این کارشناسان به ویژه در 2 سال گذشته هشدارهای زیادی به نمایندگان محترم مجلس، شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورایعالی آموزش و پرورش و رئیسجمهور وقت داده و بارها براصلاح خطاهای تصمیمگیری راهبردی وزارت آموزش و پرورش و بیتوجهی به توصیههای مکرر مقاممعظم رهبری مبنی بر برنامهریزی دقیق و تهیه نقشه راه قبل از اجرای سند تحول بنیادین آموزشوپرورش تأکید کردهاند ولی متأسفانه به این تأکیدات توجه نشد.
از آنجا که اجرای شتابزده و انحرافی این سند از دولت دهم به دولت یازدهم به ارث رسیده و پایههای اصلی دیوار نظام جدید آموزش و پرورش (در ساختار دورههای تحصیلی 3-3-3-3) سست و کج بنیانگذاری شده است، هرسال که میگذرد (و ارتفاع پایهها بالاتر میرود) کژی و کاستیها بیشتری خودنمایی میکند. در چنین شرایطی آموزشوپرورش به دلایلی که در ادامه خواهد آمد برای اینکه از خسارتهای زیاد و لوث شدن ارزشهای سند تحول جلوگیری کند و مانع دامن زدن به بحران کیفیت در آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان شود، لازم است بهترین و کمخسارتترین راه اصلاحی که آرامش و اطمینان در این دستگاه را در پی دارد انتخاب کند.
مهمترین انحراف از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نادیده گرفتن بیش از 70 راهکار پیش نیاز بود. این در حالی است که حدود 20 راهکار هم نیاز با ساختار دورههای تحصیلی در این سند بود که انتظار میرفت بنیان ساختار دورههای تحصیلی را تشکیل دهد، درحالیکه با اجرای زودهنگام ساختار دورههای تحصیلی ارزشهای بنیادین سند تحول مغفول ماند. بهعبارت دیگر اجرای ساختار دورههای تحصیلی جزو آخرین اقداماتی بود که باید براساس سند تحول انجام شود نه نخستین اقدام!! بنابراین مسئولان جدید آموزشوپرورش در دولت یازدهم باید شهامت بیان حقیقت تلخ ناشی از خسارتهای آتی و عواقب وخیم ادامه نظام جدید را داشتهباشندکه با هیچ نوع مدارا و مرمت جز مسامحه و عبور از ارزشها و سرهمبندی کردن اصلاحپذیر نیست.
تردیدی وجود ندارد که نمیتوان دیوار سستی را که پی ندارد نگهداشت. پس چرا با صرف هزینه بسیار و استفاده از شمع و سرانداز و انواع ستونهای حایل میخواهیم این دیوار سست بنیان را نگهداریم؟! بنابراین لازم است وزارت آموزش و پرورش به پیشنهادهای ذیل توجه بیشتری نشان دهد.
نظام جدید از سال تحصیلی آینده در پایه پنجم متوقف شود و امکان ادامه تحصیل دانشآموزان این پایه در پایه اول دوره راهنمایی فراهم شود. همچنین دانشآموزان پایههای ششم و هفتم نظام جدید نیز پس از تطبیق مواد درسی، در پایههای دوم و سوم دوره راهنمایی که بنای مستحکم 47ساله نظام قبلی (4-3-5) است، استقرار یابند.البته این پیشنهاد به این معنی نیست که سند تحول نادیده گرفته شود بلکه آموزش و پرورش باید سند تحول را با طراحی نقشه راه و برنامهریزی دقیق اجرا کند و این مهم نیازمند فرصت زمانی کافی است.
اگر آموزش و پرورش خود را از کسانی که بانی انحراف و خطاهای استراتژیک از سند تحول بودند و اکنون نیز توجیهگر نابسامانیهای آموزش و پرورش هستند، رها سازد و از تواناییهای افراد خبره و آگاه نسبت به مفاهیم سندتحول که دست در اجرای نابهنگام ساختار دورههای تحصیلی (بهویژه راهاندازی شتابزده پایه ششم) نداشتهاند استفاده بهینه به عمل آورد، میتواند طی حدود 2 سال آینده نقشه راه، زیرنظامهای 7گانه و سازوکارهای رسیدن به هدفهای عملیاتی سند تحول در دوره 6ساله ابتدایی نظام جدید (3+3) بهویژه برنامههای درسی این دوره را طراحی و تدوین کند؛ در این صورت پایه اول نظام جدید در مهرماه 1394 آغاز خواهد شد و هرسال یک پایه بالاتر از نظام جدید تحت پوشش قرارخواهدگرفت.
در مدت 6سالی که دوره ابتدایی نظام جدید به مرور برنامهریزی و جایگزین دوره 5ساله میشود، آموزش و پرورش فرصت دارد زیرنظامهای 7گانه و سازوکارهای رسیدن به هدفهای عملیاتی سند تحول در دوره 6ساله متوسطه نظام جدید (پایههای هفتم تا دوازدهم) بهویژه برنامههای درسی این دوره را طراحی و تدوین کند؛ نیروی انسانی مورد نیاز را تربیت کند، فضا و تجهیزات لازم را فراهم کند و با اطمینان کافی پایه هفتم نظام جدید را در مهرماه 1400 آغاز کرده و هر سال یک پایه بالاتر دوره متوسطه نظام جدید را اجرا کند.
بحران کیفیت آموزشی
منظور از«بحران کیفیت» که هر سال تشدید میشود، چیست؟ بحرانی که با ادامه اجرای نظام جدید بر پایههای سست پی ریزی شده از سال1389 و بهویژه اجرای نابهنگام پایه ششم دبستان از مهرماه سال1391 قبل از برنامهریزی و اجرای پایههای قبلی پدید آمده است.
شتابزدگی در اجرای زودهنگام ساختارنظام جدید (قبل از طراحی و اجرای نقشه راه و برنامهریزی زیرنظامها) ضمن اینکه کیفیت سواد علمی و مهارتهای پایه میلیونها دانشآموز را نادیده گرفت، سبب شد:
بیش از 90راهکار زیربنایی در اجرای ساختار دورههای تحصیلی نادیده گرفته شود و بر اجرای همزمان 2 پایه نظام جدید در هر سال و عبور از 5پایه و اجرای پایه ششم (که تاکنون هیچ کشوری در دنیا چنین خطای استراتژیکی را مرتکب نشده است) در آخرین مهرماه مسئولیت وزیر سابق آموزش و پرورش (مهرماه1391) بسیار اصرار ورزیده شود.
فرصت برای تربیت معلمِ نظام جدید فراهم نشود و از معلم غیرحرفهای در دوره راهنمایی و دفتردار و حتی نظافتچی برای تدریس در پایه ششم دبستان استفاده شود، درحالیکه همزمان بیش از 30هزار معلم در دوره راهنمایی بیکاربمانند. ضمن اینکه برای تأمین معلم تراکم دانشآموزان در دوره ابتدایی از 21 به38 نفر افزایش یابد.
کلاسهای پایه ششم دبستان در انبار، انتهای راهرو، گوشه حیاط و زیر پلههای دبستانها تشکیل شود، درحالیکه همزمان حدود 50هزار کلاس در دوره راهنمایی خالی و بلااستفاده ماند.
سرانه آموزشی مدارس دولتی بهمدت 2سال پرداخت نشود و مدیران مدارس برای تأمین حداقل نیازهای ضروری و اولیه آموزشگاه، برخی با فشار و تهدید و برخی با التماس و خواهش و تمنا از اولیای دانشآموزان پول دریافت کنند. هرچند که این کمکها درحدی نبوده و نیست که بتواند مدارس را از آشفتگی و نابسامانی نجات دهد.
نهتنها راهکارهای سند تحول اجرا نشود بلکه اصول علمی طراحی برنامههای درسی و نقشه راه (نظام برنامهریزی درسی) مورد عمل مصوب شورای هماهنگی علمی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی نادیده گرفته شود.
به جای طراحی و تدوین برنامه درسی (که دارای 7 تا 9رکن است)، تنها یک رکن آن (هدفها) آن هم غیرمربوط و نارسا همراه جدول ساعات دروسی که معلوم نیست از کجا منشأ یافته (زیرا در آن زمان هنوز برنامه درسی ملی تصویب نشده بود)، باشتابزدگی بسیار زیاد آماده شود و سبب شود تنها همین یک رکن (بهجای برنامه درسی حداقل 7رکنی) ناباورانه به تصویب شورایعالی آموزشوپرورش هم برسد.
کتابهای درسی با شتاب زایدالوصفی بر مبنای سست اهداف نامناسب تألیف شود و بدون طی مرحله اجرای آزمایشی در سراسر کشور توزیع شود، درحالیکه براساس نظر معلمان مجرب (در بررسی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی) کتابهای جدیدالتألیف بهرهای از مفاهیم سند تحول و برنامه درسی ملی نبرده است.
آموزش محتوای کتابهای درسی به معلمان نیز با شتابزدگی، نارسا و بینظم انجام شود و معلمان آموزشدیده با ابهامات زیاد و سؤالات پاسخ داده نشده به تدریس مطالبی پرداختند که پر از اشکالات شکلی و محتوایی بود. نمونه اشکالات بهطور دقیق در گزارش مرکز پژوهشها به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ارائه شده و مواردی نیز چندی پیش در گفتوگوی سیمای جمهوری اسلامی با چند تن از معلمان در کلاسهای درس پخش شد.
همه ساله بین 5تا 10درصد دانشآموزان دوره راهنمایی مردود شوند که باید پایه مربوط را تکرار میکردند.
شورایعالی آموزش و پرورش براساس سفارش وزیر پیشین و دبیر شورا، مصوبهای صادر کرد که به موجب آن همه مردودین پایههای سهگانه دوره راهنمایی قبول اعلام میشوند. در نتیجه هیچ دانشآموزی از نظام قدیم باقی نخواهد ماند!
با اینکه هنرستانهای فنی و حرفهای با محدودیت آماری که داشتند از کمبود هنرآموز متخصص و تجهیزات فنی بسیار رنج میبردند، بهجای ارتقای شاخصهای کیفی، شمار کمی هنرجویان هنرستانها در 4 سال گذشته بیرویه بیش از 20درصد افزایش یافت درحالیکه شاخصهای کیفی به نزول خود ادامه دادند.
این دیوار تا کجا کج میرود؟
اگر نظام جدید به همین ترتیب ادامه یابد، باید به نشانههای بحران کیفیت که در بالا گفته شد، موارد زیر را که در هرسال بهطور تصاعدی (آن هم تصاعد هندسی نه عددی) اضافه میشود، افزود:
تاکنون هیچیک از زیرنظامهای 4دوره تحصیلی (3+3+3+3) طراحی و تدوین نشده است، درحالیکه هرسال 2 پایه جدید شتابان در حال گسترش است. سال تحصیلی 92-91 پایههای دوم و ششم، سال تحصیلی 93-92 (امسال) پایههای سوم و هفتم، سال تحصیلی آینده (94-93) پایههای چهارم و هشتم، 2سال تحصیلی آینده (95-94) پایههای پنجم و نهم و الی آخر... و هرسال فرصتهای اجرای راهکارهای سند تحول برای دانشآموزان پایههای قبل به تهدید نزول کیفیتهای ناشی از کمبود زمان تغییرات اصولی تبدیل میشود.
بهجای تولید برنامههای درسی در هر دوره و پایه تحصیلی به روند شتابزده تألیف کتابهای درسی مبادرت میشود و چون کتابهای درسی در دوره متوسطه دوم (پایههای دهم تا دوازدهم) در 3رشته نظری و دهها رشته فنی و حرفهای و کاردانش هر سال بهطور تصادفی افزایش مییابد، آموزش و پرورش ناچار است برای پاسخگویی به نیازهای کمی همه ساله از درجه کیفیت محتوا (که مستلزم تحقیق و بررسی و مداقه در زمان مورد نیاز است)بکاهد و از رعایت مفاهیم تحولی در سند تحول عدول کند.
برای بیشتر روشن شدن موضوع و درک حجم وسیع تولید محتوای آموزشی جدید میتوان گفت: با درنظر گرفتن تغییرات و اصلاحات ضروری کتابهای تألیف شده هرسال قبل در 4 دوره تحصیلی، زمانی میرسد که سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی باید بیش از 1500عنوان کتاب جدید تألیف کند درحالیکه اگر آن سازمان تعداد کارشناسان و مؤلفان و توانایی آنها را به بالاترین سطح برساند بازهم نمیتواند بیش از 50عنوان کتاب جدید با کیفیت تألیف کند. اکنون این سؤال مطرح است که چگونه میتوان ظرفیت تولید محتوای آموزشی با کیفیت این سازمان را به 30 برابر افزایش داد؟
حتی اگر فرض کنیم کتاب از برنامه شاخه کاردانش حذف شود و کتابهای درسی رشتههای مرتبط شاخه فنی و حرفهای را در یکدیگر ادغام کنیم (که همه این کارها مستلزم زمانی فراتر از زمان پرشتاب فرارسیدن پایههای تحصیلی جدید است)؛ باز هم بیشترین و قویترین کارشناسان و مؤلفان قادر نیستند به گَرد سرعت قطار معیوب فرار کرده بدون ترمز نظام جدید برسند و چارهای ندارند مگر آنکه همواره از کیفیتبکاهند.
علاوه بر آنچه گفته شد سند تحول حاوی مفاهیم بسیاری است که باید برای آنها دهها طرح و برنامه عمل و سازوکار اجرایی طراحی و تدوین کرد و به مرحله اجرا گذاشت که صرفنظر از معدود مواردی که تا سال1404 فرصت برای آنها پیشبینی شده، نمیتوان دانشآموزانی که طی این مدت در این نظام آموزشی (بهاصطلاح تحولی) تحصیل میکنند، از ارزشهای ضروری این نظام محروم ساخت و همه ساله به مسامحه و سرهمبندی ادامه داد.
بنابراین، توقف اجرای نظام جدید در پایه پنجم دوره ابتدایی و ادامه تحصیل آنها در پایه اول دوره راهنمایی اجتنابناپذیر است، ضمن آنکه دانشآموزان پایه ششم با تطبیق دروسشان در پایه دوم راهنمایی و دانشآموزان پایه هفتم با تطبیق دروسشان در پایه سوم راهنمایی ادامه تحصیل خواهند داد.
البته درست است که بخشی از برنامههای درسی دوره راهنمایی و فیلم و زینگ کتابهای این دوره تحصیلی موجود و آماده است، با این حال تا دیر نشده، برای اتخاذ این تصمیم مهم یا هر تصمیم اصلاحی مشابه و تطبیق محتوای آموزشی پایههای ششم و هفتم نظام جدید با محتوای آموزشی پایههای دوم و سوم دوره راهنمایی، لازم است هرچه زودتر تمهیدات لازم اندیشیده و به مرحله اجرا گذاشته شود.
بدیهی است ادامه نظام جدید با بنیان سستی که دارد با هر تمهیدی که به نام مصلحت منجر به مسامحه، سرهمبندی و نادیده گرفتن ارزشهای سند تحول و اصول و معیارهای علمی باشد، خسارتهای جبرانناپذیری را به تعلیم و تربیت کشور و دانایی و مهارتهای پایه دانشآموزان وارد خواهد ساخت.
احمد حج فروش پژوهشگر مسائل تعلیم و تربیت