نمایندگان مجلس مدعیاند که تعطیلات رسمی در کشور زیاد و راندمان کار پایین است. این خبرها در سالهای گذشته مدام تکرار شده و اصلا به ملکه ذهن مردم تبدیل شده است. یعنی مردم باور کردهاند که نهتنها بیشتر روزهای سال مملکت تعطیل است بلکه همان روزهای اندکی هم که تعطیل نیست، میزان کار مفید در کشور بسیار کم است. در این شرایط سؤالاتی شکل میگیرد؛ «کارهای کشور چگونه انجام میشود؟ یک کشور 75میلیونی چگونه اداره میشود؟» بررسی خبرها نشان میدهد که هیچگاه مدیران و مسئولان دولتی جایی در این معادله نداشتهاند. بهعبارتی، هرگز در هیچ جایی ذکر نشده که مدیران میانی یا مدیران ارشد کارشان را درست و منظم انجام نمیدهند و به همین دلیل ساعت کار مفید در کشور بسیار کمتر از آنچیزی است که انتظار میرود. از همینجا بحث بر سر کارمفید و وقت تلفشده و سرمایه هدررفته در کشور وارد مسیر دیگری میشود و علاوه بر مدیران و مسئولان، مردم هم مدام از کمکاری کارمندان گلایه دارند و انتظارشان از کارمندان روزبهروز بیشتر میشود و این انتظارات به یک نارضایتی اجتماعی همهگیر بدل میشود که نوعی مطالبه را در جامعه در پی خواهد داشت.
از طرفی مردم بر این باورند که هنگام مراجعه به یک اداره دولتی و نیمهدولتی باید از سوی کارمندان با استقبال روبهرو شوند و وقتی خلاف این اتفاق رخ میدهد، نارضایتیها بیشتر و بیشتر میشود. نخستین اثر این نوع نارضایتی بر رابطه بین کارمند و مراجعهکننده خواهد بود، آنجا که مراجعهکننده با رفتاری حقبهجانب کارمند را به کمکاری و بیتوجهی محکوم میکند و کارمند هم برای اثبات حقانیت جایگاهش دست به دفاع از خود میزند و دشمنی پیدا و پنهانی شکل میگیرد که بهراحتی برطرف نمیشود. مدیرها هرگز جایی در این معادله ندارند؛ چراکه اگر هم پایشان به اختلافهایی از این دست باز شود با برگزاری یک نمایش، سعی میکنند از راههای بهظاهر روشنفکرانه، ماجرا را مدیریت کنند و کاری کنند که مراجعهکننده با رضایت محل را ترک کند.
این نوع میانجیگری تقصیرها را متوجه کارمند میکند و به آتش دشمنی میان کارمند و مراجعهکننده دامن میزند. وقتی مدیران اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی برای مجموعه تحتنظرشان در ذهن ندارند و معمولا کارها باریبههرجهت و بهصورت روزمره انجام میشود، مشکلاتی از ایندست در مجموعههای تحت مدیریتشان بهوجود میآید. در این مجموعهها نهتنها زمان کار مفید کاهش پیدا میکند بلکه نارضایتی میان کارکنان افزایش مییابد اما در هیچیک از موضعگیریها واظهارنظرهایی که صورت میگیرد، مدیران بهعنوان مقصران اصلی معرفی نمیشوند. بهنظر میرسد این نوع چرخش کار کاملا مورد علاقه مدیران دولتی در کشور است و همواره از آن استقبال شده؛ چراکه طی سالهای گذشته مدام تکرار شده است و البته مدیرها در این معادله جایی ندارند و همه کوتاهیها به گردن کارمندها میافتد تا مدیران بهراحتی کارشان را انجام بدهند و جایگاهشان را حفظ کنند.