌هاست که موضوع ریزش مخاطبین مجموعه‌های نمایشی تلویزیون سر زبان‌هاست و دیگر مثل سال‌ها و دهه‌های گذشته کمتر مجموعه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که در میان عموم مردم و یا دست‌کم بخش عمده‌ای از آنها محبوبیت و طرفدار داشته باشد و به‌اصطلاح موج ایجاد کند؛ ادعایی که اگرچه هیچ‌وقت مورد پذیرش و تأیید دست‌اندرکاران تلویزیون نبوده ولی واقعیت این است که این امر آنچنان بدیهی است که حتی مخاطبین گذری و غیرحرفه‌ای تلویزیون هم می‌توانند بر آن صحه بگذارند.

سریال زمانه

دلایل مختلفی برای این ریزش و افت، اقامه شده از پیدا شدن رقبای جدید مجاز و غیرمجاز در حوزه پخش مجموعه‌های نمایشی گرفته که به‌عنوان دلایل اصلی و اساسی کنار زده‌شدن سریال‌های تلویزیونی مطرح می‌شوند تا علت‌های غیرمستقیم دیگری مانند رشد روز‌افزون تکنولوژی‌های رقیب و سرگرمی‌های متفاوت و متنوع که کمتر از دلایل گروه اول مدنظر قرار گرفته و از ‌نظر پنهان مانده‌اند اما از تمام این فاکتورها گذشته مولفه دیگری که به‌رغم اهمیت فوق‌العاده‌اش کمتر مورد توجه قرار گرفته موضوع عملکرد خود تلویزیون در جذب و یا دفع مخاطبینش است؛ عملکردی که دست‌کم ظرف چندسال اخیر بیشتر در جهت دوم حرکت کرده است.

نگاهی به فهرست سریال‌هایی که ظرف یک بازه زمانی مشخص مثلا یک دوره یکساله روی آنتن شبکه‌های مختلف سیما می‌روند، می‌تواند بهترین گواه بر این مدعا باشد؛ سریال‌هایی که اتفاقا به‌عکس سال‌ها و دهه‌های گذشته و زمان دو شبکه‌ای بودن تلویزیون تعداد‌شان بسیار بیشتر است و تقریبا در تمام طول شبانه‌روز آنتن شبکه‌های چندگانه را اشغال کرده‌اند اما تأثیرگذاری‌شان بر بینندگان تلویزیون به هیچ عنوان تناسبی با گستردگی‌شان ندارد. به نظر می‌رسد حلقه مفقوده ریزش مخاطبین مجموعه‌های تلویزیونی را باید در دو مقوله رد‌گیری کرد؛ یکی مضامین مورد پرداخت و دیگری نحوه پردازش آنها در اکثر مجموعه‌ها که بیشتر از آنکه به‌کار جذب مخاطب بیایند در کار دفع و ریزش آنها مؤثر افتاده‌اند. در این مجال به این دو مقوله پرداخته می‌شود:

مضامین کم‌تنوع و تلخ

برای اثبات اینکه مضامین مورد پرداخت در سریال‌های تلویزیونی کم‌تنوع و تلخ هستند به فهرست آثاری که در قالب آثار جدی (غیر طنز) از شبکه‌های تلویزیونی از ابتدای امسال تاکنون که‌ماه پایانی سال است نگاهی می‌کنیم، از فروردین‌ماه تا اسفند‌ماه مجموعه‌های راه طولانی، حیرانی، کلاه پهلوی، دیوار، میلیاردر، یلدا، راستش را بگو و خاطرات یک مرد ناتمام به‌عنوان مجموعه‌های دارای مضمون جدی قدیمی‌ترین شبکه تلویزیون روی آنتن این شبکه رفته‌اند؛ مجموعه‌هایی که حتی یکی‌شان را هم نمی‌توان مثال زد که در قالب مضامین استرس‌آوری همچون سرقت و کلاهبرداری (راه طولانی و دیوار، راستش را بگو و میلیاردر) و اختلافات خانوادگی و نزاع بر سر ارث و میراث (یلدا)، روی آنتن قدیمی‌ترین شبکه سیما رفته‌اند و هر یک به نوبه‌خود در تشدید خستگی بیننده‌ای که خسته از کار طولانی روزانه و به قصد ساعتی سرگرم‌شدن و رسیدن به آرامش مقابل گیرنده خانه‌اش نشسته مؤثر بوده‌اند. البته این نکته بدیهی است که سیما به‌عنوان یکی از تأثیرگذار‌ترین رسانه‌های امروز آن‌هم در کشوری با معیارهای فرهنگی باید نقشی پررنگ‌تر از سرگرم‌سازی‌ صرف ایفا کند و بیان مشکلات اجتماعی و ارائه راه‌حل برای درمان آنها را در دستور کار خود قرار دهد اما مشکل از آنجا ناشی می‌شود که دست‌اندرکاران این رسانه تأثیرگذار از ایجاد یک تعادل و بالانس حتی نسبی میان مقوله سرگرم‌سازی‌ و آرام‌بخشی و نقش مصلح اجتماعی بودن این رسانه کارآمد ناتوان هستند.

نتیجه این می‌شود که یک سال تمام می‌گذرد و در میان خیل مجموعه‌های ریز و درشتی که از یک شبکه مهم تلویزیونی پخش می‌شوند، حتی نمی‌توان به یک سریال اشاره کرد که در ایجاد همان حالت آرامش و دور شدن از تنش‌های زندگی‌های ماشینی امروزی موفق باشد.

البته حساب مجموعه‌هایی با محوریت طنز جداست و همانطور که پیش‌تر هم اشاره شد مخاطب در ذهن خود برای تماشای این مجموعه حساب جداگانه‌ای باز می‌کند و بدیهی است که این قبیل آثار درصورت داشتن کیفیت قابل‌قبول می‌توانند برای بیننده تلویزیونی فرح‌بخش و سرگرم‌کننده باشند؛ البته فقط و فقط در حد میزان انتظاری که از آنها می‌رود وگرنه نگفته پیداست که هیچ‌وقت آثار متعلق به یک گونه (ژانر) تلویزیونی هرچند هم که خوب و سطح بالا باشند نمی‌توانند فقدان مجموعه‌های خوب در یک و یا چند ژانر تلویزیونی دیگر را پر کنند. حالا حکایت امروز تلویزیون هم همین است و نمی‌توان با استناد به تمهید پخش مجموعه‌های طنز که تازه غالب آنها هم مانند سه مجموعه طنز امسال شبکه اول (یعنی چک‌برگشتی، کسی خوابه و لبخند بی‌لهجه به ‌خصوص موارد دوم و سوم که در رده بسیار ضعیف جای می‌گرفتند)خلأها و نارسایی‌های مجموعه‌های دارای لحن جدی تلویزیون را توجیه کرد و واقعیت این است که مخاطب تلویزیون در کنار تمام این پند و اندرزهای اخلاقی و اجتماعی و حتی آثار طنز و کمدی به مجموعه‌هایی مانند مجموعه‌های آرام و بی‌تنش خانوادگی هم احتیاج دارد؛ آرامشی مانند آنچه از تماشای مجموعه آینه (غلامحسین لطفی) در دهه60 به بینندگان القا می‌شد.

اگر مخاطبین قدیمی سیما به یاد داشته باشند در آن مجموعه و آثاری شبیه به آن هم دعوا، درگیری و اختلاف به تصویر کشیده می‌شد ولی دعوایی در اندازه دعواهای معمول خانوادگی و شکر‌آب‌شدن روابط فامیلی که اگر هم طعم تلخی داشتند، این تلخی در اندازه‌ای نبود که روح و روان مخاطب را آزرده کند و برای نمایش زجر و سختی از تلویزیون، یک سقف مشخص و استاندارد وجود داشت و یا از نمونه‌های خارجی کارهایی مثل قصه‌های جزیره یا پزشک دهکده که هنوز هم که هنوز است در رسته خاطرات خوب مخاطبین تلویزیون جای می‌گیرند نه مثل سریال‌های امروزی که تا یک کاراکتر اصلی آن به قتل نرسد و یا یک بزهکاری اساسی اتفاق نیفتد انگار بار گروه سازنده سریال به مقصد نمی‌رسد و تازه در برخی از اظهارنظرها از ریزش مخاطب هم اظهار تعجب و شگفتی می‌شود.

شیوه پرداخت مضامین

اما بدتر از پرداختن بیش از حد به مضامین تلخ و سیاهی که ذکرشان رفت نحوه پرداخت آنها در سریال‌های تلویزیونی است که در موارد بسیاری برای بیننده دل‌زننده و منزجر‌کننده به‌نظر می‌رسد. مثلاً اگر هم قرار است براساس سیر دراماتیک یک سریال، یکی از کاراکترهای اصلی آن جان خود را از دست بدهد حتما و الزاما نیازی نیست که صحنه مرگ او، مراسم تشییع جنازه و سوگواری بازماندگان او نمایش داده شود و می‌توان با تمهیدات ابتدایی دراماتیک و با نیت کمتر آزردن بیننده از نمایش آنها صرف‌نظر کرد نه اینکه به یک کارگردان اجازه داد که در قالب یک سریال هر شبی مراسم تشییع و مجلس ختم و گریه ‌و ‌زاری سه تا از کاراکترهای اصلی سریالش را به تصویر بکشد و تازه توقع هم داشت که بیننده از آن مجموعه دل‌زده و خسته نشود؛ اتفاقی که در همین مجموعه زمانه به کارگردانی حسن فتحی که از قضا کار خوب و قابل دفاعی هم بود رخ داد، البته فتحی در نمایش تلخی‌ها تنها به همین سوگواری‌ها قناعت نکرد و در مقطعی از کارها با بی‌اعتنایی به تنوع مخاطبین رسانه‌ای در اندازه تلویزیون صحنه‌های کابوس حسام فروزانفر از برادر مقتولش آن‌هم با سر‌و‌صورت خونی و شمایلی روح‌گونه را به نمایش گذاشت! نمونه‌ها بسیارند از درگیری‌های دلخراش مجموعه پلیسی- جنایی دیوار تا نمایش صحنه‌های نبش قبر در سریال‌های تکراری سیما مانند مجموعه یک‌مشت پر عقاب که در درازمدت تأثیر بدی بر ذهن مخاطبین دارند و اگر به‌تدریج او را به کم دیدن و حتی ندیدن سریال‌های تلویزیونی متقاعد کنند دیگر هیچ جای گله‌ای وجود ندارد و باید مشکل را از رسانه‌ای دانست که با برنامه‌ریزی‌های نسنجیده خود چنین نتیجه‌ای را موجب شده است.

کد خبر 202060

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز