او حکمت و اصول فقه را در شهر مراغه و تبریز نزد شیخ مجدالدین جیلی آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد عصر خود گردید و با بهرهگیری از قدرت هوش بالا و ذهن نقاد و نیکفهمیاش بر بسیاری از حقایق دسترسی پیدا کرد. چون در بسیاری از موارد با نظر قدما مخالفت میکرده و در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دینی زرتشتی بسیار استفاده میکرد متعصبان قوم او را متهم به کفر و الحاد کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.
با اینکه شیخ نزد حاکم حلب، ملک ظاهر فرزند سلطان صلاحالدین ایوبی فاتح نامدار جنگهای صلیبی دارای منزلت و مقام والایی بود، موفق شدند فرمان قتل او را از سلطان صلاحالدین دریافت کنند و سرانجام او را در سال 587 در سن 38 سالگی به قتل رساندند.
شیخ شهابالدین بزرگترین فیلسوفی است که حکمت اشراق در آثار فلسفی او به حد کمال رسید و به همین خاطر او را شیخ اشراق لقب دادهاند. او از بزرگترین مدافعان حکمت خسروانی در اسلام است و درواقع بنیانگذار حکمت اشراق است. شیخ اشراق معتقد بود که حکمت خسروانی توحید است و حکمای خسروانی همگی موحد بودهاند.
شیخ با اینکه زندهکننده حکمت خسروانی است اما هیچ کجا از حکمت یونانی روی برنمیتابد. او فلسفه نور (اشراق) را از حکمای خسروانی آغاز کرد و افلاطون را تحت تاثیر حکمای خسروانی میدانست و معتقد بود که حکمت از حکمت خسروانی آغاز میشود. به نظر سهروردی، نور عالم را روشن میکند و در شعله نور محمدی(ص) به کمال میرسد، اما شنیدن این حرفها برای گوش مردم زمان او بسیار سنگین و ثقیل میرسید و به او لقب ملحد و زندیق دادند و ریختن خونش را حلال دانستند.
سهروردی ذات الهی را «نور مطلق» میداند که پیوسته در نورافشانی و اشراق است؛ یعنی متجلی میگردد و موجودات را پدید میآورد و به آنها زندگی میبخشد، از این رو تمام اشیا از نور ذات او منشعب میشوند و هر زیبایی و کمالی از زیبایی و کمال الهی سرچشمه میگیرد. پس به نظر وی رستگاری رسیدن به آن نور ازلی و فنا شدن در آن است.
شیخ شهید از دینداران واقعی بود و این را در سرآغاز و فصول کتابها و رسالاتش میتوان به درستی مشاهده کرد. او میخواهد نشان دهد که حکیمان مسلمانند و هیچ انحرافی در اصول و عقاید توحیدی ندارند. در یکی از کتابهایش در این باره مینویسد: بعد از ستایش خدای تعالی و درود بر پیامبرش محمد(ص) و آل او این رساله را از آن جهت نوشتم که دیدم زبان طعن مردم به حکما و اهل علم باز شده و آنان حکما را دهریه و بیاعتقاد به صانع میدانند و معتقدند که حکما به پیامبران، حشر و نشر و معاد و آسایش و عذاب پس از مرگ ایمان ندارند.سهروردی در عالم اسلام جزء اولین فلاسفهای است که به آیات و روایات استناد کرده است. او در وصیتنامهاش میگوید: «قرآن را به نحوی قرائت کن که گویی فقط در شأن تو نازل شده است.»
شیخ در کتاب حکمهالاشراق در مقام معنوی امام، نظر شیعه امامیه را دارد و معتقد است که جهان هیچوقت خالی از حجت و شخصی که جهان قائم به اوست نبوده است، زیرا نظام و بقای عالم به وجود استمرار مییابد و فیض و بخشش خداوندی توسط او به عالم میرسد و اگر دنیا لحظهای از وجودش خالی شود با هرج و مرج مواجه شده و از بین میرود.