تاریخ نشان میدهد که بشر در تمام اعصار و جوامع به نوعی جستوجوگر عدالت بوده و تفاسیر و تعابیر گوناگونی نیز از این مفهوم ارائه داده است. با دکترسیدمحمد میرسندسی، استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع) از عدالت اجتماعی سخن گفتیم؛ ترکیبی وصفی که قرائتهای متفاوت از آن چالشهای سیاسی و اجتماعی بسیاری را در دوران معاصر آفریده است.
- از افلاطون و ارسطو گرفته تا فلاسفه و جامعه شناسان امروزی هریک تعریفی از عدالت ارائه دادهاند. ضمن نیاز به تعریفی کاربردی از عدالت، بفرمایید عدالت اجتماعی چه مشخصههای بارزی نسبت به مفهوم کلی عدالت دارد؟
برای شناخت دقیقتر مفهوم عدالت(Justice) باید قدری در «جنس مفهومی» آن درنگ کنیم. مفهوم عدالت را نباید در زمره مفاهیم «محقَق» بهحساب آورد، یعنی مفاهیمی که ماباازای بیرونی، شفاف و عینی داشته باشند بلکه در شمار مفاهیم «مطلوب» و«آرمانی» گنجانده میشود؛ به این معنا که همواره بین آنچه هست (واقعیت موجود) و آنچه دوست داریم باشد (وضعیت آرمانی) آن فاصله وجود دارد. در واقع، در زندگی انسانی آنچه آرمانها را شکل میدهد، «ارزشها و نظام ارزشی»است. پس، عدالت وابسته و متأثر از ارزشهاست و به نظام ارزشی افراد بستگی دارد چنانکه برحسب تغییر در نظام ارزشی و سلسله مراتب ارزشها در یک جامعه و فرد میتواند دستخوش دگرگونی شود.
بر همین پایه است که بسیاری از ارزشها در شمار اخلاق قرار میگیرند که در این چارچوب تلاش میشود کنشهای مطلوب (بایدها) به فرد یا جامعه گوشزد شود اما لزوما این بایدهای اخلاقی در فرد و رفتار وی تعین نمییابد. آنچه در فرد مشاهده میشود «هست ها»ست، که میتواند بین هستها و بایدها فاصله باشد.
همچنین مفهوم عدالت را نمیتوان بدون ارتباط آن با مفهوم«برابری»(Equality) به راحتی فهمید. همیشه در هر تحلیل و تعریفی از عدالت پای برداشتی از برابری هم درمیان است: برخورد برابر/ نابرابر؛ توزیع برابر/ نابرابر؛ سهم برابر/ نابرابر و... . به این ترتیب، هر تعریفی از عدالت و برقراری نسبت آن با برابری، وابسته به نظام ارزشی افراد و جوامع است؛ برای مثال در چارچوب یک نظام ارزشی برآمده از اشرافیت، برای یک فرد اشرافی قابلقبول نیست که با او و یک فرد عادی و غیراشرافی برخورد برابر و یکسانی صورت گیرد. به همین ترتیب، در یک جامعه با ارزشهای مردسالارانه، پذیرفتنی نیست که زنان تقاضای حقوق برابر با مردان داشته باشند و مردان هماره، در این بافت اجتماعی برای خویش و همجنسان خود حقوق بیشتری نسبت به زنان قائلند. یک اشرافی یا یک مردسالار، انتظار دارد که در مناسبات روزمره برایش احترام خاص و متمایزی نسبت به غیرهمرتبهها قائل شوند1.
باید افزود که اهمیت عدالت و ارتباط پیوسته آن با اندازهای از برابری(روی یک طیف و به میزان بیشینه تا کمینه)زمانی بیشتر نمایان میشود که ما با «منابع کمیاب» مواجه هستیم. در واقع، در زندگی اجتماعی برخی منابع به لحاظ آنکه به میزان کافی برای همه وجود ندارند، کمیاب میشوند. در جامعه شناسی، قدرت، ثروت، حیثیت و اطلاعات ازجمله منابع کمیاب بهحساب میآیند.
چالش کلیدی عدالت در حقیقت در زمینه چگونگی توزیع این منابع کمیاب رقم میخورد. هم در زمینه اقتصادی(ثروت و درآمد) هم در زمینه اجتماعی(احترام و حقوقو...) و هم در زمینه سیاسی(قدرت)بحث عدالت میتواند مطرح شود.
در اینکه چه تعریفی میتوان از عدالت اجتماعی ارائه کرد، شاید نتوان برداشت واحدی داشت اما با توضیح بالا هرجا که سخن از روابط میان افراد، گروههای اجتماعی و برخورد جامعه با افراد و گروهها مطرح شود میتواند موضوع بحث عدالت اجتماعی قرار گیرد؛ بهعبارت بهتر، عرصههای تعامل و کانون برخورد فرد، گروههای اجتماعی و جوامع با یکدیگر موضوع عدالت اجتماعی است و برخورد انسان با خویشتن(وجدان) یا خالق و طبیعت که میتواند موضوع عدالت باشد در زمره عدالت اجتماعی قرار نمیگیرد2.
- نمودهای عدالت اجتماعی را در چه عرصههایی میتوان سراغ گرفت؟
نمودهای عدالت اجتماعی را هم بنابر این توضیحها در حوزههای اقتصادی(مانند درآمدها، چگونگی بهرهمندی از ثروت و داراییهای جامعه و امتیازهای اقتصادی و...)، اجتماعی(حقوق افراد بر حسب ویژگیهای انتسابی(جنس، قوم، نژاد، مذهب و...)، یا به بیان عامیانه «رابطههای فرد» و اکتسابی(تحصیلات، مهارت و...)، یا به بیان دیگر «شایستگیهای فرد» و همچنین سیاسی(بهرهمندی از قدرت و امکان دستیابی به پایگاههای اجتماعی و...) میتوان مطرح ساخت.
- تحقق عدالت اجتماعی در یک جامعه اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
درباره برابری مرد و زن، من بر این باورم که باید بین آموزههای اسلامی و آموزههای یک جامعه مردسالار تمایز قائل شد. به لحاظ تاریخی بهنظر میرسد بسیاری از محدودیتهایی که برای زنان در جوامع اسلامی قائل شدهاند، برآمده از ارزشهای یک جامعه مردسالار و یک فرهنگ قبیلهای است. چنان که تا همین 40-30سال پیش در بسیاری از مناطق اسلامی ( و حتی در برخی از این مناطق تا به امروز) زنان از حق تحصیل محروم بودند. آیا میتوان این محرومیت اعمال شده را به اسلام نسبت داد؟ اگر چنین بود که امروز زنانی که تحصیل کردهاند فعل حرام مرتکب شدهاند. پس میبینیم که در این حکم بیش از آنکه به ارزشهای اسلامی توجه شود، ارزشهای دیگر حکم راندهاند. حال در موارد دیگری هم که امروزه جزو چالشهای جوامع اسلامی است تا حدود زیادی این قضیه صادق است. این امر بهمعنای برابری زن و مرد در همه زمینهها نیست و در عین حال نمیتواند بهمعنای نابرابری جنسیتی هم قلمداد شود.
آنچه میتواند برابری یا نابرابری را در حقوق زن و مرد عادلانه کند، درجه استدلال و اقناع افکار عمومی است؛ در واقع یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با بحث عدالت هم از اینجا بروز پیدا میکند؛ درجه توافق یک جامعه بر سر ارزشها. جامعهای که درباره چگونگی حقوق زن و مرد قانع شود به توافق هم میرسد و قانون موجود در این زمینه را عادلانه ارزیابی میکند ولی درصورتی که قانونگذار نتواند افکار عمومی را قانع کند یا استدلال کافی و محکم برای قانون خویش ارائه نکند، در مواجهه با افکار عمومی نمیتواند با ارزیابی عادلانه مواجه شود. بسیاری از چالشهایی که امروزه در جامعه ما در زمینه حقوق زنان وجود دارد در این مرحله هستند.
- بهنظر میرسد یکی از عوامل تحقق عدالت اجتماعی، سطح توقعات جامعه است. آموزش در آگاهی مردم از حقوقشان چه تأثیری دارد؟
همانطور که گفته شد، امروزه با گسترش رسانههای ارتباط جمعی و افزایش آگاهیهای مردم، صرفا نمیتوان از مردم انتظار داشت تا یک قانون را به رسمیت بشناسند و همانطوری عمل کنند که قانونگذار میگوید. میزان پایبندی به قانون و پذیرش حقوق تابعی از درجه استدلال و توضیح قانونگذار است. هرچه این استدلالها، از نظر افکار عمومی سستتر و غیرموجهتر باشد ارزیابی از آنها غیرعادلانهتر خواهد بود.
- نقش رسانههای جمعی در این میان چگونه است؟
رسانههای ارتباطی امروزه در یک فضای تجاری قرار گرفتهاند؛ به این معنا که نخست با مخاطبهایی مواجهندکه حکم مشتری را دارند؛ آنگاه این مشتری به پیام(کالایی) که به او عرضه میشود درصورتی توجه میکند و واکنش مثبت نشان میدهد که کیفیت بهتری نسبت به کالاهای تولید شده در رسانههای رقیب داشته باشد. در زمینه حقوق افراد اگر به تولید و انتشار برنامهها و پیامهایی اقدام شود که از کیفیت لازم برخوردار نباشند، مشتری به راحتی جذب رسانههایی میشود که بهتر مشکل و چالش او را کنکاش و تجزیه و تحلیل میکنند. بنابراین زمینه تغییر در ارزشها از این بستر بهتدریج فراهم میشود.
رسانههای اجتماعی باید از بهترین و شایستهترین افراد برای توجیه ارزشها استفاده کنند. البته طبیعی است که این امر بهمعنای پذیرش انتقاد و گفتوگوهای انتقادی هم باید باشد. بسیاری از ظرایف و نکتههای ریز دیگر هم در زمینه جذب مخاطب وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است اما از طریق رسانه زمانی میتوان در جامعه توافق اجتماعی بهوجود آورد که فضای نقد وضعیت موجود فراهم باشد. از سوی دیگر جامعه عرصهای نیست که همه افراد همانند یکدیگر فکر کنند. بنابر اصول آماری بخش زیادی از یک جامعه نرمال در منطقه میانی و حول وحوش میانگین قرار میگیرند و هرچه از میانگین دور شویم به حدود افراطی (Extremes) نزدیک میشویم که از وزن اجتماعی کمتری برخوردار هستند. تکیه بر دیدگاههای افراطی در جامعه نمیتواند توافقآفرین باشد. این نکته که در گفتمان پیروز انتخابات اخیر، یعنی اعتدال، به چشم میخورد هم نشاندهنده خستگی و دوریگزینی مردم از گفتمانهای افراطی است و هم بیانگر راه رسیدن به توافق اجتماعی راجع به ارزشها و عدالت. میبینیم که عدالت با اعتدال به یک نقطه میرسند.
- ایران از نظر سطح عدالت اجتماعی در بین کشورهای منطقه و جهان در چه جایگاهی قرار دارد؟
جامعه ایران، بیش از آنکه بتواند بر مبنای اندیشههای معتدل حرکت کند دچارحرکتهای سینوسی متناوبی بر حسب دیدگاههای افراطی شده است. از اینرو در بسیاری از شاخصها از عدالت فاصله گرفته است؛ برای مثال روزی خواسته یا ناخواسته بر مبنای دیدگاه سوسیالیستی به توزیع منابع اقتصادی اقدام کرده(سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی) و روزی دیگر، بر مبنای دیدگاه لیبرالیستی، عکس این کار را دنبال کرده است. دوباره از این دو تجربه به یک راهحل میانه رهنمون نشده است بلکه در دوره اخیر دوباره با شکلی از اقتصاد شبهمارکسیستی که توزیع برابر مهمترین شاخص آن است روزگار گذراندیم و امروزه همگان از نتیجه آن احساس نارضایتی و بیعدالتی وسیعی دارند. امید است بازگشت به اعتدال، بازگشتی عقلانی و ماندگار باشد تا بتوانیم از این طریق شاخصهای گوناگون و متنوع عدالت را در این فرایند بهبود بخشیم.
پی نوشتها:
[1] اینکه در مثلهای مردم هم میبینیم که میگویند فلانی از دماغ فیل افتاده است، کنایه به همین گونه کنشهای اشرافیگری دارد.
[2] تفصیل این مطالب را در چند فصل بنده در کتاب چشمانداز جامعه شناسی عدالت آوردهام.