صاحبنظرانی که با نگاه واقعبین خود به فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران مینگرند، معتقدند ایران از مرز سخن گفتن از توقف برنامه هستهای گذشته و اکنون تلاشها برای تأثیرگذاری بر برنامه هستهای تهران باید متوجه سطوح بالاتری شود.
این بدان معناست که دیگر نمیتوان از تعلیق غنیسازی اورانیوم به عنوان پیششرط مذاکره و یا پیششرط کمک به ایران برای استفاده از انرژی هستهای سخن گفت، چرا که اکنون زمان سخن گفتن از چگونگی کنار آمدن با فعالیتهای هستهای ایران به گونهای است که جای هیچ نگرانی برای ناظرین منصف در نظام بینالملل نباشد.
در میان روشهای گوناگونی که با توجه به شرایط مذکور برای حل و فصل مناقشه هستهای ایران پیشنهاد شده است، صحبت از اجازه به ایران برای انجام غنیسازی محدود زیر نظر بازرسیهای آژانس شاید بیش از دیگر راهکارها مدنظر قرار گرفته است و هر چند این پیشنهاد، خود به معنای نتیجه بخش بودن تلاشهای ایران است، اما جدا از بحث بر سر میزان انجام غنیسازی، مخالفتهای کشورهای غربی با این پیشنهاد حکایت از به چالش کشیده شدن مواضع سیاسی آنان در قبال برنامه هستهای ایران دارد.
از زمانی که ایران بر طبق روال گذشته خود در مقابل قطعنامه 1747 شورای امنیت هم تمکین نکرد، بحثها پیرامون اجازه به ایران برای انجام غنی سازی محدود که با نظارت بسیار شدید همراه باشد، در محافل بینالمللی قوت گرفت.
این راهکار که از آن با عنوان «راه حل سوم» یاد میشود از نگاه کارشناسان بینالمللی به عنوان مسیری در میان دو راهکار ادامه تحریمها و حمله نظامی که طرفدارانی در میان نومحافظهکاران آمریکایی دارد و میتواند منطقه را به سمت یک فاجعه سوق دهد، مورد توجه قرار گرفته است.
از سویی به تازگی این بحث در میان محافل روشنفکری غرب شدت گرفته است که افزایش فشارها بر ایران ممکن است این کشور را به سمت تحرکاتی سوق دهد که نتیجه آن برای جامعه بینالمللی بدتر از نتیجه دستیابی ایران به فناوری استفاده از انرژی هستهای است.
اما ذکر این نکته لازم است که منابع رسانهای ایالات متحده بر این باورند اینگونه نگاهها به برنامه هستهای ایران و چگونگی تعامل با آن هنوز گسترش نیافته است و دولت بوش در حال حاضر تلاش میکند تا از طریق سازمان سیا واکنشهایی ایذایی را که از جمله آنها میتوان به انجام عملیات تبلیغاتی و روانی بر ضد ایران، انتشار اخبار کذب و دستکاری معاملات بینالمللی بانکهای ایرانی اشاره کرد، انجام دهد و این به معنای نادیده گرفتن «راه حل سوم» در برنامه هستهای ایران از سوی ایالات متحده است.
راهکار مذکور که ناظر به برقراری نظارتهای قوی بر برنامه هستهای ایران است، اولین بار چندی پیش از سوی محمد البرادعی، دبیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح شد. البرادعی در گفتوگو با روزنامه نیویورک تایمز تصریح کرد که ایران به حدی از دانش هستهای دست یافته است که دیگر نمیتوان از توقف برنامه هستهای آن سخن گفت.
وی تأکید کرد: حقیقت آنست که بازداشتن ایران از دستیابی به دانش هستهای به عنوان یکی از اهداف تعلیق غنیسازی، دیگر در مورد ایران موضوعیت ندارد، چرا که تهران به این دانش دست یافته است.
اما یکی از نشانههای عدم تمکین غرب در مقابل این رویکرد جدید، موضع شدیدا مخالفی بود که از جانب آمریکا و سپس کشورهای اروپایی نظیر انگلیس، آلمان و فرانسه در قبال آن اتخاذ شد و جالب آنکه کشور اخیر پس از روی کار آمدن سارکوزی به عنوان رئیس جمهور، یکی از شدیدترین واکنشها را به این سخنان البرادعی نشان داد.
طبیعی است کشورهای مذکور تمایلی به تخریب فضای بوجود آمده که ترکیبی از اعمال فشار بر ایران و سخن گفتن از آمادگی برای کمک به برنامه هستهای این کشور در صورت تعلیق غنی سازی است، ندارند؛ تا جایی که رؤسای جمهور کشورهای صنعتی جهان به عنوان طرفهای اصلی پرونده هستهای ایران اخیرا همگی از تمایل خود برای افزایش تحریمها بر ضد ایران سخن گفتند.
مارک فیتزپارک، از پژوهشگران مرکز مطالعات استراتژیک لندن معتقد است ایده توافق برای انجام غنی سازی محدود در ایران تنها محدود به شرایط اضطراری است.
او میگوید: اگر ایران فناوری غنی سازی را بطور کامل در اختیار بگیرد، استراتژی کنونی غرب با شکست مواجه خواهد شد و در این صورت تنشهای بوجود آمده در میان کشورهای غربی موجب میشود تا واقعیتهای جدیدی از نگاه آنها شکل بگیرد که چندان خوشایند آنان نیست.
فیتزپارک تأکید میکند که انجام غنی سازی محدود در ایران و نظارت قوی بر آن موجبات بازرسیهای گسترده را فراهم میکند اما این بازرسیهای وسیع که پیش از این هم وجود داشته است به روشن شدن مباحث از نگاه آژانس کمکی نکرده است و بنابراین از دید کشورهای غربی بی فایده است.