در این میان جمال شورجه جزو معدود سینماگرانی است که همچنان به عهد خویش با دوست قدیمیاش شمقدری پایبند مانده است.
شورجه عملکرد مدیریت سینما را قابل دفاع میداند و معتقد است که در این 4سال سینمای ایران به دستاوردهای ارزشمندی رسیده است اما هرچه به پایان ماموریت دولت دهم نزدیک میشویم میزان انتقادها از عملکرد مدیریت سینما بیشتر میشود و صدای موافقان کمتر به گوش میرسد.
4سال پیش در چنین روزهایی محمدرضا جعفری جلوه معاون پیشین امور سینمایی هم تقریبا همین وضعیت را داشت. آن موقع شمقدری مشاور هنری رئیسجمهور و منتقد سرسخت سیاستهای صفار هرندی وزیر وقت ارشاد و معاون سینماییاش بود. او در مقام مشاور هنری رئیسجمهور در بزنگاههایی به یاری سینماییها شتافته بود و شاید به همین دلیل بود که وقتی شمقدری به ارشاد آمد عدهای از این موضوع استقبال کردند، بهخصوص اینکه کارگردان «توفان شن» در شروع کارش مشکل چند فیلم بلاتکلیف دوران جعفری جلوه را حل کرد و به نظر میرسید او مستظهر به پشتیبانی شخص رئیسجمهور میتواند از انفعال دوران جلوه به اقتداری برسد که نتیجهاش به سود سینمای ایران باشد اما در عمل سیر اتفاقات به گونهای پیش رفت که بسیاری از وعدههای شمقدری عملی نشد؛ وعدههایی که برخی از آنها آنقدر فضایی بودند که از همان ابتدا میشد سرنوشتشان را حدس زد. مثل ماجرای تقسیم کشور به 8منطقه فرهنگی و ساخت فیلم سینمایی در شهرستانها که مشخص نبود برچه اساسی در فهرست برنامههای شمقدری قرار گرفته بودند. 4سال قبل سینما دچار مشکل ریزش مخاطب بود و بسیاری از سینماداران در آستانه ورشکستگی قرار گرفته بودند، امروز هم سینما با همین مشکل مواجه است و برخی سینماها در این سالها تعطیل شدهاند؛ اتفاقی که البته از ابتدای دهه80 شروع شده بود و با وجود وعدههای خوشبینانهای که علیرضا سجادپور معاون سابق سازمان سینمایی از آنها دم میزند افق روشنی که قرار بود چشمانداز سینمای ایران باشد جای خود را به وضعیتی نامطلوب داده است.
در این 4سال عده زیادی بهعنوان تهیهکننده و کارگردان به سینما آمدند و بررسی عملکردشان نشاندهنده این نکته است که بیش از 70درصد آنها «اینکاره» نبودهاند؛ دورانی که هر مدیر تدارکاتی هم به یمن نزدیکی به مدیریت سینما توانست خود را تهیهکننده سینما بنامد و انبوهی فیلم زیر استاندارد که در این سالها و توسط همین افراد تولیدشد، خروجیاش در نهایت رقمی نزدیک به صفر شد. پروژههایی که با مضامین ارزشمند و مفاهیم مقدس پروانه ساخت گرفتند و بودجه کلان دریافت کردند آنقدر غیرحرفهای ساخته شدند که کسی به تماشایشان ننشست.
در این دوران اختلافهای صنفی دامنهدارتر از قبل شد و کار به تعطیلی خانه سینما هم کشیده شد که حالا همه اتفاق نظر دارند کاری اشتباه بود و هزینهای بیدلیل را به کشور تحمیل کرد. بستن خانه سینما به تعبیر یکی از سینماگران مثل این بود که شما طعم چای را دوست نداشته باشی و از عصبانیت فنجان را بشکنی!
به هر تقدیر این روزها نیز میگذرد و نوبت به مدیر دیگر میرسد و امیدواریم هر کس که مدیریت سینما را میپذیرد ابتدا ریلهای جابهجاشده را سر جایش بگذارد تا این قطار بتواند همچنان به مسیر خود ادامه دهد.