با این حال شاید خیلی از رؤیاهایمان هم به حقیقت بپیوندد؛ دهها سال پیاپی پرچم کشورمان در المپیادهای علمی بالا میرود، دانشجوها تا کرهی ماه هم برای ادامهی تحصیل سفر میکنند و کارهای خستهکننده را روباتهای سخنگو انجام میدهند.
برای تماشای خودمان در شکل و قیافهی صد سال آینده یا دیدن بازیگرهای محبوبمان در شکل کارتونیشان، امسال میتواین به سینما برویم تا «تهران ۱۵۰۰» را ببینیم؛ انیمیشنی که «بهرام عظیمی» و گروهش چهار سال روی آن وقت گذاشتهاند، هرچند خیلیها از این فیلم هیجان بیشتری توقع داشتند. با اینحال گفتوگو با بهرام عظیمی و شنیدن از تجربهها و علاقههایش، هنوز هم یکی از کارهای هیجانانگیز است.
چه شد که تصمیم گرفتید تهران را در صد سال آینده به تصویر بکشید؟ این سوژه خودبهخود کار را سختتر نمیکرد؟
پنج سال پیش من در شهرداری تهران کار میکردم و مدیر خانهی انیمیشن شهرداری بودم. آن زمان به ذهنم رسید که انیمیشنی سینمایی درمورد تهران بسازم و با هنرمندان مطرحی که بتوانم از چهره و صدایشان استفاده کنم، همکاری کنم. به این نتیجه رسیدیم که ممکن است اگر فیلم درمورد زمان حال باشد، خیلی جذاب نشود. از آنجایی که ابزارمان انیمیشن بود و میتوانستیم همهکار انجام دهیم، گفتیم فیلمی بسازیم دربارهی یک آیندهی دور؛ و درنهایت تهران۱۵۰۰ نوشته شد.
برای طراحی شهر و ساختن یک تهران تازه، مشاور هم داشتید؟
بله، پنج معمار درجهی یک به ما کمک کردند. ساختمانها، فضای لالهزار یا خانهی «مهران مدیری» را آنها طراحی کردهاند. بهعلاوه همکارمان «حمید بهرامی» هم همهی وسایل صحنه را طراحی کرده است. در حقیقت یک تیم حرفهای معماری با پروژهی ما همکاری میکردند.
چهطور به این گروه بازیگران رسیدید؟
وقتی فیلمنامه تمام شد با «حبیب رضایی» صحبت کردیم تا برای ما بازیگر انتخاب کند. محبوبیت بازیگرها خیلی برایمان مهم بود، چون این بازیگرها حضور فیزیکی نداشتند و واقعاً بازی نمیکردند، فقط چهره و صدایشان را در اختیار ما میگذاشتند و ما به شخصیتهایشان جان میدادیم. از طرفی هم میخواستیم به نقشها بیایند، یعنی شخصیتهایی که در فیلم هستند متناسب با بازی و چهره و دیالوگشان باشد.
همانطور که در تیتراژ پایانی، پشت صحنههای کار را میبینیم، بازیگرها ابتدا دیالوگهایشان را گفتهاند و بعد از آن شما شروع به ساخت انیمیشن کردهاید. چرا؟ مگر به طور معمول بازیگرها بعد از ساخته شدن تصویرها، دوبله نمیکنند؟
در انیمیشن حرفهای اینطور است که قبل از ساخته شدن آن، صداها ضبط میشود تا «لیپ سینک»ها درست دربیاید. یعنی فرم حرکت لبها، دقیقاً مطابق دیالوگهایی باشد که میشنویم.
وقتی یک انیمیشن خارجی دستمان میرسد و آن را دوبله میکنیم، بیننده هم خیلی توقع ندارد که همهی جملهها به لب آنها بنشیند. اما تمام انیمیشنهای خارجی اینگونهاند. اول کل فیلمنامه به صورت رادیویی اجرا میشود، بعد وقتی کاراکترها آماده شدند، سازندگان انیمیشن برای طراحی حرکت لبها به صداها گوش میکنند و فریم به فریم با صدایی که دارند لبها را تکان میدهند که لیپ سینکها درست دربیاید.
چرا از سکانسها یا بازیهای خاطرهانگیز بازیگرها و هنرمندان در فیلمهای قبلی خودشان در این انیمیشن استفاده نکردید؟ مثل شوخیهای دیگری که در فیلم وجود دارد و مثل اشاره به فیلم «مادر».
این سلیقهای است. ممکن بود اگر شما کارگردان باشید، از کارهای خود بازیگران استفاده کنید. اما من فقط دوست داشتم از یک سری هنرمند یاد شود و تصویرشان دیده شود. دوست داشتم حتماً «اصغر فرهادی» باشد. علاقهی خاصی به آقای «عباس کیارستمی» دارم و دوست داشتم قسمتی از دیالوگهایم به ایشان مربوط باشد. این سلیقهی شخصی خود من و آقای علمداری (دیگر نویسندهی فیلمنامه) بود. مثلاً در بخشی از فیلم، یادی از آقای «سعدی افشار» می شود که متأسفانه به تازگی فوت کردند. من آنقدر به ایشان و هنر سیاهبازی علاقه داشتم که شخصیت مهران مدیری را کسی نشان دادم که قدیم سیاهبازی میکرده و در فیلم، اسم سعدی افشار را میآورد. اینها همه از علاقههای شخصی کارگردان میآید.
کمی درمورد فانتزیهای فیلم صحبت کنیم. چرا در آینده مقیاسهای زمانی عوض میشود؟ مگر نباید پیشرفت کنیم و همهچیز سریعتر شود؟ چرا تأخیر هواپیماها و زمان فیلمها بیشتر طول شود؟
این تأخیرهای عجیب و غریب که مثلاً سفینه صد و خردهای ساعت تأخیر داشته، بخش انتقادی کار بود. هواپیماهای الآن همه با تأخیر بلند میشوند. میخواستم بگویم آنموقع هم پروازهای ایرانی، همچنان این مشکل را خواهند داشت؛ تازه ده برابر و صد برابر بیشتر!
یا اینکه آقای کیارستمی خیلی نوگرا هستند و فیلمهای خیلی خاصی میسازند. میخواستم بگویم فیلم ایشان در سال ۱۵۰۰ هم خیلی خاص و عجیب است. این در آن زمان منحصر به فرد است که مثلاً ۲۰۰ ساعت یک دختر و پسر روبهروی هم نشسته باشند و هیچ دیالوگی نگویند! این ها نمکهای شخصی است که بعضیها ممکن است خوششان بیاید یا نیاید.
و مشکل ترافیک نه تنها حل نشده، بلکه بدتر هم میشود.
بله، من میخواستم ترافیک را صدبرابر حالا نشان دهم. میخواستم نشان دهم که ماشینها دیگر نمیتوانند حرکت کنند، همه روی هوا ثابتاند و مردم روی سقف ماشینها راه میروند. میخواستم فضا را خیلی آلودهتر و پر از دود نشان دهم، که متأسفانه نشد. چون در نهایت به این نتیجه رسیدیم که همهچیز خوش آب و رنگ باشد وگرنه خودم ترجیح میدادم بیشتر به سمت انتقاد بروم.
چرا روی باقی ماندن لهجههای مختلف و استفاده از ضربالمثلها، اینقدر تأکید شده؟
به عمد بود. میخواستیم تا جایی که میشود انواع لهجهها را کار کنیم، اما بعداً خودمان یکسری سکانسها را بهخاطر طولانی شدنش حذف کردیم. لهجههای دیگری هم داشتیم و میخواستیم بگوییم، فرهنگ ما تغییر نمیکند؛ آداب و رسوم ما، دین و ایمان ما و فرهنگمان، به همین شکل میماند.
اینکه از موسیقیهای قدیمی استفاده کردید برای نوستالژی این آهنگها بود یا میخواستید نشان دهید در زمینهی موسیقی هم تغییری نمیکنیم؟
فقط میخواستم نوستالژی داشته باشد. اما موسیقیهای پاپ زیرزمینیای که «حسام نوابصفوی» آنها را اجرا میکند، برای این بود که بگویم مشکل زیرزمینی بودن بسیاری از موسیقیهای امروز ما، آن موقع هم برطرف نشده و خیلی از خوانندههای ما زیرزمینی هستند. در کل خودم به آینده خیلی امیدوار نیستم، اما در فیلمم امیدواری زیادی وجود دارد.
تا امروز، هر وقت از شما درمورد کار سینمایی بعدیتان پرسیده میشد، میگفتید تا تهران ۱۵۰۰ اکران نشود نمیتوانید تصمیم جدیدی بگیرید. حالا تهران ۱۵۰۰ اکران شده و بیش از یک میلیارد فروخته. حالا به پروژهی بعدی سینماییتان فکر میکنید؟
برای تهران ۱۵۰۰ بیش از دو میلیارد تومان هزینه شده و یک نفر پولش را داده است. بله، اگر هزینهی تولیدش برگردد، با همین تهیهکننده کار تازهای خواهم کرد که دربارهی کودک است و برای مخاطب کودک و خانواده. مثل تمام انیمیشنهای روز دنیا که همه میتوانند بببینند. با این حال محوریت داستان دربارهی کودک است. الآن دارم روی ایدههایش فکر میکنم و باید نوشتن فیلمنامه را شروع کنم. یک فیلم صددرصد ایرانی که فضای ایران و تهران را دارد، اما موضوعش بینالمللی است. مثل تهران ۱۵۰۰ نیست که فقط ایرانیها آن را متوجه شوند و میتواند اکران خارج از کشور هم داشته باشد.
تهران ۱۵۰۰ از تولید تا اکرانش، چه تجربههایی برای شما داشت که فکر میکنید برای کار بعدی آنها را تکرار نخواهید کرد؟
بالأخره بازخوردی که از مردم گرفتیم و انتقادهایی که به فیلم وجود دارد، خیلی کمک میکند. ما چهار سال روی این کار زحمت کشیدیم و حالا تجربههای زیادی داریم که میتوانیم استفاده کنیم. هر روز به مشکلاتی برمیخوردیم و چیزهای تازهای یاد میگرفتیم.
من و همان تیم بزرگی که آن کار را انجام دادیم، انشاءالله در پروژهی بعدی، کاری با کیفیت خیلی بهتر و در سطح بینالمللی و البته کمایرادتر ارائه خواهیم داد.