تلویزیون را روشن میکنید،تیزر تبلیغاتی سریال جدیدی که قرار است به زودی روی آنتن برود در حال پخش است. انبوهی از بازیگران شناخته شده و چهرههای مشهور سینما و تلویزیون، یکی به یکی بر روی صفحه ظاهر میشوند.
نوعی تاکید خاص بر روی چهرهها و تکرار نماهای متفاوت از بازی آنها در تیزر تبلیغاتی آنقدر تحریک کننده است که شما را وادار کند، هفته آینده رأس ساعت پای گیرنده تلویزیونتان، منتظر برای پخش سریال، لحظهشماری کنید... به نظر میرسد سیاست جدید سیما در روی آوردن به بازی گرفتن از چهرههای مشهور سینما و تلویزیون در اکثر سریالها مؤثر واقع شده و مخاطبان زیادی برای تعقیب سریالهای شبانگاهی سیما به وجود آمدهاند.
اما باید دید آیا این مخاطب تا پایان سریال همراه تلویزیون میشود یا در همان سه، چهار قسمت اول عطای دیدن سریال را به لقایش میبخشد؟ نکتهای که در این فرصت و با کمک کارشناسان سعی کردهایم پی به آن ببریم، اقبال مخاطبان در مورد مجموعههایی است که با حضور بازیگران معروف در حال پخش هستند، برعکس این هم مجموعههایی بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شدهاند که بدون بهرهگرفتن از گروه بازیگران مشهور، اقبال بهتری پیدا کردهاند.
شما به عنوان یک بیننده کدام را ترجیح میدهید؛ به یک سریال پر از بازیگران معروف یا سریالی که هیچ چهره آشنایی در آن وجود ندارد اما داستان و قصه جذابی دارد!
«یک قصه و فیلمنامه خوب به اضافه یک کارگردان با تجربه و قوی، در کنار یک گروه حرفهای از بازیگران، مهمترین اصل در سریالسازی است.» این گفته اکثر کارشناسان سینما و تلویزیون در مورد روند ساخت و تولید یک سریال تلویزیونی است که به نظر میرسد در رأس سیاستهای سریالسازی رسانه ملی قرار گرفته است.
«داریوش باباییان» تهیه کننده سریال تلویزیونی «من نه منم» که به کارگردانی بهروز خلجی و با بازیهای حسن پورشیرازی، نیما فلاح و لاله صبوری هم اکنون از شبکه دوم سیما در حال پخش است با تأکید بر روی این موضوع میگوید: «در تلویزیون هم مانند سینما، حرف اول را در موفقیت یک فیلم یا سریال، فیلمنامه میزند.
اگر فیلمنامهنویس تمام خطوط را درست ترسیم کند و دیدگاهی که قرار است برای مخاطب بازگو شود درست بازگو شود، بیننده جذب داستان میشود و مطمئناً تا پایان، ماجرا را دنبال میکند.»
نکتهای که در بعضی سریالها دقتی بر روی آن نمیشود و صرف استفاده از چهرههای مشهور بازیگری، قصه به فراموشی سپرده میشود. «مجید اوجی» که تهیه کننده سریالهایی چون سفر سبز و همسایهها را بر عهده داشته است، نیز با تأیید این مطلب میگوید: «درست است که یک قصه خوب میتواند نقش مهمی در موفقیت سریال ایفا کند اما باید توجه داشت که صرف این کار، سریال موفق نمیشود. قصه به شدت به پیگیری سریال از سوی بیننده کمک میکند، اما این تمام ماجرا نیست.
وقتی بازیگران درست سر جای خود قرار نگیرند، کار ارزش خود را از دست میدهد و بیننده دیگر تمایلی برای ادامه آن پیدا نمیکند. البته برعکس این اتفاق هم ممکن است رخ دهد که گاهی اوقات در تلویزیون شاهد آن هستیم.»
وی با ذکر مثالی در باره سریالهای پخش شده در نوروز از سیما ادامه میدهد: «در سریال نوروزی بایرام با این که گروه حرفهای و مشهوری از بازیگران در کنار هم جمع شده بودند، قصه این کار آنقدر کشش و جذابیت نداشت و به همین دلیل، بیننده این سریال به یک باره فروکش کرد.
اما برعکس این اتفاق برای سریال ترش و شیرین رخ داد که یک طرح و قصه خوب با همراهی بازیگران چهره، تبدیل به پرمخاطبترین سریال نوروزی سیما شد.»
اما در این بین دیدگاههای متفاوتتری هم در مورد اهمیت فیلمنامه بدون تکیه بر روی عوامل تولیدی یک سریال وجود دارد. «جواد طوسی» منتقد شناخته شده سینما و تلویزیون با ذکر اهمیت یک فیلمنامه خوب در جذب مخاطب میگوید: «بخش قابل توجهی از موفقیت یک کار در همان مرحله نگارش فیلمنامه اتفاق میافتد. به نظر من وقتی که یک فیلمنامه نوشته میشود از همان ابتدا، در واقع سریال کلید خورده است و باید این مجموعه را ساخته شده در نظر بگیریم.
در اینجا، آنقدر که فیلمنامه اهمیت پیدا میکند، کارگردان، بازیگران و سایر عوامل مهم نیستند. این به معنای نادیده گرفتن نقش عوامل ساخت یک سریال نیست، بلکه منظور نشان دادن اهمیت فیلمنامه است که در حال حاضر در تلویزیون، با غفلت مواجه شده است.»
وی با ذکر نام سریالی مانند «اولین شب آرامش» به کیفیت ساخت این سریال که کاملاً براساس یک فیلمنامه قوی و بدون تکیه بر روی نامها و چهرهها ساخته شد و به موفقیت خوبی هم دست پیدا کرد، اشاره میکند و میگوید: «مخاطب امروز تلویزیون، یک مخاطب آگاه و کاملاً حرفهای است.
این مخاطب به خوبی تفاوت یک داستان قوی با یک داستان ضعیف را متوجه میشود و به همین خاطر است که شاهد اقبال و یا برعکس آن بداقبالی یک سریال میشویم. نمونههای موفقی مانند سریالهای زیرتیغ، امامعلی(ع) و خواب و بیدار که همگی دارای فیلمنامه و قصههای ارزشمند و قوی بودند و در میان مخاطبان هم محبوب شدند، شاهد این مدعا هستند. باید پذیرفت که مخاطب اگر احساس کند به شعور او توهین میشود در مقابل داستان جبهه میگیرد و مسئولان سیاستگذار باید به این حس بینندهها جدیتر بنگرند.»
ستارهها تأثیر گذارند
«حسن فتحی» کارگردان نام آشنای سریالهای تلویزیونی که هم اکنون «مدار صفر درجه» از او در حال پخش از شبکه اول سیما است و کارهای موفقی چون سریال «پهلوانان نمیمیرند» و «شب دهم»، از وی همواره جایگاهی درخور تقدیر داشته است، بهکارگیری بازیگر خوب را یکی از ارکان جداییناپذیر تولید هر سریال تلویزیونی میداند.
فتحی در توضیح این موضوع میگوید: «درست است که قصه خوب یک عنصر جدا نشدنی و مهم در هر سریال است، اما نمیتوان از اهمیت حضور بازیگران خوب و مشهور هم غافل شد. تجربه نشان داده که در سریالهای تلویزیونی وقتی بازیگرهای متوسط و معمولی حتی با وجود داشتن یک قصه خوب به بازی گرفته میشوند، آن سریال موفقیت چندانی در نزد مخاطب و عامه مردم پیدا نمیکند.
البته باید توضیح بدهم که بازیگر متوسط و معمولی حتماً بازیگر غیرمعروف نیست. بسیاری از بازیگران غیرمعروف که توانایی بالایی داشتهاند، توانستهاند در کنار یک قصه و کارگردانی خوب، بهترین نقشها را هم ایفا کنند. اما من اعتقاد دارم که برای یک قصه خوب، حتماً باید بازیگرهای توانا و شناخته شده را به کار گرفت. من به عنوان یک اصل مهم، همواره سعی میکنم که قصه خوب بنویسم و از بازیگران شناخته شده هم استفاده کنم.»
مجید اوجی نیز با تأیید استفاده از بازیگران چهره و به اصطلاح عمومی «ستاره»، در سریالهای تلویزیونی میگوید:«این مجموعه بازیگر، کارگردان و متن است که در کنار هم میتوانند یک سریال را مطرح کنند. بنابر این تفکیک هیچ کدام از آنها صحیح نیست، اما من معتقدم برای دیدن یک سریال ابتدا باید تماشاگر را پای گیرنده نشاند، بعد داستان را برای او روایت کرد. این مهم تنها با حضور بازیگر شناخته شده و چهره قابل انجام است.»
حرفهایها سرعت عمل دارند
در میان تمام نظراتی که راجع به استفاده از ستارههای سینما و تلویزیون در سریالهای شبانگاهی شنیده شد، گفتههای «حسن بشکوفه» تهیه کننده مجموعه مدار صفر درجه شنیدنی است. تهیهکننده سریال مدار صفر درجه که گروهی پرشمار از بازیگران شناخته شده تلویزیون و سینما را در روند تولید این کار در اختیار داشت و حتی پا را فراتر از مرزهای ایران گذاشته و بازیگران خوش چهره خارجی را هم به کار گرفت، معتقد است: «بازیگری که از شاخصههای جداناشدنی تلویزیون است.
ستاره و بازیگر محبوب در این رسانه مانند سینما حرف اول را میزند و اگر درست گزینش شود، نقش انکارناپذیری در موفقیت یک سریال دارد.» وی با تاکید بر روی این موضوع که استفاده از چهرههای مشهور در یک سریال تلویزیونی، یک اصل مهم و انکارناپذیر است میگوید: «بعضی اوقات شما برای تولید یک سریال زمان بسیار کمی در اختیار دارید و لازم است که فرضاً روزی 3 تا 4 دقیقه کار مفید داشته باشید.
در این موقع شما دیگر مجالی برای استفاده از یک بازیگر تازهکار ندارید و حتما لازم است تا سراغ یک بازیگر حرفهای بروید.»
یک کار گروهی خوب
جواد طوسی معتقد است که «سنت ستارهسازی چه در تلویزیون و چه در سینما جواب مثبت داده و مخاطب گستردهای را فراهم کرده است. اما اگر چه این ستارهها در مقطعی خاص از تولید سریالهای تلویزیونی قادر به کشیدن یک تنه تمام بار کمکاریهای سریال بر روی دوش خود بودهاند، اما این روزها شاهد پخش مجموعههایی هستیم که با وجود دارا بودن گروه زیادی از ستارهها، هیچ موفقیتی در بین مخاطبان تلویزیون به دست نیاوردهاند.
برعکس آنها، سریالی مانند «راه بیپایان» به کارگردانی همایون اسعدیان است که با بهرهگیری از بازیگران جوان و پرتوان ناشناخته (اگر چه در تیزر تبلیغاتی این سریال تاکید ویژهای بر روی چهرههایی مانند آتیلا پسیانی و فرهاد اصلانی میشد) توانسته در مدت پخش کمتر از سه تا چهار هفته خود، طرفداران پر و پا قرصی به دست آورد.»
طوسی معتقد است که این اتفاق تنها به واسطه حضور پرقدرت کارگردان و داشتن فیلمنامه رخ میدهد و میگوید: «ضرباهنگ، بار دراماتیک داستان، اوج و فرود، تعلیق، دیالوگ و کلام اگر درست به کار گرفته شوند، یک سریال داستانی، موفق خواهد بود. البته بازیگر حرفهای مطمئنا بهتر خواهد توانست از پس اجرای تمامی این اصول برآید، اما این به معنای نادیده گرفتن نیروهای جوان و پر انرژی نیست.»
وی در توضیح این مطلب ادامه میدهد: «سریالهای «اولین شب آرامش» احمد امینی و «زیر تیغ» نمونههای خوبی برای توضیح این مطلب هستند. در اولین شب آرامش یک داستان قوی و جمعی از بازیگران جوان و پرتوان توانستند قصه را تا پایان هدایت کنند.
این اتفاق در سریال زیرتیغ به گونهای دیگر رخ داد. اینبار بازیگران حرفهای و شناخته شده توانستند، داستان را تا آخر ماجرا هدایت کنند و اگر اتفاق پایانی پخش سریال رخ نداده بود، این سریال میتوانست یکی از کمنظیرترین مجموعههای سالهای اخیر در جذب مخاطب باشد.»
وی البته رویآوردن چهرههای مشهور سینما به سمت تلویزیون را امری نامطلوب میداند و دائمی شدن آن را خطری هم برای سینما و هم برای تلویزیون قلمداد میکند و اضافه میکند: «متاسفانه شرایط حاکم بر فیلم و سریال ما یک روند طبیعی را طی نمیکند. بخش زیادی از بازیگران مشهور سینما رو به بازی در مجموعههای تلویزیونی آوردهاند و این باعث به حاشیه رفتن آرام سینما در آینده خواهد شد.
هر کدام از این دو رسانه باید جایگاهی خاص و تعریف شده را حفظ کنند. در حال حاضر تلویزیون در حال مصادره به مطلوب کردن بازیگران سینما است. این کار ممکن است باعث به وجود آمدن درآمد مطلوب برای بازیگر شود اما نباید فراموش کرد که ممکن است این روند دائمی نباشد.
به عقیده من اگر روزگاری رونقی شامل حال سینما شود، بازیگران پرکار تلویزیون که در سینما بودهاند، به خاطر همین پرکاری جایگاه خود را از دست میدهند و باید پذیرفت که گروه جوانتری جایگزین آنها میشوند. در این صورت مطمئناً آنها نمیتوانند از محبوبیت گذشته خود استفاده کنند و به حاشیه و فراموشی میروند.»
از نابازیگران غافل نشوید
برخلاف گفته اکثر کارشناسان، استفاده از بازیگران ناشناخته گاهی اوقات موفقیتهای خیرهکنندهای هم برای مجموعههای تلویزیونی در پی داشته است. همانطور که به گفته بعضی از اهالی تلویزیون اشاره شد، سریالهایی مانند اولین شب آرامش، شب دهم، دوران سرکشی و خط قرمز، بهترین نمونهها برای اثبات صحت این ادعا هستند.
به خصوص در این آخری (خط قرمز) که جمع کردن یک گروه جوان از بازیگران تازهکار تلویزیون، موفقیت چشمگیری را برای کارگردان و عوامل این فیلم در پی داشت. حسن فتحی هم که سریالهای او کلکسیون بیبدیلی از ستارههای روز را در اختیار داشته با تایید این مدعا میگوید: «بازیگر غیرمعروف اگر به خوبی هدایت شود و بنیه خوبی برای کار داشته باشد، حتما به خوبی از پس ایفای نقش خود برمیآید. البته همانطور که قبلا هم گفتم بازیگر غیرمعروف، الزاماً بازیگر ناتوان نیست.
در سریال شب دهم «پرویز فلاحپور» بازیگر نقش یاور- نمونه و مصداق بارز این موضوع بود. حالا همین بازیگر قادر است تا در یک سریال به راحتی مخاطب را به خود جذب کند و باعث موفقیت آن شود.»
بشکوفه هم با تایید گفتههای فتحی به کارشناسیهای صورت گرفته در زمان گزینش گروه بازیگران برای انتخاب آنها اشاره میکند و میگوید: «نباید فراموش کرد که بحث به کارگیری بازیگر در سریالهای تلویزیونی یک اصل مطلق و همیشگی نیست.
نمونه این اتفاق در سریال «دوران سرکشی» - ساخته کمال تبریزی – رخ داد. در آنجا یک قصه جدید و قوی را به فراخور احوالات آن موقع جامعه و با استفاده از چهرههای ناشناخته تولید کردند و به موفقیت هم رسیدند. اینجا تشخیص گروه سازنده است که از چه بازیگرانی استفاده کند. ممکن بود این سریال با بازیگران شناخته شده ساخته شود، اما هیچ موفقیتی به دست نیاورد.»
عمر تئوری پایان یافته است
مجموعهای از یک فیلمنامه خوب، کارگردانی قوی و بازیگران حرفهای طبق گفته اکثر کارشناسان تلویزیون و سینما و همانطور که در ابتدا اشاره شد، نقش انکارناپذیری در موفقیت یک سریال دارند.
این مهم حتی با حضور بازیگران ناآشنا هم دستیافتنی است و موفقیت روزافزون بازیگران جوان این روزهای تلویزیون، نشان دهنده آن است که دیگر عمر تئوری مطلق استفاده از بازیگر ستاره چه در تلویزیون و چه در سایر رسانهها به پایان رسیده و فراموش شدنی است. اتفاقی که در آیندهای نه چندان دور، نتیجهای چون تحویل ستارههای جدید را به تلویزیون و حتی سینما در پی خواهد داشت.