رندی پوش، Randy Pausch استاد علوم کامپیوتردانشگاه کارنگی ملون است که مبتلا به سرطان لاعلاجی شده و تنها چند ماه به پایان زندگی اش مانده بود که برای ارائه سخنرانی با عنوان"آخرین سخنرانی"دعوت شد. رندی که در ماههای پایانی زندگیاش قرار داشت، تصمیم گرفت در این سخنرانی از اهمیت دست یافتن به رؤیاهای کودکی و درسهای زندگیاش بگوید.
او سخنرانی خود را با این جمله شروع می کند؛ مطمئن بودم که نمیخواهم محور سخنرانی، بیماری سرطانم باشد. ماجرای بیماریام سرجایش بود و من بارها و بارها آن را پیشت سر گذاشته بودم. هیچ علاقه ندارم درباره چگونگی کنار آمدنم با بیماری، یا این که چگونگی تغییر دیدگاههایم حرف بزنم. حتما خیلی از شما ها انتظار داشتید سخنرانی من درباره مرگ باشد. اما درباره زندگی است.
این پرسش که چه چیزی مرا استثنایی می سازد؟ یا ساخته است؟ چیزی است که می خواهم به آن بپردازم.
سرطان مرا استثنایی نمیسازد. هیچ شکی در این امر نیست. چرا که سالی ۳۷۰۰۰ نفرفقط در آمریکا به سرطان لوزالمعده دچار میشوند. پس این امر استثناء نیست. بنابراین شروع به اندیشیدن درباره چیزهایی که مرا توصیف می کنند، کردم.
فکر کردم؛ معلم، متخصص کامپیوتر، شوهر، پدر، دوست، برادر، استادی برای دانشجویان و... اینها همه نقشهایی بودند که برایم ارزش داشتند. اما هیچ یک از این نقشها، واقعا مرا متمایز نمیکرد؟
از خودم پرسیدم: من به تنهایی واقعا چه چیزی برای ارائه دارم؟ ناگهان جرقه ی به ذهنم رسید. با وجود همه دستاوردهایم، تمام آنچه را که دوست داشتم دررؤیاها و اهداف دوران کودکیام ریشه داشت و راههایی که برای تحقق بخشیدن، تقریبا به تمامی آنها در پیش گرفته بودم.
رویاهای کودکی چون؛ حضور در خلآ، بازی در مسابقات لیگ حرفهای فوتبال، نوشتن مقالهای برای کتاب دایرة المعارف جهان، کاپیتان کرک بودن، حیوانات عروسکی را برنده شدن، ازطراحان دیزنی شدن و...
رؤیاهای کودکی من هر یک به شکلی محقق شده بودند به جز بازی در لیگ حرفهای فوتبال! این یک مورد هم بعد از چاپ کتاب آخرین سخنرانی که بسیاری از مردم را تحت تاثیر قرار داد، تیم Pittsburgh Steeler از من دعوت کرد تا به طور افتخاری در این تیم حضور یابم. به این ترتیب به این رؤیا نیز دست پیدا کردم.
اما نکته های که می خواهم برای شما بگویم؛ تجربه چیزی است که وقتی به خواستهتان نمیرسید، به دست میآورید و تجربه اغلب ارزشمندترین چیزی است که برای ارائه دارید.
وقتی "ساخت دنیاهای مجازی" را تدریس میکردم، دانشجویان را تشویق میکردم که به کارهای سخت دست بزنند و نگران قبول نشدن نباشند. میخواستم این شیوه تفکررا زنده نگاه دارم. بنابراین در پایان هر ترم به یک گروه از دانشجویان موفق یک حیوان عروسکی، یعنی یک پنگوئن جایزه میدادم.
جایزه "اولین پنگوئن"، نصیب گروهی می شد که برای آزمودن افکار یا فناوری جدید خود دست به بزرگترین ریسک ها زده ولی در نهایت به اهداف تعیین شده نمی رسیدند.
این جایزه در حقیقت، جایزهای برای "شکست پر افتخار" بود. این جایزه، اندیشیدن نامتعارف و استفاده جسورانه از تخیل را ارج مینهاد.
انتخاب نام جایزه از آنجا است که وقتی پنگوئنها میخواهند به درون آبی بپرند، ممکن است این آب، حاوی حیوانات شکارچی باشد، یکی باید اولین پنگوئن باشد. در زندگی انسان نیز همینطوراست، برای موفق شدن، باید گام اول را بردارید.
بدانید که دیوارهای بلند را نساختهاند تا مانع رسیدن ما به رؤیاهایمان باشند. دیوارها را ساختهاند تا با سختکوشی و عبور از آنها به خود و دیگران نشان دهیم که رؤیاهایمان چقدر برایمان مهم هستند. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ما، رؤیاهایشان را دیوانهوار دنبال نمیکنند.
رندی پوش آخرین سخنرانی خود را در کتابی با همین عنوان آورده است. این کتاب بعد از چاپ به مدت دو سال در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت و تابحال به ۴۶ زبان ترجمه شده است. وقتی این سخنرانی بر روی اینتررنت قرار گرفت، بیش از میلیون ها نفر آن را تماشا کردند.
رندی پوش براثرپیشرفت بیماری سرطان لوزالمعده در گذشت. او هنگام مرگ تنها 47 سال داشت و به عنوان سومین مرد سال علمی جایزه گرفت. دوست داران و دانشجویان او معتقدند، دنیا با وجود افرادی چون رندیپوش زیباترو پر بارتر می شود.
منبع:cmu