افراد باید قادر به پذیرفتن این اندیشه بشوند که میتوانند بهطور موفق و با سربلندی بهعنوان یک فرد کامل بدون آنکه شغل داشته باشند به زندگی ادامه دهند؛بهطوری که بازنشستگی امکان تصمیمگیری گستردهتری در مورد زندگی شخصی فراهم میآورد. اگر این تصمیمات خوب اتخاذ شوند، فرد، سازمان و جامعه در مجموع منتفع میشوند. بعضیها بازنشستگی را بهعنوان نقش بینقشی توصیف کردهاند. در جامعهای که اساس آن بر کار بهعنوان یک ارزش اخلاقی نهاده شده است، حرکت از یک نقش فعال مولد مشخص در یک روز به نقش بینقشی در روز دیگر این باور را برمیانگیزاند که بازنشستگی منجر به بیماری روحی و جسمی و بعضی وقتها مرگ زودرس میشود. برای بسیاری کار یعنی زندگی و بیکاری یعنی مرگ در عین زنده بودن.
استطاعت مالی بعد از بازنشستگی معمولا نخستین عاملی است که هنگام تصمیمگیری برای بازنشستهشدن درنظر گرفته میشود با این حال، حتی درصورت وجود نگرانیهای مالی، برخی افراد ترجیح میدهند زندگی و شغل یکنواخت خود را رها کنند و بهکار دیگری بپردازند که از نظر آنها ارزشمند است. عوامل شخصی و شغلی به علاوه درآمد بر تصمیم بازنشستهشدن تأثیر میگذارند. افرادی که مشاغل حرفهای دارند معمولا دیرتر از آنهایی که شغلهایی کارگری و دفتری دارند بازنشسته میشوند.
سالخوردگان خویشفرما نیز زمان طولانیتری درشغل خود میمانند. در مقابل افرادی که ضعف سلامتی دارند و آنهایی که کار یکنواخت و خستهکنندهای دارند، اغلب از بازنشستگی استقبال میکنند. عوامل اجتماعی نیز بر تصمیمگیری بازنشستگی تأثیر میگذارند. وقتی که کارکنان جوانتر و کمهزینهتری وجود دارند که جایگزین کارکنان مسنتر شوند، صاحبان صنایع ترجیح میدهند مشوقهای بیشتری را به افراد پیشنهاد کنند تا بازنشسته شوند.
چرخه بازنشستگی
جامعه شناسان مشخص کردهاند فرد رویداد بازنشستگی را طی چندمرحله تجربه میکند.
اولین مرحله، مرحله بسیار دور بازنشستگی است. در بعضی نقاط، آگاهی از نزدیک شدن زمان بازنشستگی تا حدی اثر امیدبخش در آماده شدن فرد برای دو عامل اساسی در بازنشستگی موفق یعنی تأمین مالی و مهارتهای تفریحی دارد. این آگاهی باید در مرحله بسیار دور بازنشستگی حاصل شود.
مرحله دوم درست قبل از رویداد بازنشستگی رخ میدهد و حکایت از حتمیالوقوع بودن بازنشستگی میکند.
مرحله سوم، مرحلهماه عسل نامیده شده است. فرد احساس میکند در فضای جدیدی از آزادی غوطه میخورد و دلخوش به اموری میشود که امکانات مالی او اجازه میدهد نظیر مسافرت و دید و بازدید و... . همه از مرحله سوم عبور نمیکنند.
مرحله چهارم، مرحله وانهادگی نامیده میشود. میل شدید به سفرهای پیدرپی و بازدیدهای کسلکننده احتمالا تجربه سختی در این مرحله خواهند داشت.
مرحله پنجم، مرحله بازیابی نامیده میشود. فرد سعی میکند روالی را در زندگی خود پیش گیرد که بتواند آن را برای سالها ادامه دهد. لازمه این مرحله شناخت فرصتهای تازه و انجام انتخابهای واقعگرایانه در پرتو علایق و مهارتهای خود است.
مرحله ششم، مرحله پایداری یا تثبیت چرخه بازنشستگی است. بازنشسته فلسفه و الگویی از تصمیمگیری ایجاد کرده که نتیجه آن یک زندگی توأم با سرگرمی منطقی، قابل پیشبینی و ارضاکننده است. او یک فرد بالغ و خودکفاست که نقش بینقشی را به یک وضعیت مورد احترام، مسئول و معنادار در جامعه تبدیل کرده است. اگر زندگی ادامه یابد، فرد میتواند وارد مرحله پایانی شود، جایی که بازنشسته دیگر خودکفا نیست، کاهش پشتیبانی مالی یا تقلیل قوای جسمانی، مرحله پایانی بازنشستگی را رقم میزند.
سازگاری با بازنشستگی
چون بازنشستگی رها کردن نقشهایی را ایجاب میکند که برای هویت و عزت نفس اهمیت زیادی دارند معمولا بهصورت فرایندی استرسزا درنظر گرفته میشود که در کاهش سلامتی و بهداشت روانی دخالت دارد. عوامل شغلی، مخصوصا مجبور شدن به رها کردن کار و نگرانیهای مالی، استرس بعد از بازنشستگی را پیشبینی میکنند. علاوه بر این، فضاهای محیط کار در این امر دخالت را در رها کردن یک شغل بسیار استرسزا با سازگاری مثبت با بازنشستگی ارتباط دارد.
درحالیکه ترک کردن شغل مطبوع و کماسترس یا شغل بسیار رضایتبخش مشکلات بیشتری به همراه دارد، در رابطه با عوامل روانی، افرادی که به سختی میتوانند برنامههای قابل پیشبینی و تماس با همکاران را کنار بگذارند، اغلب نسبت به نحوه زندگی نامنظم و غیرقابل پیشبینی خود بهصورت منفی واکنش نشان میدهند در ضمن، کنترل داشتن بر تصمیم بازنشستگی، برنامهریزی قبلی و بازنشسته شدن به دلایل انگیزش درونی با رضایت از بازنشستگی رابطه دارد.
حمایت اجتماعی، استرس همراه با بازنشستگی را کاهش میدهد، همانگونه که به کاهش استرس رویدادهای دیگر زندگی کمک میکند. بعد از بازنشستگی، رضایتخاطر از زندگی زناشویی بیشتر میشود. درصورتی که رابطه زن و شوهر از نوع مثبت باشد، بازنشستگی میتواند رضایت خاطر آنها را افزایش دهد.
مشغولیتهای اوقات فراغت
اغلب سالخوردگان بعد از بازنشستگی دقت بیشتری برای انتخاب مشغولیتهای اوقات فراغت دارند. خیلی از سالخوردگان بعد از یک دوره امتحان کردن مشغولیتهای تازه درمییابند که تمایلات و مهارتهای اوقات فراغت بهطور ناگهانی ایجاد نمیشوند بلکه مشغولیتهایی ارزشمند معمولا قبلا تدارک دیده میشوند و در مدت بازنشستگی، ادامه یا گسترش مییابند.
درگیر بودن در مشغولیتهای اوقات فراغت با سلامت روانی سالخوردگان، رابطه مثبت دارد اما مشارکت صرف، این رابطه را تبیین نمیکند بلکه سالخوردگان مشغولیتهایی را انتخاب میکنند که امکان ابراز وجود، دستاوردهای تازه، کمک کردن به دیگران یا تعامل اجتماعی لذتبخش را تأمین کنند. این عوامل به سلامت آنها کمک میکنند.