او از روزنامهنگاران قدیمی است و در زمان جنگ ( سالهای67-65) مسئول ویژهنامه «اطلاعات جبهه» در مناطق جنگی بود . کرمیار با نشریات مختلفی همکاری داشته است؛ همچنین کتابهای زیادی از او منتشر شده که میتوان به «نامیرا»، «فریاد در خاکستر»، «غنیمت»، «دشتهای سوزان» و «انتقام در اردوگاه» اشاره کرد. با او به بهانه پخش سریال «خاطرات مرد ناتمام» به گفتوگو نشستیم.
- در خبرها بود که طرح اولیه این سریال حول محور انرژی هستهای بوده؛ چطور برای طرح این مسئله سال ۱۳۲۰ را انتخاب کردید؟
در مورد انرژی هستهای نبود بلکه مسئله ما طرح این موضوع بود که دانشمندان ایرانی برای انجام پژوهشهای علمی و تولیدات حاصل از این پژوهشها، همیشه با موانعی روبهرو بودهاند. بعد از جنگ جهانی دوم این موانع شدت بیشتری پیدا کرد؛ یعنی دورانی که جهان به سمت دوقطبیشدن میرفت و تولید علم در دست یکی از این دوقطب قرار میگرفت و جهان سوم کاملا تحت کنترل کشورهای توسعه یافته بود. از زمانی هم که انگلیسیها پایشان به ایران باز شد، اگر میخواستیم کاری در زمینههای علمی انجام بدهیم، آنها اصرار داشتند که همهچیز را تحت کنترل خود بگیرند. در این سریال قصد داشتیم بگوییم تولید علم در ایران صرفا مربوط به الان نیست و طی 100سال گذشته هم به همین منوال بوده، به همین دلیل یک نمونه داستانی برای آن دوره تاریخی طراحی کردیم و نشان دادیم یک دکتر داروساز با چه مشکلاتی مواجه بوده است.
- داستان، قبل از ۲۸ مرداد اتفاق میافتد؛ چرا شما این زمان را انتخاب کردید؟
سال ۱۳۲۰ وقتی رضاشاه میرود و محمدرضا پهلوی قدرت را بهدست میگیرد تا سال ۱۳۲۷ دورهای است که فعالیت احزاب بیشتر و مطبوعات کمی متنوع میشود و رونق میگیرد و یک فضای باز سیاسی بهوجودمیآید و تا زمانی که محمدرضا پهلوی خودش را پیدا کند، این فضای باز باعث میشود که مخالفخوانیها و آزادیطلبیها رشد کند، ازجمله بحث ملیشدن صنعت نفت. داستان ما از بهمن ۱۳۲۷ آغاز میشود که بحث ترور شاه پیش میآید. ترور شاه در واقع سرفصلی است برای سرکوب آزادیهای اجتماعی و سیاسی در جامعه و این نقطه شروع داستان ماست تا روزی که صنعت نفت ملی میشود.
- در سریال خاطرات مرد ناتمام ما دائم شاهد جمعی بودیم که دور هم صحبت میکنند. بهنظرتان کاری که قرار است مقطعی از تاریخ را به نمایش بگذارد براساس دیالوگ میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
وقتی میگوییم سریال تاریخی، نخستین چیزی که به ذهن مخاطب میرسد این است که با یک داستان سیاسی روبهروست. سریال تاریخی هیچ وقت مساوی با سریال سیاسی نیست. از شروع کار، مبنای ما بر این بود که در این مقطع زمانی، سیاست هم بخشی از زندگی مردم بوده است.
- البته در ایران همیشه سیاست، نقش غالبی در زندگی مردم داشته است.
نه. الان هم مردم در حال زندگی هستند و ممکن است در خانه بحث سیاسی کنند. در این بحثها هم یکی موافق است یا مخالف و همزمان بحثهای دیگری هم راجع به مسائل روزمره زندگی وجود دارد و به هر حال زندگی جاری است. مثلا ممکن است از نان حرف بزنید و صحبتتان به سیاست کشیده شود؛ این روحیه و رفتار اجتماعی در آن دوره تاریخی هم وجود داشته است.مسئله دیگری که در این سریال مورد توجه قرار گرفته، زندگی خانوادگی و اجتماعی است. امروز در جامعه ما با اینکه افراد در جمع زندگی میکنند، تنها هستند. حتی شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی و فضای وب به این تنهایی دامن زده و ما در حال تجربه تنهایی مطلق در زندگی اجتماعی هستیم. ما در این سریال در اصل میخواستیم سبک زندگی ایرانی را در گذشته نشان دهیم؛ سبک زندگی ایرانی فراموش شده، علت این فراموشی هم بلاتکلیفی ما میان سنت و مدرنیته است. ما یکسری سنتهای خوب داشتیم که در حال حاضر به دلایل مختلف به آن توجه نمیشود. بهطور مثال وجود پدر و مادری که محور اصلی خانواده هستند و پدر، بزرگتری میکند و سعی میکند به همه کمک کند و پسری که به پدر احترام میگذارد؛ خانوادهای که وقتی دور هم جمع میشوند با اینکه دیدگاههای مختلفی دارند اما همدلی دارند و اگر مشکلی برای یکی از آنها بهوجود بیاید، دیگران برای حل آن کمک میکنند. در زمانی که تلویزیون ما پر از داستانهای تنشزا و درگیری و خیانت است، ایجاد این فضای همدلی و همراهی در به وجود آمدن آرامش روحی در جامعه خیلی مؤثر است. بهنظرم مخاطب نیاز دارد یک فضای آرامبخش را ببیند و در عین حال با گذشته خودش آشنا شود و در جریان مسائل سیاسی آن دوره هم قرار بگیرد. سعی کردیم ابعاد مختلفی که داستان برای نشاندادن جامعیت زندگی به آنها نیاز دارد در سریال وجود داشته باشد. حال اینکه چقدر در این امر موفق بودهایم، باید منتظر نظرسنجیهای صداوسیما و اظهارنظر منتقدان باشیم.
- خیلیها به ریتم کند سریال انتقاد داشتند.
ریتم هم از آن بحثهای چالشبرانگیز است. انتخاب ریتم در این سریال هم با شناخت و آگاهی صورت گرفته. در سریال قبلی خودم به نام یک روز قبل ریتم تند و پرتنشی را به تصویر کشیدم که به بیننده مجال غفلت نمیداد. اما در خاطرات مرد ناتمام ریتم و تمپوی کار با محتوا و فرم هماهنگ است. البته ما عادت کردیم که با ریتم تند زندگی کنیم و با ریتم تند فیلم ببینیم و با ریتم تند غذا بخوریم و با ریتم تند رانندگی کنیم و... . به همین دلیل، ریتم کند را بهعنوان یک نکته منفی برای فیلم تلقی میکنیم. از اینرو خیلیها حکم قطعی صادر میکنند که فیلم خوب، یعنی ریتم تند. این تصور در واقع ناشی از این است که اساسا زندگیمان را روی دور تند گذاشتهایم. درصورتی که ریتم کند، ویژگی بد فیلم نیست. این ریتم زندگی ماست که باعث اشکال در درک واقعیتها شده. در آن دوره تاریخی، ریتم زندگی مردم کند بوده و در واقع همین ریتم، باعث گرمای زندگی بوده. ریتم تند در زندگی، گرچه اطلاعاتمان را زیاد میکند ولی احساساتمان را فلج میکند.
- اینکه بیشتر از بازیگران تئاتر استفاده کردید، آیا به این خاطر بود که بیشتر صحنهها در محیط بسته اتفاق میافتاد و کار دیالوگمحور بود؟
قطعا اجرای درست و تأثیرگذار دیالوگ برای بازیگر دشوارتر از بازی اکشن است. در این سریال هم چون بیشتر بار روی دیالوگ استوار بود و شیوههای بیانی متنوع نقش تعیینکنندهای در انتقال حس داشت، به بازیگرانی نیاز داشتیم که این توانایی را داشته باشند و در انتخاب بازیگر سعی کردم این نکته را لحاظ کنم.
- بهنظرتان بازیگران سریال تا چه اندازه در ارتباط مخاطب با کار موفق بودهاند؟
آقای محمود پاکنیت انصافا روح کار را دریافته بود و در کارشان کاملا مشخص بود. آقای سیامک صفری، فتحعلی بیگی و مهراد ضیایی و سروش صحت و امین زندگانی و مدرس و خانم صبر کن و... هر کدام در جایگاهی قرار داشتند که کارشان میتوانست هم بهکار لطمه بزند و هم کار را جذاب و شیرین کند. در یکی دو هفته اول، وقتی مطمئن شدم بازیگران روح کار را دریافتهاند، دیگر دستشان را برای بروز خلاقیتها باز گذاشتم تا براساس توانایی خودشان پیش بروند و اگر جایی بهاصطلاح داشتند از ریل خارج میشدند، مسیرشان را تغییر میدادم، یا اگر در جایی برداشتی اشتباه از متن داشتند، اصلاح میکردم.
- با توجه به تمام این مسائل آیا امکان نداشت با نوع تدوین یا فیلمبرداری و تغییر لوکیشن، کمی این دیالوگگویی جمعی کمتر شود؟
خیلی کارها میشد کرد. نمیگویم این کار نهایت کار من است. اگر ما لوکیشنهای متنوعی برای ساخت این سریال تاریخی در اختیار داشتیم، قطعا در طراحی داستان هم به لوکیشنهای مختلف فکر میکردیم. اما در سریالهای تاریخی، دستمان برای لوکیشنهای متنوع بسته است و اگر بخواهیم از لوکیشنهای مختلف استفاده کنیم، سرمایه زیادی میخواهد چون این امکان وجود نداشت، تمرکزمان را روی خلق شخصیتهای جذاب و تحلیلها و نگرش آنها نسبت به پیرامون خودشان گذاشتیم.
- شخصیت قدرت با بازی خوب سیامک صفری چقدر الهام گرفته شده از شخصیتهای مشابه در سریالهای تاریخی دیگر است؟
به هر حال وقتی ما این سریال را میساختیم نگاهی هم به نمونههای مشابه آن در گذشته داشتیم.
- البته در قدیم همخانه شاگردبودن خیلی متداول بوده.
بله. خانه شاگرد بودن از قدیم وجود داشته و هر اثر سینمایی و تلویزیونی هم برگرفته از واقعیتهای اجتماعی دوره خودش است. در آن زمان هم آدمهای خانه شاگرد نقش تأثیرگذاری در زندگی داشتند، به همین دلیل در داستان میتوان از این کاراکتر استفاده کرد. خوشبختانه آقای سیامک صفری این نقش را به بهترین شکل ایفا کردند و خیلی با نقش ارتباط بر قرار کرده بودند و مدام توجه داشتند که یکدستی بازیشان حفظ شود و تمام انرژیشان را برای کار گذاشتند.
- نقش مطبوعات در این کار خیلی پررنگ بود. آیا این بهدلیل این بود که خودتان روزنامهنگار هستید؟
قطعا بیتأثیر نبود. میدانیم که مطبوعات همیشه دو نقش عمده داشتهاند: اول روشنگری که وضعیت موجود را تحلیل و تشریح میکردهاند و دوم پرسشگری؛ یعنی از مقامات در مورد رفتارهای سیاسی و اجتماعی توضیح میخواستهاند. در مقطع تاریخی داستان ما حکومت این دو کار را بر نمیتافت. به همین دلیل، در این دوره تاریخی بیشترین فشار و توقیفها روی مطبوعات وجود داشت. بعضی مطبوعات هم که حزبی بودند کلا حزب آنها را تعطیل کردند.
- درباره اسم سریال توضیح دهید.
در قسمت پایانی سریال دیدیم که تمام کارهای این مرد ناتمام ماند و اجازه و مجال انجامشان را پیدا نکرد و وقتی با پیشنهاد مرد آلمانی هم کنار نیامد، دستگیر شد.