تا به حال پنج شش مجموعه داستان و یک رمان (صحرای تاتارها یا بیابان تاتارها) از او در اختیار علاقهمندان ادبیات قرار گرفته است. اما آنچه بهانه این نوشتار است، انتشار مجموعهای دیگر از داستانهای این نویسنده با عنوان «متأسفیم از...» توسط نشر مرکز، به ترجمه محسن ابراهیم است که قبلاً نیز دو مجموعه دیگر و رمان صحرای تاتارها را از بوتزاتی ترجمه و به واسطه همین نشر به چاپ رسانیده بود.
آنها که قبلاً با داستانهای کوتاه بوتزاتی آشنا بودهاند، لابد داستانهایی را توقع دارند با همان فضاهای سرد و محدود، شخصیتهای عجیب و ساده، ماجراهایی سهل و روزمره به اضافه طنز بدیع و گزنده.
قصد ندارم بگویم این مجموعه این توقعها را برآورده نمیکند و خواننده را با بوتزاتی دیگری مواجه میکند، برعکس تمام این عناصر در جایجای مجموعه جدید هم به چشم میخورد و البته گاه شدیدتر و جدیتر هم. در واقع در کتاب «متاسفیم از...» همان بوتزاتی را مییابیم به اضافه ایجازی که دوچندان شده است.
این سخن به این معنا نیست که در باقی مجموعه داستانهایی که از این نویسنده تا به حال دیده بودیم، ایجاز به چشم نمیخورد. هر خواننده جدی بوتزاتی میداند که او نویسندهای است که از هرگونه زیادهگویی و اطناب بیزار است، تا سر حد امکان داستانها را خلاصه و مجمل روایت میکند و حتی در استفاده از علایم سجاوندی هم خست به خرج میدهد.
اما اگر در مجموعههای قبلی داستانهای بلند هم به چشم میخورد، در «متاسفیم از....» به زحمت میتوان داستانهایی بلندتر از شش هفت صفحه پیدا کرد و البته تا دلتان بخواهد داستانهای کوتاهی در حد چند سطر مییابید که اگرچه در مجموعههای قبلی هم سابقه داشت، ولی نه اینقدر.
بوتزاتی سعی میکند از تمام عناصر داستان به حداقل بسنده کند. در واقع با کمترین واژهها و کمترین استفاده از عناصر داستان، داستانش را روایت کند، تا حدی که او را باید جزو نویسندگان پیشرو مینیمالیسم به حساب آورد. این دسته از داستانها شاید یک جرقه، یک لحظه را – کوتاهتر از برشی از زندگی که معمولاً در تعریف داستان کوتاه از آن استفاده میشود- به تصویر میکشد.
نویسنده به هیچ وجه سعی نمیکند درونمایه را بشکافد، به کنه روان و ذهن شخصیتها راه پیدا کند، ماجرایی را شرح بدهد، یا معنا را به تعویق بیندازد. در اکثر این قبیل داستانها سعی بوتزاتی بر این بوده است که لب مطلب را یکجا و در کمترین جملهها منتقل کند. از این دست داستانها در مجموعه «متأسفیم از...» میتوان به این عنوانها اشاره کرد: «مدارک نابود کردنی»، «دویدن بیفایده»، «خانه آرمانی»، «پیشرفت کوچک»، «وای اگر» - و این آخری تنها چهار سطر است – و چندین داستان دیگر.
اغلب بوتزاتی را با فرانتس کافکا نویسنده مغموم اهل چک مقایسه میکنند. به نظر میرسد که این مقایسه درباره فضاها و تصاویر اغلب داستانهای بوتزاتی درست باشد؛ اما دو عامل مهم این دو نویسنده را از یکدیگر متمایز میکند: نخست وجود عنصر طنز در لایه اول داستانهای بوتزاتی که باعث میشود فضاهای خشک و خشن کافکایی برای خواننده درک شدنیتر و قابل هضمتر جلوه کند.
در حالی که آثار کافکا دارای طنزهایی در فرم و لایههای عمیقتر اثر است. به طوری که در وهله اول فقط خواننده را مرعوب تصاویر و فضاهای اکسپرسیونیستی خود میکنند و تنها پس از چند بار خواندن است که طنز داستان خودش را نشان میدهد. تفاوت دوم بوتزاتی با کافکا، دنیای اندیشه این دو داستاننویس است.
بوتزاتی در داستانهایش مشخصاً دو جبهه دارد:
1 – نقد اخلاق اجتماعی روز ایتالیا و به طور کلی دنیای انسانی.
اکثر داستانهای بوتزاتی متحمل این رسالتاند که کژی های فردی و اجتماعی را گوشزد کنند و به باد استهزا بگیرند یا عرفهای اجتماعی را نقد کنند.
2 – بررسی انسان به مثابه موضوع شناخت؛ به این معنا که در پارهای از داستانهای دینو بوتزاتی سعی بر این نیست که شخصیتها بر سر شناخت به تکاپو واداشته شوند بلکه آنها خود موضوعی برای شناخت به شمار میروند. برهمین اساس فرد و جایگاه فرد در داستانهای بوتزاتی اهمیتی کمتر از آثار کافکا مییابد و بر موقعیت یا لحظهای از زندگیشان متمرکز میشود تا از این راه شخصیت در تناسب با محیط یا عمل شگفتی تعریف و پرداخت شود. از این دست داستانها میتوان به «شوخی»، «مردی که...»، «دختر زیبا» و... اشاره کرد. اگر چه کافکا نیز در برخی داستانهایش از این وجهه دوم سود میبرد، اما اغلب تمرکز او بر رفتارهای فردی شخصیت در چنین چالشهایی است نه رفتارهای تیپیک و قاعدهمند.
گفته شد که تاثیر بوتزاتی از کافکا بیشتر در حد فضاسازی است. این نکته به اضافه آنچه در پاراگراف بالا بدان اشاره شد، ما را بر آن میدارد باور کنیم که فضای داستانهای کافکا نتیجه بلافصل درونمایههای این داستانها هستند. در حالی که به نظر من این پروسه در آثار دینو بوتزاتی برعکس جلوه میکند، یعنی فضاهایی که بوتزاتی در برخی داستانهایش ترسیم میکند به چنین درونمایههایی میانجامند و این دقیقاً بیانگر این است که چرا این گونه فضاها تقریباً تمام آثار کافکا را دربرمیگیرند ولی تنها بخشی از آثار بوتزاتی را شامل میشوند و از همینجاست که این داستانها را «کافکایی» مینامیم و نه «بوتزاتیایی»! در واقع نوع داستانهای کافکایی در آثار بوتزاتی، علیرغم آنچه همیشه گفته یا پنداشته میشود، همه بوتزاتی نیست.
او نویسندهای است که اتفاقاً داستانهای کوتاه درخشانش در فضاهایی دیگر روی میدهند. داستانهایی مانند: «عکس دسته جمعی»، «مدرک جرم»، «کنگره»، «اعتبار»، «مردی که حالش خوب بود»، «راهروی هتل بزرگ» و... اینها همه جزو داستانهای بسیار خوب این مجموعهاند و کافی است آنها را با هر یک از داستانهای کافکایی بوتزاتی از همین مجموعه مقایسه کنید تا تفاوت را دریابید. بوتزاتی، برخلاف برخی برداشتها، بوتزاتی است و همین است که او را نویسندهای منحصر به فرد مینمایاند.
وسوسه میشوم برای این که بوتزاتی منهای کافکا را بهتر بشناسیم، برخی خصوصیات سبکی داستانهای او را مرور کنیم: یکی از درونمایههایی که این نویسنده ایتالیایی سخت دلبسته آن است، تصویر معکوس اخلاق و عرف اجتماعی با چاشنی طنز است، داستانهایی مانند «اعلام درآمد»، «یک مرد مهم»، «تفتیش»، «مدرک جرم»، «کنگره»، «رسوایی»، «نصیحت با ارزش»، «خبر روز»، «ملتی خوشبخت»، و چند داستان دیگر.
در تمام این داستانها یک یا چند خصیصه فردی یا اجتماعی که معمولاً آن را با ارزش و صاحب آن را فردی شریف میدانیم جای خود را به خصیصهای متضاد خود میدهد و حالت دوم، جامعه فرضی بوتزاتی را تشکیل میدهد.
به طور مثال انساندوستی و همنوعپرستی که صفتی والاست، در داستان «خبر روز» مورد نکوهش قرار میگیرد و در مقابل آن پایمال کردن حق ضعیفان و بیعدالتی به عنوان اخلاق عرفی جامعه مورد تمجید و ستایش واقع میشود. بیطرفی مطلق بوتزاتی، در مقام نویسنده در سیر روایت داستان، از جمله ویژگیهای این قبیل آثار است. بوتزاتی فقط تصویرگر جامعهای است که ارزشهایش رنگ باختهاند و جابهجا شدهاند.
او هیچ توضیحی نمیدهد و تنها دعوت میکند به این نمودار معکوس نگاه کنیم. او گاه از این طریق از نقد صرف جامعه معاصر ایتالیا یا جامعه جهانی هم فراتر میرود و دست به پیشگویی آینده بشر میزند. بهترین نمونه آن را در داستانهای «پیرهای ترسناک»، «ملتی خوشبخت» و «جنگ» میتوان سراغ گرفت. در باقی داستانهای بوتزاتی نیز میتوان ردپاهایی مشخص از این نوع نگاه را دنبال کرد و به نتیجه رساند.به نظر میرسد دینو بوتزاتی نویسندهای است که باید دوباره شناخته شود.
به دور از پیشداوریهای مرسوم و مقایسههای متداول آنچه تا به حال در حق او انجام نشده و از همه بیشتر داستانهای او را مورد بیمهری و کژفهمی قرارداده است، بوتزاتی نویسندهای نیست که با نام دیگران تعریف شود، هر چند این «دیگران» بزرگانی نظیر فرانتسکافکا باشند.