سال1391 دامنکشان میرود و جایش را به سالنو خواهد سپرد. در این ایام یکی از زیباترین رسمهای ما ایرانیها خانهتکانی است. خانهتکانی یک آیین بسیار قدیمی و به مفهوم غبارزدایی از محیطخانه است. در مناسبات انسانی ما همواره غبارزدایی از دلها و روابط فیمابین اهمیت زیادی داشته است. شاید به همین دلیل نیاکان ما، عید نوروز را به عنوان فصلی مناسب برای به دور انداختن کینهها و خصومتها و تجدید دوستی انتخاب کردهاند.البته در گذشتههای دورتر، روابط انسانی به مراتب نزدیکتر از امروز بوده و اقوام و خویشاوندان دور و نزدیک، در طول سال بارها همدیگر را میدیدند و صلهارحام بجا میآوردهاند.
به نظر میرسد که رشد فناوری به ویژه در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات بیشتر دیدارها و ملاقاتها را به سمت فضای مجازی سوق داده است؛ به عنوان مثال وقتی به عنوان شبنشینی به خانه یکی از بستگان میرویم، همه فرزندان آنها را نمیبینیم. دستکم یک یا دو نفر در تمام ساعاتی که دیدار بزرگترها جریان دارد، پشت دستگاه رایانه سرگرم رتق و فتق امور شخصی یا پرداختن به سرگرمیها و جستوجوهای خودشان هستند و برای خالی نبودن عریضه هنگام ورود مهمانان یک احوالپرسی سریع انجام میدهند و به وقت خداحافظی، در لحظاتی کوتاه در بدرقه آنها حضور بههم میرسانند. شاید اقتضای زمانه این باشد و نسل جوان نیازمند غور و بررسی بیشتر در جهان مجازی است.
اما از طرف دیگر دلمشغولیهای جامجهاننما یا همان تلویزیون هم سهم عمدهای در به حاشیه راندهشدن دیدارهای رودررو و گفتوگو از سر دلمشغولی دارد، به خصوص وقتی که سلیقههای مهمان و میزبان در تماشای یک برنامه تلویزیونی مشترک باشد، در آن صورت تمام وقت در سکوت محض به دیدن آن برنامه و خوردن تنقلات و چای سپری میشود. این پدیده جز در موارد استثنایی در جامعه ما به سرعت در حال رشد است. از سوی دیگر بالا رفتن هزینههای ارتباطات تلفنی، سبب شده که این قبیل رابطهها در خانوادهها به حداقل ممکن برسد. منظور آن نوع احوالپرسیها و گفتوگوهایی است که به مرور جانشین دیدارهای حضوری شده بود.
تغییر الگوهای زندگی هم مزید بر علت شده است. زمانی ساکنان یک کوچه، هم محلهای محسوب میشدند و نوعی انس و الفت خاص میان آنها وجود داشت و در تهران اصطلاح «بچه محل» که برآیندی از این نوع احساسات در عالم همسایگی بود، بسیار شنیده میشد. تغییر محله به مجتمعهای مسکونی و آپارتمانی، باعث گسست آن مناسبات شده است؛ در نتیجه هرخانوادهای سعی دارد سرگرم کار و زندگی خودش باشد. گاهی هم به طور استثنایی، در همین مجتمعهای آپارتمانی و زندگی در ارتفاع، مناسبات حسنهای شکل میگیرد اما از آنجا که جابهجایی شهروندان از یک مکان به مکان دیگر در روزگار ما شتاب گرفته است این جابهجاییها خط دوستیهای نو را میگسلد.
به گفته بعضی از جامعه شناسان ایرانی این واگرایی افراد در مقایسه باگذشته، از ویژگیهای یک دوران گذار است و احتمالا در آینده تعادلی میان دلمشغولیها در فضای مجازی و مناسبات انسانی در واقعیت برقرار خواهد شد. اما در برخی جوامع مردم با بهرهگیری از آداب و آیینهای ریشهدار، توانستهاند در حد امکان چنین تعادلی را در زندگی اجتماعی برقرار کنند و در بعضی کشورها، احساس بیگانگی ناشی از رویآوری افراطی به فضای مجازی آنقدر شدید بوده است که دهها نفر در قلب طبیعت به زندگی دور از وسایل ارتباط جمعی الکترونیک پناه بردهاند. این طغیان آرام شاید نمایانگر این واقعیت است که مردم عصر ما و ازجمله خود ما نیاز داریم دیدارهایمان را افزایش بدهیم، بیشتر به صورت رودررو و حضوری با هم سخن بگوییم و در عمل تعادل از دست رفته را حداقل در هستههای کوچک جامعه مثل خانواده و حلقههای خویشاوندی و دوستی به وجود بیاوریم.