گو اینکه پیشترها هم، فستفود به اندازه کافی در جامعه ما جا افتاده بود. در محاورات روزانه، کم و بیش این عبارت را زیاد شنیدهایم که فلانی ماشین و آپارتمانش را فروخته و میخواهد در سعادتآباد تهران فست فود بزند!
معادل تحتاللفظی این عبارت به هر زبان دیگری، یعنی که فستفود را زدن!... اما دیگر همه میدانیم که طرف میخواهد یک اغذیه فروشی مثلا دو دهنه باز کند. با همه این تفاصیل هنوز از خودمان نپرسیدهایم که فست فود یعنی چه؟! منظور غذای سریع است، مثل دم پختک یا نیمرو که زود حاضر میشود یا اشکنه که عبارت است از پیاز سرخکرده و آب و زردچوبه و زرده تخممرغ و سریعتر از همه غذاها آماده میشود و پیشینهاش به عهد باستان میرسد. شاید هم به ساندویچ البته با محتوای گوشتهای فراوری شده مثل سوسیس و کالباس و ژامبون، فستفود میگویند. به هر حال اگر چنین باشد که ایرانیها حدود 50سال است از این ساندویچها میخورند و تازه اسمش شده فستفود!
به هر روی ما خودمان از قدیم فستفود خوشمزهای مثل اشکنه و در گویش تاتی، پیاز او (به ضم الف و سکون واو- پیاز آب) داریم که هیچکدام از ضررهای سوسیس و کالباس را هم ندارد، هم میشود مثل آبگوشت، نان سنگک را در آن تریت کرد و هم به شیوههای دیگر قابل خوردن است اما وقتی میشنویم که بعضی از خیرین اروپایی درصدد برپا کردن آشپزخانههای سیار خیابانی هستند تا برای فقرای این قاره غذای حاضری تهیه کنند در مییابیم که فست فود کاربردهای خوب هم پیدا کرده است. با همه اینها و فارغ از دعوا برسر واژهها و معانی، حرف دل جماعت این است که دستاندرکاران تامین خورد و خوراک مردم بیایند جلوی سرعت گرانی را بگیرند که از هر «فست»ی سریعتر است و ترتیبی بدهند که قیمت فود تثبیت شود تا همگان با هر درآمدی به غذا و میوه در حد متعارف دسترسی داشته باشند؛ به این میگویند بهینه سازی فست و فود!
خوشخیال