به گزارش خبرنگار مهر، در بخشی از مقدمه این اثر در معرفی آن آمده است: در نخستین فصل از این نوشتار، سخن به کلیات اختصاص می یابد، واژه های بسامد و کلیدی، مفهوم شناسی میشود و تاریخچه بحث و سرگذشت آن یاد میکردند. در فصل دوم، ویژگیهای فرهنگ زمانه بررسی میشود تا روشن گردد از چه چیزی به عنوان محوری ترین موضوع بحث در سرتاسر تحقیق سخن گفته می شود.
در فصل سوم، دیدگاه کلی قرآن درباره فرهنگ زمانه را جستجو کرده و به این نتیجه می رسیم که از نظر قرآن مجید، فرهنگ زمانه به ویژه بخش ریشه گرفته از جاهلیت آن به شدت مذموم و نکوهیده است. قرآن دوران سیاه پیش از اسلام را دوران ناآگاهی و جهالت، عصر گمراهی و ضلالت، زمان سقوط و هلاکت، هنگام بی خبری و غفلت، و گاه قید و بند و محدودیت می شمارد و در آیات متعددی پندارها، داوریها، خودنماییها و دلبستگیها نشأت گرفته از آنرا نکوهش میکند.
در فصل چهارم به این مهم می پردازیم که هدف از پراختن قرآن به فرهنگ زمانه و بازتاب آن در قرآن چیست؟ در این فصل روشن میشود که نقل و نقد فرهنگ زمانه در قرآن، وصله ناهمرنگی با اهداف نزول قرآن نیست که جبر زمان و مکان نزول بر این کتاب الهی تحمیل کرده باشد بلکه امری است که در راستای تحقق اهداف قرآنی قرار دارد.
در فصل پنجم به تفصیل درباره چگونگی برخورد قرآن با فرهنگ زمانه سخن می گوئیم و روشن می سازیم که به جهت متفاوت بودن گونه های مختلف این فرهنگ، برخورد قرآن نیز با این گونه متفاوت است. گونهای از فرهنگ معاصران نزول قرآن، فرهنگ برخاسته از جاهلیت است که قرآن به نکوهش و رد و سرزنش آن پرداخته است، گونه دیگر فرهنگ درست اما آلوده به جاهلیت است که قرآن به پیرایش و پالایش آن از عناصر جاهلی اقدام کرده و پس از رفع ناخالصی ها، عناصر خالص و قابل قبول آنرا پذیرفته است و گونه سوم، فرهنگ پیراسته از جاهلیت است که قرآن با مؤلفه های بسیاری از آن همانندی یافته است.
اما گونه اول از فرهنگ جاهلی که جاهلیت و گمراهی رکن اساسی شکل گیری آن به شمار می آید، به هیچ وجه نمی تواند با برخوردی جز برخورد نکوهشی قرآن روبه رو گردد. قرآن کریم دارای ویژگیهایی است که با حفظ این ویژگیها نمیتواند در برابر این گونه از فرهنگ، برخورد پذیرشی و یا حتی پیرایشی داشته باشد، زیرا فرض بر آن است که در این بخش از فرهنگ جاهلی چیزی جز جهالت و گمراهی، سقوط و هلاکت و غفلت و بی خبری وجود ندارد و پیداست که با این فرض راهی جز برخورد نکوهشی و رد و سرزنش در برابر آن وجود ندارد، چرا که قرآن مجید در برابر باطل و نادرست خاموش نیست و از باطل و نادرست اثرناپذیر است و برخورد غیر نکوهشی با این بخش از فرهنگ جاهلی، با این ویژگی قرآن سازگاری ندارد.
اما گونه دوم از سه گونه یاد شده که نمونه بارز آن حج است، نمیتواند به همان صورت جاهلی خود مورد پذیرش و قبول قرآن قرار گیرد. در اینجاست که برخورد پیرایشی قرآن رخ مینماید، فرهنگ جاهلانه زدوده میشود و آنچه باقی می ماند به عنوان آموزههای اصیل ادیان توحیدی در قرآن مجید به عنوان آموزههای اسلامی مطرح میگردد. در این قسم، ضرورت برخورد قرآن با فرهنگ جاهلانه آشکار و لزوم همانندی با آموزههایی که صلاحیت دوام و قابلیت طرح در نظام حقایق و معارف اسلامی را نیز دارد، روشن است. این همانندی هم نه به معنای اثرپذیری قرآن از بخش تحریف ناشده و دینی فرهنگ زمانه، بلکه به معنای ریشه گیری از یک منبع ازلی و ابدی ارزیابی می گردد.
گونه سوم یعنی باورها و رفتارهای پیراسته از جاهلیت و برخاسته از عقل و فطرت و فرهنگ محاوره و گفتگو و یا باقیمانده از ادیان الهی پیشین که دچار تحریف و انحراف نشده، میتوانند در قرآن به عنوان آموزه های قرآنی در راستای هماهنگی این کتاب مقدس با عقل سالم و فطرت پاک انعکاس یابند و همانندی زبان قرآن با زبان گفتگوی مخاطبان خود را نشان دهند یا نشأت گرفتن قرآن و ادیان الهی دیگر را از یک منبع وحیانی بیان کنند و در هر حال، همانندیهایی از آموزه های قرآنی با فرهنگ جاهلی را موجب شوند.
در فصل ششم به درازدامنی درباره فرضیه اثرپذیری گفتگو میکنیم و اثرگذاری قرآن بر فرهنگ زمانه را به اثبات میرسانیم. اما اثرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه ـ چه بخش دینی آن و چه بخش غیر دینی اش ـ را نمی پذیریم و مشابهتهایی که میان آموزه های قرآنی و مؤلفه های فرهنگ زمانه بوده و دستاویز طرح این فرضیه گردیده را به معنای همانندی قرآن یا مؤلفه های منطبق بر عقل یا فطرت یا ادیان تحریف نشده ارزیابی میکنیم.
در فصل هفتم خاستگاه فرضیه اثرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه مطرح می شود و روشن میگردد که چگونه این فرضیه تحت تأثیر علل و عوامل دیگری و برای برون رفت از مشکلات دیگری مطرح و مورد قبول قرار گرفته است؛ علل و عوامل و مشکلاتی که با برطرف شدن آنها، فرضیه اثرپذیری خود به خود از بین میرود و زمینه ای برای طرح آن باقی نمیماند. توجه به نمونه هایی که در این فصل به بحث گذاشته شده است مدعای ما را به خوبی ثابت میکند.
در فصل هشتم، آخرین فصل تحقیق، مسأله مهم چگونگی سازگاری میان جاودانگی قرآن با پرداختن این کتاب مقدس به فرهنگ زمانه مورد بررسی قرار میگیرد و اثبات میشود که حق بودن آموزه های قرآنی حلقه وصلی است که قرآن را می تواند از سویی به فرهنگ زمانه مرتبط پنداشته شود و پرداختن قرآن به فرهنگ زمانه، این کتاب مقدس را به زمان و مکان آن فرهنگ محدود می سازد و از جاودانی و جهانی بودن آن جلوگیری میکند. فرهنگ زمانه تنها در مرحله الفاظ و ظاهر قرآن مجید حضور و بروز دارد، حال آنکه حقیقت قرآن معانی والای آن است که رها از این محدودیت، همه مکانها و زمانها را در بر میگیرد.
«پژوهشی در نسبت میان قرآن و فرهنگ زمانه» تألیف دکتر حیدرعلی رستمی با ویراستاری سعیدرضا علی عسکری به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در بهار سال جاری به بهای 102000 ریال به شمارگان 1000 نسخه منتشر شد.