این قدم، شاید بیش از آنکه تغییر در چیزی باشد، تحکیم روابط و قرارگیری سازمانها و مراکزی است که به اشکال مختلف به زبان فارسی مرتبط میشوند.
در این بین، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نخستین مرکزی است که به ذهن هر کسی میرسد و پس از آن، نخستین پرسش این است که این فرهنگستان، جز واژهگزینی و معادلیابی، چه میکند و اساسا چه باید بکند؟
در اساسنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مصوب زمستان سال 1368، نخستین وظیفه این مرکز، چنین تعریف شده است: «سازمان دادن و تمشیت فعالیتهای ناظر به حفظ میراث زبانی و ادبی فارسی.»
پس از این وظیفه، البته دومین وظیفهای که برای فرهنگستان تعیین شده است، واژهگزینی است. و 7 وظیفه دیگر که درواقع نشان میدهند وظیفه رهبری و هماهنگسازی همه فعالیتهایی که در حوزه زبان فارسی انجام میگیرد و پاسداری از آن از هر نوع گزند، برعهده این نهاد است.
با این حال، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس نیز مثل همه اهالی فرهنگ میگوید: من فکر میکنم ما به حد کافی نهاد و مرکز برای پاسداری از زبان فارسی داریم، اما اینکه چه نهادی موظف است هجمههایی را که از زبان بیگانه به زبان فارسی میشود، رصد کند و در مقابل، رفتار مناسبی نشان دهد، نمیدانم.
دکتر عماد افروغ نیز معتقد است فعالیتهای کنونی فرهنگستان، در واژهگزینی و درنهایت، انجام برخی پژوهشهای نامحسوس خلاصه میشود و اضافه میکند: ما نیاز به نهادی داریم که حتی بیتوجهیها و بیتفاوتیهای داخلی را نیز رصد کند و بهموقع تذکر دهد. مثلا وقتی سریالی ساخته میشود و زبان بد یا نامأنوسی را بهکار میبرد، باید مرکز مورد نظر فورا دست به کار شود. ولی اینطور بهنظر میرسد که ما فاقد این دستگاهیم.
اما ما درواقع فاقد این دستگاه نیستیم، بلکه همانطور که در اساسنامه و اهداف فرهنگستان آمده است، فرهنگستان زبان و ادب فارسی همان دستگاهی است که باید رصد مورد نظر افروغ را انجام دهد.
افروغ ادامه میدهد: به اعتقاد من حتما همه نهادهایی که مرتبط با زبان فارسی هستند باید جلسات مشترک داشته باشند، اما واقعا نهادی لازم است که این فعالیتها را تنظیم کند یا رصدهای دیگران را احصا کند که من چنین نهادی را سراغ ندارم. شاید هم البته از بیاطلاعی من است.
علاوه بر این، در حال حاضر، نهادهای دیگری نیز در زمینه زبان فارسی فعالند و بهنظر میرسد آشفتگی موجود در زبان جاری نوشتههای اداری، رسانهها و آثار ترجمهای به نبود وحدت رویه بازمیگردد. نکتهای که تنها در صورت وجود یک متولی واحد و قدرتمند میتواند تحقق یابد.
درحالیکه اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و شیوه کاری آن، بینهایت فرهنگی
(و البته غیراجرایی)اند. بنابراین 2 راه در پیشروست: اول؛ تأسیس نهاد تازهای در هیأت یک ستاد که تنها وظیفه هماهنگسازی فعالیتهای این حوزه را داشته باشد، با نیرویی کاملا اجرایی و اختیارات بسیار گسترده و لازمالاجرا و دوم؛ تقویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهگونهای که از یک مرکز منفعل و صرفا فرهنگی به نهادی قدرتمند، سریع و بیتعارف تبدیل شود.
دکتر افروغ شروع این حرکت را از شورای عالی انقلاب فرهنگی میداند و نه مجلس: «وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این حوزه پررنگ است و کلید این حرکت باید در این شورا زده شود. درواقع دوستان باید مسأله را بررسی کنند و ببینند که مشکل فقدان نهاد و ستاد است یا فعالیت سازمانهای ذیربط یا تداخل وظایف یا...»
افروغ درباره وظیفه مجلس و کمیسیون فرهنگی نیز میگوید: «اگر در این ارتباط قانونی نیاز باشد، مجلس هست، اما فکر نمیکنم متولی کار، کمیسیون فرهنگی باشد، بهویژه آنکه نهادهای زیرمجموعه ما، نهادهای مشخص و معدودی هستند. مثلا وزارت ارشاد در حوزه نظارتی ما نیست، درحالیکه بخش عمدهای از فعالیتهای زبان در حوزه فعالیت ارشاد است.»
با این حال، شاید مجلس نیز بتواند با تصویب طرحی نظیر طرح ساماندهی تبلیغات دینی، به ساماندهی زبان فارسی دست یابد. بهویژه آنکه رئیس مجلس شورای اسلامی، عضو فرهنگستان زبان فارسی و مدتها رئیس آن بوده است.
حالا همه، مجلس، رئیس جمهور، دانشگاهیان، نویسندگان و حتی مردم کوچه و بازار از تحلیل و تحریف زبان فارسی و لزوم صیانت از آن میگویند، اما نهاد مرجع این کار سرگرم معادلیابی است یا از هر 50 کلمه، یکی به زبان جاری راهیابد و هیچکس پاسخگو نیست!