هرچند که داوریهای این جشنواره چندان هم با هیس... مهربان برخورد نکردند اما مخاطبان با انتخاب خود نشان دادند که این فیلم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. درخشنده در آخرین ساخته خود، به معضلی پرداخته که تا پیش از این، کسی در سینمای ایران جراتش را پیدا نکرده بود تا به این شکل، آن را به تصویر بکشد و جامعه را وادار کند تا از سکوتی که به اشتباه اختیار کرده، دست بردارد. شاید فیلم هیس... راهی شود تا بسیاری از بغضهای به ناحق فروخورده شده، مسیری برای تنفس پیدا کنند و از حق طبیعیشان بهره ببرند. اینبار نیز بهانه گفتوگوی ما اکران عمومی فیلم یک کارگردان است با این تفاوت که این گفتوگو، خود بهانهای شده تا ما فرصتی پیدا کنیم که از زبان خانم درخشنده بشنویم چیزهایی را که شاید خیلیها مشتاق دانستن آن باشند.
- سوژه فیلم هیس... موضوعی نیست که کسی تا به حال در موردش نشنیده باشد اما آنچه مهم است کاری است که شما انجام دادید و برای نخستینبار آن را به این شکل به تصویر کشیدید.
سوژه این فیلم از خیلی سال پیش در ذهنم میچرخید؛ آنهم از زمانی شروع شد که یک دفترچه 100برگ خطدار کاهی از بوکان بهدست من رسید و در ذهنم ماند ولی این جرأت را نداشتم که به آن بپردازم. تا اینکه این داستان کمکم شکل واقعیتری بهخود گرفت و سرگذشتهای مختلفی به دستم رسید. بهدنبال این اتفاق تصمیم گرفتم که هرطور شده به این سوژه بپردازم. پس از آن هم از 700نفر تست بازیگری گرفتم تا شخص مورد نظرم را که بهترین انتخاب باشد، پیدا کنم. در کنار این کار، تحقیقات میدانی گستردهای هم انجام میدادم و تمام اینها چیزی حدود 3سال زمان برد. زمانی که برای ساخت هیس... به قطعیت رسیدم میدانستم سوژه ملتهبی است و خیلی تلاش کردم این کار نه بهعنوان یک نقد اجتماعی بلکه بهعنوان یک زنگ خطر در اجتماع به صدا درآید.
- با توجه به ویژگیهای این سوژه بهنظر میرسد تا به مرحله ساخت برسد، روزهای پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشته باشید.
بله، روزهای خیلی سختی بود. سخت از جانب خودم و اینکه میپذیرفتم باید این سوژه را بسازم و از خداوند بخواهم در مسیر رسیدن به هدفم که آگاهسازی جامعه بود، کمکم کند. خیلی سختی کشیدم اما سرانجام در مسیر قرار گرفتم. بهنظر میرسید برای این کار انتخاب شدهام؛ چون فکر میکنم این برای من تکلیفی شده بود که نمیتوانستم بیتفاوت از کنارش عبور کنم. در این میان، زن بودن هم میتوانست کمک زیادی به من کند تا کاری را که شروع کرده بودم به سرانجام برسانم که شأن زن در جامعه محترم شمرده شود و آرامش حضور او در جامعه حفظ شود. این سختیها زمانی که فیلم نیازمند پروانه ساخت بود و روزهایی که فیلمنامه برای تأیید به قوه قضاییه و نیروی انتظامی رفت، ادامه داشت و در زمان ساخت بهدلیل کمبود امکانات برای دراختیارداشتن لوکیشنهایی که به مستندشدن فیلم کمک میکرد، همچنان دیده میشد و با محدودیتهای زیادی روبهرو بودیم اما در نهایت با کمکهایی که صورت گرفت، این فیلم ساخته شد.
- در صحبتهایتان به موضوع زنبودن اشاره کردید. فکر میکنید این مسئله تا چه اندازه در نوع نگاه شما برای ساخت هیس... مؤثر بود؟
این اتفاق از این نظر به من کمک کرد که بهعنوان یک زن حاضر نبودم چنین بیاحترامیای به جامعه زنان شود و فضایی در ذهنم بهوجود آمد که هرجور شده از این موضوع کوتاه نیایم، زیرا حفظ حرمت یک زن و جایگاه او در جامعه برایم خیلی مهم است. 2موضوع من را به طرف این کار سوق میداد؛ یکی اینکه زنان به جایگاه خودشان پی ببرند و دوم اینکه جامعه نسبت به زنان تغییر نگرش پیدا کند.
- موضوعی که در فیلم هیس... مطرح میشود شاید تا به امروز عنوان درستی برایش انتخاب نشده باشد. اگر بخواهید اسمی روی این کار بگذارید و تعریفی از آن ارائه دهید، چه میگویید؟
بهنظرم این کار تجاوز به حقوق دیگران و نادیده گرفتن آدمهایی است که آسیبپذیرند. وقتی میدانیم آدمی آسیبپذیر است، زودتر به او هجوم میبریم زیرا میدانیم که میتوانیم تأثیر خودمان را روی او بگذاریم. سوءاستفاده از آدمهایی که درون آسیبپذیری دارند باعث شکلگیری بیاعتمادیهایی میشود که دامنه وحشتناکی دارد و سالها طول میکشد تا اثرات آن از بین برود. باید جامعه را نسبت به این معضل آگاه کرد. اینکه صورت مسئله را پاک کنیم و در سکوت زندگی کنیم کمکی به رفع معضل اجتماعی نکردهایم بلکه به دامنهدارترشدن آن کمک کردهایم و فرصت دیگری را در اختیار افراد متجاوز قرار دادهایم؛ افرادی که میدانند آدمها از ترس آبرویشان اقدامی علیه آنها نخواهند کرد. این کار بازتعریفی از ترس از آبرو است که باید به چالش کشیده شود و وظیفه نخبگان جامعه است که بعد از این فیلم بیایند و صحبت کنند که ما چرا باید روی مسئلهای به این مهمی سرپوش بگذاریم؟!
- در این معضل تنها یک قشر مقصر نیست و همانطور که اشاره کردید خانواده، مدرسه، جامعه و عوامل متعددی در آن در خیل هستند. با توجه به تحقیقات جامعی که انجام دادید، کدامیک را در پیدایش چنین معضلاتی بیشتر مقصر میدانید؟
در درجه اول خانواده را مقصرتر میدانم زیرا این خانواده است که شخصیت بچه را شکل میدهد. به بچه یاد میدهد پنهانکاری کند، دروغ بگوید، سرپوش بگذارد و... ؛ چون این شیوههایی است که در خانه اجرا میشود. به محض اینکه یکی میخواهد به اشتباهش اعتراف کند با تنبیه روبهرو میشود. مراقبت درست از جانب خانواده این نیست که ما همیشه دنبال بچه راه بیفتیم. بچه را باید طوری تربیت کرد که بتواند از حق خودش دفاع کند، بتواند بهراحتی رفتوآمد کند و ترس از چیزی نداشته باشد. روان بچهها را باید درست کرد و با اعتمادبهنفس بار آورد و مهارتهای زندگی را به آنها آموخت. بعد از خانواده، نوبت مدرسه است که خانه دوم بچهها بهشمار میرود. معلم باید عاشق باشد. در واقع معلمها مادر و پدر دوم بچهها هستند. توجه به درونیات بچهها، علایق، ذهن و هوشها آنها باعث میشود اتفاقات بدی نیفتد. ما همیشه میگوییم آموزش و پرورش؛ بنابراین یک بخش کار مدرسه آموزش است و بخش دوم مربوط به پرورش است و اینکه بچهها در مدرسه بتوانند رشد کنند. این چیزی است که ما باید به آن بپردازیم.
- یقینا در تحقیقاتتان به موضوعاتی بیشتر از آنچه در هیس... میبینیم، پی بردهاید. آنچه امروز به تصویر کشیدهاید چقدر آن چیزی است که دوست داشتید در موردش آگاهیسازی کنید؟
به هر حال هر زایش اندیشه، نیازمند بستر و محیطی است که بتواند در آن رشد کند. وقتی شما این بستر را بسته ببینید خودتان هم خودسانسوری میکنید. این کار برای من گام بلندی بود زیرا در جامعه ما که خیلی از آدمها در سکوت زندگی میکنند، بیانکردن این معضل کار مهمی بهشمار میرود و به همین دلیل اگر توانسته باشم حداقل تلنگر کوچکی هم به جامعه وارد کرده و زنگ خطری را به صدا درآورده باشم، راضی هستم. من میتوانستم به نقد اجتماعی برسم اما این کار را نکردم و ترجیح دادم فعلا به همین تلنگر بسنده کنم تا همگی ما به این موضوع فکر کنیم که کجای زندگی ایستادهایم و پی ببریم که نمیدانیم چه دارد بر ما میگذرد.
- واقعیتی که در هیس... به تصویر کشیده شد، پشت یک در شیشهای بود که میشدهمه جامعه آن را در آن دید اما صدایی از آن سمت در به گوش نمیرسید. فکر میکنید امروز که شما این در را باز کردهاید باشند افرادی که راهتان را ادامه دهند؟
بهنظر من مشکل اتاقی که درش باز شده باشد با یک فیلم حل نمیشود و باید آثار بسیاری ساخته شود و ما نیاز به آسیبشناسی داریم. نخبگان باید در موردش حرف بزنند و ما هم باید از نو به اتفاقات نگاه کنیم. باید همه این زخمها را فشار دهیم و بگذاریم همهچیز بیرون بزند، در آن صورت میبینید که ما نیاز داریم کل آن مجموعه را از بدنه برداریم و با یک مسکن مشکل حل نمیشود. برای آنکه جامعه پالایششدهای داشته باشیم نیاز به گفتن و حمایت داریم. هنرمندان نیز برای این کار نیازمند حمایت هستند تا بتوانند سرمایهشان را صرف این کار کنند و کسی جلوی حرکت آنها را نگیرد! استقبال مخاطبان در جشنواره فیلم فجر نشان داد که این معضل، درد بزرگی است و باید همگی ما به آنسوی در شیشهای با جدیت و اهتمام بیشتری فکر کنیم.
- غالبا میبینیم که وقتی تماشاگران، سالن نمایش فیلم را ترک میکنند در بهت و سکوت فرورفتهاند. این سکوت مخاطبان را چگونه معنا میکنید؟
سکوت مخاطب از آینه گذاشتن در مقابل او و در خود فرورفتنش است. شاید او هم بغض نهفتهای دارد و خودش را در این ماجرا میبیند. این سکوت برای من خیلی معنادار است. من وقتی برای نخستینبار به سالن سینما فرهنگ رفتم دلم میتپید و نمیدانستم چه اتفاقی خواهد افتاد و از اینکه چنین چیزی ساختهام هم نگران بودم؛ زیرا میترسیدم همان کسانی که هیس... را برایشان ساختهام بلند شوند و بغض در گلویشان را فریاد بزنند؛ میترسیدم که چنین اتفاقی بیفتد. امیدوار بودم مسئلهای ایجاد نشود و واقعا طبق گزارشی که به دستم رسید یکی، دو نفر هنگام تماشای فیلم حالشان بد شده بود و آمبولانس خبر کرده بودند. من این فیلم را با عشق برای این دسته از آدمها ساختم اما نمیدانستم وقتی این آینه را به دستشان میدهم چه عکسالعملی از خود نشان میدهند. آن سکوت، استقبال، آن نگاههای حیران و بهتزده و بغضکرده و حتی چشمان نمناک برخی تماشاگران برای من بسیار معنادار بود.
- در مورد انتخاب نقشهای اصلی قصه هیس... بگویید.
همانطور که پیشتر اشاره کردم من برای این نقش از 700نفر تست گرفتم زیرا برایم خیلی مهم بود که چهکسی نقش شیرین را بازی میکند. با 2 نابازیگر هم به مرحله نیمهنهایی رسیدم اما باز منصرف شدم حتی با یک بازیگر هم قرارداد بستم اما باز پشیمان شدم. دنبال کسی بودم که مخاطب، ذهنیتی از او نداشته باشد تا اینکه یک روز در روزنامه همشهری عکسی از طناز طباطبایی دیدم و متوجه شدم معصومیت چشمانش همان چیزی است که من میخواهم. پس از آن هم چند جلسه با طناز صحبت کردیم و طی نشستهایی که با او و دیگر بازیگران فیلم داشتیم، همه به تعریف یکسانی از این شخصیت رسیدیم. باید بگویم از انتخابم خیلی راضیام و طناز هم تلاش زیادی کرد تا به یک درک درست و واقعی از شیرین برسد. اما انتخاب شخص متجاوز هم واقعا سخت بود. بهدلیل اخلاقیاتی که در جامعه ما وجود دارد خیلیها حاضر به ایفای این نقش نمیشدند. گاهی مسائل آنقدر در جامعه ما بغرنج میشود که بازیگر حتی حاضر نیست آن نقش را بازی کند. البته بهنظر من یک بازیگر باید بتواند روی هر نقشی کار کند. در نتیجه رایزنیهایی که داشتیم یک هنرمند واقعی پیدا شد و با تمام وجود، این نقش را بینظیر ایفا کرد و خیلی خوشحالم که بابک حمیدیان این شخصیت را اینقدر خوب و باورپذیر یه مخاطب نشان داد.
جلوی واقعه را قبل از تبدیل شدن به فاجعه بگیریم
مشکلی که من در هیس... مطرح کردهام مختص جامعه ما نیست و در سطح بینالمللی نیز فیلمهای زیادی با این موضوع ساخته شده است. قربانیان این نوع تفکر کم نیستند منتها از این قربانیشدن باید جلوگیری کرد. در جامعه ما این قربانیان در سکوت زندگی میکنند و نمیتوانند فریاد بزنند و از دردشان بگویند چون اگر بخواهند فریاد بزنند بهعنوان متهم ردیف اول به آنها نگاه میشود. خواستم این فیلم را بسازم تا بلکه در شرایطی قرار بگیریم که خانواده و آموزش و پرورش به وظیفه خودشان پی ببرند و جایگاهشان در مسئولیتپذیریها مشخص شود. اینکه ما فقط به ظاهر هرپدیدهای توجه کنیم درست نیست. هرموضوع، درونی دارد که از برون آن مهمتر است. پس باید اجازه بدهیم بچههایمان راحت حرفهایشان را بزنند، بتوانند بگویند و نترسند از اینکه بعد از گفتن چه میخواهد برایشان اتفاق بیفتد. وظیفه ماست که مهارت زندگی را به بچههایمان یاد بدهیم و حتی تشویقشان کنیم که مشکلشان را با ما در میان بگذارند. بهنظرم این تغییر نگرشی است که جامه به آن نیاز دارد. باید یاد بگیریم که گفتن و حرفزدن بهتر از سکوتکردن، رنجکشیدن و بعد از آن به یک بزه وحشتناک ختمشدن است. جلوی این واقعه را قبل از آنکه به فاجعه تبدیل شود باید بگیریم.