یعنی هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان میکند؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن میسوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذتبخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».
به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 166 و 167 بقره (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ *َقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ) که ناظر به عالم قبر و قیامت و بیزاری جستن بتها از عبادت کنندگانشان است، به تشریح ظهور حقیقت اعمال در قیامت می پردازد.
وی در این باره میگوید: بحث مهمی که در این آیات مطرح بود، یک قِسمش راجع به تجسم اعمال بود و یک قِسم راجع به ابدیّت عذاب و خلود عذاب کافران و منافقان. قِسم اولش اگر به خوبی روشن بشود حل قسم دوم خیلی دشوار نیست. از آیه مبارکه محل بحث درباره قِسم اول استفاده میشود که عمل انسان هرگز از بین نمیرود و انسان با خود عمل، جزا داده میشود و نحوه جزای عمل هم مشخص است. مجموع بحثهایی که درباره عمل و تجسم عمل و جزای به عمل و اینکه انسان رهن عمل است و اینکه عمل یک واقعیتی دارد، به صورتهایی مصور میشود و هم عامل به صورت عمل ظهور میکند و هم عمل به صورت جزا ظهور میکند.
این مدرس عالی حوزه علمیه در ادامه به تبیین بخشهای دهگانه آیات تجسم عمل در قیامت می پردازد که در پی می آید:
مجموع این بحثها را تقریباً میتوان در ده طایفه از آیات قرآن کریم خلاصه کرد که مضمون بسیاری از اینها احیاناً مشترک است؛ اما لسان و ظهور اینها یکسان نیست.
یکم؛ اصلِ حیات عمل و رؤیت متن عمل در قیامت
طایفه اوُلیٰ آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه عمل زنده است و انسان اصل عمل را بعد از مرگ میبیند؛ نظیر همان آیه مبارکه ﴿یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ﴾ یا ﴿ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ یا آیه سوره «کهف» که ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ یا آیه سوره«آلعمران» که ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ ، (اینها آیات طایفه اولایند) که دلالت میکنند بر اصل حیات عمل و اینکه هر انسانی عمل خود را میبیند و اینکه عمل چه خیر چه شرّ از نظر سنخ و نوع و چه ریز و چه درشت از نظر صغَر و کبَر (همه و همه) زندهاند و انسان متن عمل خود را میبیند.
دوم؛ «عندالله» جایگاه عمل و عامل خیر
طایفه ثانیه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه آنچه که انسان به عنوان خیر فرستاد میبیند. این طایفه جای یافت را هم مشخص میکند. طایفه اوُلیٰ اصل حضور عمل را بازگو میکرد، طایفه ثانیه بین خیر و شرّ فرق میگذارد، میگوید اگر عمل خیر باشد جای این عمل عندالله است و چون عمل از عامل جدا نیست عامل هم جایگاهش عندالله است. لذا تعبیری که از مؤمنان میشود این است که اینها نزد خدا قدم صدق دارند، نزد خدا قعود صدق دارند؛ هم قدم صدق در سوره «یونس» آمده است، هم قعود صدق در سوره «قمر» آمده است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ . این طایفه از آیات که دلالت میکند انسان متن عمل خود را نزد خدا میبیند.
سوم؛ پیوند و همراهی عمل با عامل
طایفه ثالثه آیاتیاند که دلالت میکنند به اینکه انسان عمل را به همراه خود میآورد و میفهمد که همراهان او چه کسانیاند و چه چیزیاند... یعنی انسان همه آنچه که به همراه خود احضار کرده است میفهمد. معلوم میشود انسان یک قافلهای را به همراه خود میبرد؛ منتها اینها بستهاند، انسان هم ناسی است و غافل؛ نه آنها باز شدهاند و نه انسان هشیار است، روز قیامت هم انسان هشیار میشود (غفلت برداشته میشود) و هم آن بستهها باز میشوند که ﴿یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾ ... وقتی خدای سبحان آن خاطرات و عقاید و اخلاق و اعمال را باز بکند: ﴿یَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾ انسان آن روز تعجب میکند که ﴿یَاوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا﴾ . بنابراین در آن روز هم انسان هشیار میشود [که] ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ و هم آن بستهها باز میشود که ﴿یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾، لذا در این کریمه 14سوره «تکویر» فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾. و در همین مضمون که «انسان آنچه را احضار کرده است میبیند» آیات دیگری است، گاهی با این لسان گاهی با لسان دیگر.
چهارم؛ دریافت کامل عین عمل در قیامت
طایفه رابعه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه انسان هر چه انجام داده است به عین آن توفیه میشود (که لسان، لسانِ توفیه است): ﴿َوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ یا ﴿تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ و مانند آن که به عنوان یک سلسله از آیات در بحثهای قبل گذشت.
پنجم؛ چشیدن و تجربه عین عمل در قیامت
طایفه خامسه آیاتیاند که دلالت میکنند به اینکه هر کسی عین آنچه که انجام داد آن را میآزماید؛ مثل اینکه انسان وقتی غذایی را طبخ کرد دستپخت خود را میچشد و میآزماید؛ یک کشاورز وقتی درخت را به ثمر رساند میوه باغش را میآزماید. در قیامت انسان عمل خودش را میچشد میبیند تلخ است، آن روز است که دادش درمیآید؛ یا میچشد میبیند شیرین است، آن روز است که لذت میبرد. آیه سیام سوره مبارکه«یونس»، این است: ﴿هُنَالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ﴾؛ هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان میکند، همان را میآزماید؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن میسوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذتبخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».
ششم؛ جزا نفس کار و متن عمل
طایفه ششم آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه جزا نفس عمل است ـ آن آیات فراوان است که در بحثهای روزهای قبل ملاحظه فرمودید؛ ـ گاهی به صورت حصر که ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ یا ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ ، گاهی بدون حصر که این جزا کارِ خود شماست، جزا وفاقِ کارِ شماست و مانند آن.
هفتم؛ کیفیت و چگونگی ارائه عمل به انسان
طایفه سابعه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه خدا چگونه عمل را به انسان نشان میدهد؛ یعنی اینکه فرمود: هر کسی عمل خود را میبیند (حاضر میبیند) مزه آن را میچشد، عین آن توفیه میشود، عین آن جزای اوست، عین آن به همراه اوست، چگونه و به چه صورتی درمیآید که هم جزاست هم همراه است و هم یا بدمزه است یا خوشمزه است و مانند آن؟ اینها را در سوره مبارکه «سبأ» و همین آیه محل بحث بیان فرمود... آیه 33 سوره «سبأ» اینچنین بود: ﴿وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ یعنی اگر جزا عین عمل است و هر کسی عمل خود را میبیند؛ نه یعنی آن صورت دنیایی عمل را میبیند، وگرنه میشود دنیا (دیگر آخرت و قیامت نخواهد بود)؛ مثلاً اگر کسی رشوه خورد اینچنین نیست که در قیامت ببیند که باز همان مال است و پروندهسازی است و رشا و ارتشاست، بلکه آن عمل به حقیقتی درمیآید که انسان هیچ تردیدی ندارد، این همان است. در این کریمه فرمود: ما غل را در گردن کافران میگذاریم و هرگز جزا غیر عمل نیست یعنی این عمل به صورت غل گردنگیر درمیآید (حقیقتِ عمل این است): ﴿وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ ....
در همین آیه محل بحث(166 تا 167 بقره) که فرمود: ما تبعیت دروغین زمامداران باطل را به صورت تبرّی حسرتآمیز درمیآوریم، آنگاه فرمود: ﴿کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ﴾. یعنی اگر یک جای قرآن آمده است که ﴿یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ﴾، نحوه ارائه را هم در سوره «بقره» بیان کرد فرمود: ما عمل را اینچنین نشان میدهیم؛ یعنی تبعیّت کاذب به صورت تبرّی صادق ظهور میکند و مسرّت کاذب به صورت حسرت صادق ظهور میکند. ﴿کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ﴾ که یا این ﴿حَسَرَاتٍ﴾ حال است یا غیر حال، در هر دو صورت نشانه آن است که مسرّت باطل تحسّر صادق است، عین عمل به صورت حسرت درمیآید...
هشتم ؛ ظاهر و باطن داشتن عمل
طایفه هشتم بازگوکننده آن است که عمل یک ظاهری دارد و یک باطنی که انسان با انس به این طایفه هشتم از آیات، زمینه انس با مسأله تجسم اعمال در او فراهم میشود... [از نمونه های این آیات] آیه 10سوره مبارکه «نساء» است که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَیٰ ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ یعنی باطن اکل مال مردم آتش است؛ نه مال یتیم آتش باشد (غصب آتش است)، وگرنه آن مال را خود یتیم میخورد، چون کسب حلال برای اوست این نور خواهد بود و همین مال را وقتی غاصب در کنار سفره مغصوبمنه میخورد میشود نار، این «حرام» است که نار است.
نهم؛ صیرورت انسان تبهکار به صورت مواد سوخت و سوز دوزخ
طایفه نهم آیاتیاند که دلالت میکنند وقتی ظلم ملکه شد (برای آدم)، آتش برای آدم ملکه شد، خود انسان میشود مواد سوخت و سوز و اگر خیلی در این راه کهنهکار باشد خودش میشود مواد آتشزا. بین هیزم و کبریتی که آتشزاست فرق است؛ بعضیها هستند که ستم و گناه برای آنها آن چنان رسمی شد که خود مواد سوخت و سوز جهنماند؛ یعنی هیزم جهنماند، بعضیها از این مرحله هم تنزل کردند به دَرَک، دَرَکه و مرحله نازلتر رفتند خودشان شدند مواد آتشزا.
اینها که در کفر و نفاق جزء مواد سوخت و سوزند، از اینها در سوره مبارکه «جن» یاد کرده است که فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها که قاسطاند (اهل قَسطاند) ـ قَسط یعنی جور و ظلم، اهل قِسط نیستند که سهم دیگران را بدهند و بشوند مقسِط و محبوب خدا که ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ بلکه اهل قَسطاند و سهم دیگران را هم میبرند ـ اینها که قاسطیناند (اهل قَسطاند)؛ نه اهل قِسط، اینها هیزم جهنماند: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾، و کسانی که از این مرحله تنزل بیشتری کردهاند خودشان میشوند مواد منفجر؛ فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ . وقود این مواد منفجر را میگویند، آن کبریت را میگویند وقود (یعنی آتشزا، ما توقد به النار). در سابق این سنگهای چقماق و چخماخ را میگفتند وقود، الآن این کبریت را میگویند وقود، این مواد منفجره را میگویند وقود که «توقد به النار». اینگونه افراد که مواد آتشزای جهنماند (اینها) گنهکاران عادی نیستند و ظالمین متعارف هم نیستند، آنها که مواد آتشزای جهنماند آنها را هم قرآن کریم مشخص کرد؛ فرمود: ﴿کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾...
دهم؛ حشر عامل برابر صورت باطنی عمل
طایفه دهم آیاتیاند که از آنها به کمک نقل، (حدیث شریف)، استفاده میشود که عمل نه تنها به صورت جزا در میآید، بلکه آن قدر قوی است که عامل را هم به صورت خود مصوّر میکند (که عامل به صورت عمل در میآید)؛ یعنی اگر کسی طمعکار و آزمند بود؛ نه تنها این آز و حرص او به صورت نار ظهور میکند، بلکه خود این انسان حریص و آزمند هم به صورت مور در میآید؛ اگر کسی بددهن و گزنده و امثال ذلک بود؛ نه تنها این گزِش به صورت شعله ظهور میکند، بلکه خود او به صورت عقرب در میآید...