البته با این تفاوت که آنها با نام اصلی «all saints» این سریال را تا سری دهم و ما تا سری ششم تماشا میکنیم. با این حساب، این هفته ما شاهد قسمت 218 هستیم و آنها قسمت 392 آن را میبینند؛ سریالی که پس از 8 سال در استرالیا و 3 سال در ایران به یکی از پرطرفدارترین سریالها و طولانیترین دنبالههای تلویزیون تبدیل شده است، آنقدر که سه شنبه هفته پیش خیلیها در مرگ دکتر میچ گریستند.
در قسمت های بعد، پس از مرگ او که یکی از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار سریال است، شاهد بخشهای جذابتری از این مجموعه خواهیم بود.
«پرستاران»، مجموعهای است که نویسندگان و کارگردانانش یک جمع سی چهل تایی را تشکیل میدهند و حالاحالاها قصد تمام کردنش را ندارند. این مجموعه به سرپرستی جان هولمز در جایی فیلمبرداری میشود که اصلا بیمارستان نیست و فقط سکانسهای مربوط به جراحی در 2 بیمارستان کنکورد و هورنس - که مهمترین بیمارستان های سیدنی هستند - گرفته میشود و برخلاف انتظار، سریالی کمهزینه با کلی بازیگران فرعی و اصلی است.
سریال روی داستانهای متفاوت و هیجانانگیزی تمرکز میکند اما در عین حال، چند شخصیت اصلی در آن هستند که به عنوان محورهای اصلی قصه هر بار گوشههایی از زندگیشان را میبینیم؛ آدمهایی که حالا به شخصیتهای دوستداشتنیای بدل شدهاند؛ کسانی چون تری سالیوان به عنوان سرپرست بخش 17 که رابطهاش با میچ استیونس همیشه برایمان جذاب بوده و دلمان میخواسته این دو به هم برسند که در آخر هم به هم میرسند و رابطه براون کرگ و بن مالکوم که به ازدواج منجر میشود و کلی ارتباطات جذاب و دوستداشتنی که اتفاقات تودرتوی هر قسمت را برایمان شیرینتر میکند.
اگر فکر میکنید چطور ممکن است یک گروه کارگردانی بتوانند سریالی را تا این حد ادامه دهند و هنوز بخشهای جذابی را برای آن پیدا کنند، باید به اصل موضوع یعنی سوژه بیمارستان و فضای بخش پرستاری مراجعه کنید؛ فضایی که هر لحظه با یک بیمار، یک داستان و اتفاق جدیدی را به وجود میآورد.
همیشه قصهای تازه برای گفتن وجود دارد؛ از پدری که توسط همسرش آسیب دیده یا برعکس، یا چند جوان لاابالی که زدهاند دست یک بنده خدایی را شکستهاند و... قصههایی هستند که هم به مشکلات خانوادگی و روابط انسانها اشاره میکنند و هم به آسیبهای اجتماعی و خطراتی که در جامعه، ما را تهدید میکنند، نگاهی میاندازند.
در لابهلای این قصهها هم دوربین از شخصیتهای اصلیاش غافل نمیماند و هر چند وقت یک بار، سراغ یکیشان میرود و خوشی و ناخوشیشان را به ما نشان میدهد. اگرچه بیشتر تمرکز روی دکتر میچ و تری است اما ما نه از پرستار وان رایان که باتجربهترین و مسنترین پرستار بخش است، بیخبریم نه از پائولا، نلسون، اسکات و جرارد که هر کدام هر بار قصهای را به وجود میآورند.
در واقع، شیوه داستانهای محدود به همان قسمت و داستانهای دنبالهدار مربوط به شخصیتهای اصلی و نیز داستانهایی که پایهاش در یک قسمت ریخته میشود و در قسمتهای بعدی کامل میشود، سبب شده ما با یک شکل خاص قصهگویی در این مجموعه روبهرو شویم.
با این حال، این اتفاق هم محاسنی دارد و هم معایبی. مهمترین حسن این نوع شخصیتپردازی و قصههای فراوان، این است که مخاطب اصلا خسته نمیشود. در طول 45 دقیقه سریال، ما با کلی اتفاق در سکانسهای کوتاه و حتی کمتر از 2 دقیقه روبهرو میشویم؛ اتفاقاتی که قرار است تا پایان این قسمت به یک سرانجامی برسند و نتیجهبخش باشند، ضمن اینکه هر کدام از پرستاران هم با روابطی که بین خودشان دارند، یک قصه فرعی دیگر را درست میکنند.
در واقع، «پرستاران» را باید جزو مجموعههایی بدانیم که با استفاده از الگوی حرفهای ساخت سریالها به داستانهای پختهتر و شخصیتهای جذابتر رسیده است. به گفته خود کارگردانها که در طول این 9 سال بارها گروهشان تغییر کرده و هر بار گروه جدیدی کار را برعهده گرفته است، قسمتهای جدید از بخشهای اولیه، پختهتر هستند و بیشتر با موضوعات روز اجتماعی همراه بودهاند. ترویج فرهنگ وظیفهشناسی و برانگیختن حس نوعدوستانه در میان آدمهایی که هر کدام با مشکلاتی روبهرو هستند، مهمترین امتیازی است که سریال در قسمتهای اخیرش به آن دست پیدا کرده است.
و نکته دیگر، این است که برخلاف نام سریال که تداعیکننده یک سوژه پزشکی و تخصصی صرف است، سریال با پرهیز از مطرح کردن مفاهیم پیچیده و تخصصی و حتی به تصویر کشیدن فراز و نشیبهای زندگی پزشکان و پرستاران و دوری از نگاه منزه و اسطورهای به این نوع افراد، سراغ داستانهای مختلفی از زندگیشان این افراد میرود که ارتباط مستقیمی به حرفهشان ندارد.
اما وجود این همه شخصیت و اتفاق امکان نگاه دقیقتر و باریکتر به ماجرا را از مخاطب سلب میکند و او را محدود به همان اتفاق میکند.
مثلا در قسمتی که مربوط به تصادف یک راننده سر به هوا با یک جوان دانشجو بود، اگر فرصت بیشتری به این قصه داده میشد، هم اخلاقی بودن ماجرا بیشتر به چشم میآمد و هم قضیه اینقدر زود جمع و جور نمیشد.
در حقیقت، همین تعداد افراد، باعث میشود که فرصت پرداخت کامل به هر کدام داده شود و شاید کارگردان فقط در مورد تری و میچ، بازگشت به گذشته را رعایت میکند و ما را با ابعاد بیشتر زندگی آنها آشنا میسازد و بقیه شخصیتهای اصلی همچنان در حاشیه میمانند.
اما نکته مهم دیگری که میشود درباره این مجموعه گفت، این است که کارگردانش از اینکه مجموعه را در حد نازل سریالهای ملودرام پایین بیاورد، بهشدت پرهیز کرده است؛ هرچند فضا و ابزار برای چنین سریالهایی به خاطر سوژه خاص بیمار و پرستار و حوادث مختلف در بیمارستان کاملا مهیاست اما گروه کارگردانی به جای اینکه صرفا سریالی شدیدا احساساتی با صحنههای سوزناک و اشکآور بسازد، فضایی را به وجود آورده که آدمهایی را با وجدان کاری نشان میدهد و برای همه ما قابل لمس است.
ضمن اینکه در هر قسمت، شاید به اطلاعات عمومی ما هم چیزی اضافه شود و متوجه میشویم که فضای پرستاری میتواند به دور از زیرآبزنی بین همکاران و تمیز و براق و بهداشتی از جهت ظاهر باشد؛ به طوری که گاهی احساس میکنیم چقدر خوب است که یک پرستار تا این حد رعایت حال بیماران را میکند و تا این حد درکشان میکند و عصبانیت بیماران را به دل نمیگیرد؛ چیزی که اغلب در مجموعههای تلویزیونی خارجی مثل «پزشک دهکده»، «قصههای جزیره» و حتی «ناوارو» میبینیم و همه چیز را ایدهآل مییابیم.
در انتظار کلی تغییر باشید آنهایی که الان در استرالیا سریال را دنبال میکنند، حالا به شکل و شمایل خاصی از سریال عادت کردهاند؛ چرا که سازندگان سریال برای اینکه تنوعی در سریال به وجود بیاورند از سری هفتم به بعد یک خانهتکانی حسابی در سریال کرده و کلی بازیگر هم عوض کردهاند.
اینکه الان استرالیاییها فقط وان را میبینند و از تری و میچ و براون هیچ خبری نیست، نباید خیلی شوکهتان کند. نگین کیانفر که صدایش روی صورت اما تورمن در «پالپ فیکشن» و «بیل رابکش 2» کوئنتین تارانتینو اینقدر خوب نشسته است وقتی به جای تری سالیوان حرف میزند، جدیت را در چهرهاش میتوانید پیدا کنید. صورت استخوانی کشیده و شباهت هر دویشان به هم شاید روی صدا هم بیتاثیر نبوده است.
«ناهید شعشعانی» که علاوه بر مدیریت دوبلاژ این مجموعه در نقش وان رایان پرستار پیشکسوت و با تجربه بیمارستان حرف میزند، با ترکیب جدیدی که از دوبلورها انتخاب کرده است، ثابت کرده که بعد از امیر هوشنگ زند که اولین مدیر دوبلاژ «پرستاران» بوده، توانسته این ترکیب را تا پایان ادامه دهد. او جای مادر هاچ هم حرف زده، یادتان میآید؟
کتایون اعظمی هم از دوبلورهای جوان و تازهنفس است که به جای براون کرگ پرستار پرانرژی و خوشحال سریال حرف میزند. انرژی مثبت و عجیب شخصیت براون باعث شده که اعظمی کمی متفاوت از نقش همسر شان پن در «21 گرم» در این نقش صحبت کند.
چند سطر بعدی را نخوانید.
به هر حال، باید به اطلاعتان رساند که آنقدر اتفاقات جورواجور در بخش 17 میافتد که شاید برای شما هم غیرقابل پیشبینی باشد؛ اینکه بین 2 نفر رابطهای شکل میگیرد که اصلا باورتان نمیشود و بعد بین 2 نفر دیگر رابطهها همه شکرآب میشود. اما تا همین جایش را داشته باشید که رز مدعی میشود که میچ پدر فرزندش نیست و میخواهد تست DNA بدهد و بن و براون پس از ازدواج با هم، با خیانت به همدیگر روبهرو میشوند و...
همیشه محبوب
هرچند در پرستارن چند بازیگر محبوب استرالیا از جمله جان هاوارد و جوربی پارکر (تری سالیوان) حضور دارند اما خیلی از بازیگران این سریال، پس از بازی در چند سریال و فیلم نهچندان مطرح، با این سریال معروف شدند و اسمشان سر زبانها افتاد.
با این حال، طی یک نظرسنجی که درمورد این مجموعه در استرالیا صورت گرفته بود، محبوبترین کاراکترها به ترتیب عبارت بودند از: میچ استیونس (اریک تامسون) 13/39 درصد، تری سالیوان (جورجی پارکر) 78/34 درصد، وان رایان (جودیت مگ گراث) 43/30 درصد، براون کرگ (لیبی تنر) 43/30 درصد، بن مالکوم (رایان ورندز) 70/8 درصد، جرالد (بن توی) 70/8 درصد، لوک فورلانو (مارتین لاینس) 70/ 8 درصد و رزاکولا 35/4 درصد.