دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
۰ نفر

آزاده خانی: نورالله عزیزمحمدی درسال۱۳۲۷ در تهران متولد و در سال ۱۳۵۰ وارد دستگاه قضایی کشور شد.

قـاضی‌ای که  قاتل پدرش را بخشید!

18سال در استان كرمان داديار، دادرس شهرستان قديم، رئيس دادگاه بخش مستقل شهربابك، شهر بافت كرمان و همچنين رئيس دادگاه بخش رفسنجان بود. او 3سال به‌عنوان دادستان سيرجان و در سال61 به‌عنوان رئيس دادگستري شهرستان سيرجان مشغول فعاليت شد و در سال68 نيز رياست دادگستري شهرستان تاكستان را به‌عهده گرفت. قاضي عزيزمحمدي هم‌اكنون به‌عنوان رئيس شعبه 71كيفري استان تهران از قضات با تجربه در حوزه جرائم جنايي به‌خصوص پرونده‌هاي قتل است. پرونده‌هاي «فجيع‌ترين قتل خانوادگي در ورامين» ، «ميدان كاج» ،«پل مديريت»، «قتل‌هاي سريالي اميد برك» و همچنين پرونده «عامل جنايت خيابان مدني» در كارنامه 43ساله اين قاضي باتجربه ثبت شده است. قاضي جنجالي‌ترين پرونده‌هاي جنايي دهه گذشته در يك گپ دو‌ساعته با همشهري‌درباره خاطرات قضايي‌اش برايمان مي‌گويد؛ از ازدواجش تا پرونده‌هاي معروفي كه رسيدگي كرده و رابطه خوبش با فرزندانش.

يك عاشقانه آرام

قبل از اينكه گفت‌وگو را آغاز كنيم بايد منتظر مي‌مانديم تا بچه‌هاي يك برنامه تلويزيوني وسايل‌شان را جمع كنند و بروند. تا رفتن بچه‌ها، بقيه اعضاي خانواده هم سر مي‌رسند. اول از همه پريا دختر ته‌تغاري آقاي قاضي مي‌آيد. مي‌گويد: «ما به‌خاطر شغل بابا به اين رفت‌وآمدها عادت داريم» بعد هم خانم عزيزمحمدي با يك بغل خريد جورواجور وارد خانه مي‌شود. قرار مي‌گذاريم كه برخلاف همه گفت‌وگوهاي ديگر اين بار دورهمي درباره شغل و حرفه پدر خانواده حرف بزنيم. آقاي قاضي مي‌گويد: بچه‌هايم را دوست دارم و عاشق زندگي‌ام هستم اما مي‌دانم كه مثل همه مردهاي ايراني دوست داشتنم را ابراز نمي‌كنم. بيشتر سعي مي‌كنم با رفتارم و همراهي‌هايم دوست داشتن را اثبات كنم. بعد هم مي‌گويد: عاشق شدم و ازدواج كردم؛ آن هم در عروسي دختر خاله‌ام. خانم‌ام 15ساله بود و من يك جوان تازه‌كار 20ساله. همسايه داماد خاله‌ام بودند. 3 روز بود كه قسم خورده بودم و به‌عنوان داديار بايد مي‌رفتم شهر بابك، در دل كوير. مادر كه نداشتم براي خاله‌ام نامه نوشتم كه عاشق شده‌ام. آنها هم رفتند خواستگاري و با 30هزار تومان مهريه متاهل شدم.

آقاي قاضي و خانمش انگار كه با ماشين زمان سفر كرده باشند به دوران اوايل زندگي درباره روزهاي خوش گذشته حرف مي‌زنند اما ما و دختر و پسر آقاي قاضي با ماشين حساب در حال محاسبه به‌روز مهريه 30هزار توماني 40سال پيش هستيم. محمد تنها پسر آقاي قاضي مي‌گويد:اين جور محاسبات اشتباه است. بعد از يك عمر زندگي بايد همه اموال زوج تقسيم بشود. حالا بحث پدر و پسر داغ شده. خانم آقاي قاضي مي‌گويد: محمد خيلي به پدرش وابسته است جدا از اينكه پدر و پسر باشند 2تا دوست خوب هستند. دوست داشتم مهندس بشود. بچه‌ام اتفاقا برق هم خواند. اما آنقدر به رشته‌اي كه پدرش در آن كار مي‌كند علاقه دارد كه بعد از اتمام درسش دوباره كنكور داد و الان براي بار دوم ليسانس مي‌گيرد؛ آن هم در رشته حقوق. آقاي قاضي مي‌گويد: اين شور و علاقه‌اي كه محمد در پيگيري پرونده‌ها دارد بي‌نظير است. بعد ادامه مي‌دهد:هيچ كدام از دخترهايم در وادي حقوق و قضاوت نيامدند.

دامادها هم اهل وكالت و قضاوت نيستند اما علاقه محمد به اين رشته واقعا براي خودم هم حيرت‌آور است. دوست دارم بعد از بازنشستگي دفتر وكالت عزيزمحمدي بزرگ و عزيزمحمدي كوچك را راه‌اندازي كنيم. از صحبت‌هاي درگوشي خانواده متوجه مي‌شويم كه تفريح پدر و پسر شناست و خب اين محمد است كه از نوجواني يكي دو جين مدال و حكم قهرماني در رشته‌هاي متفاوت شنا دارد‌ و در 7سالگي به تيم ملي دعوت شده است. محمد مي‌گويد: اگر همراهي‌ها و تشويق‌هاي بابا و مامان نبود اصلا اين اتفاق نمي‌افتاد. من ليسانس مهندسي‌ام را به‌خاطر عشق به مادرم خواندم و گرفتم اما حالا به‌خاطر علاقه خودم دارم حقوق مي‌خوانم. در همه محاكمه‌هايي كه بابا برگزار مي‌كند هم حضور دارم.

با هيچ شروع كرديم

«آن زمان مثل حالا نبود. واقعا مردم دلشان شاد‌تر بود. آن هم به‌خاطر اينكه از تجملات دست و پاگير و عرف‌هاي من درآوردي خبري نبود. خانواده انسجام بيشتري داشت. هر دو طرف به عشق و علاقه بها مي‌دادند. شايد باورتان نشود‌خانواده همسر من واقعا به من اعتماد كردند كه تك‌دخترشان را با يك جوان يك‌لاقبا به دل كوير فرستادند. همين اعتماد آنها باعث شد من هم زياد به ماديات سخت نگيرم؛ انسانيت آدم‌ها برايم مهم باشد و تعهد‌شان. خدا را شكر الان هر دو تا دخترم خوشبخت هستند.خودم و همسرم با هيچ شروع كرديم. هر‌ماه كه حقوق مي‌گرفتيم از شهر بابك مي‌آمديم يزد خريد و وسايل زندگي‌مان را تكميل مي‌كرديم.» آقاي قاضي درست مثل جلسه‌هاي محاكمه شمرده شمرده حرف مي‌زند و ادامه مي‌دهد: الفباي قضاوت را از «استاد قدرت‌الله طيبي» ياد گرفتم. خدا حفظشان كند؛ استاد هميشگي من بودند و هستند. تا قبل از پيروزي انقلاب بافق بودم. بعد هم شدم سر دسته شورشي‌ها عليه رژيم پهلوي و ساواك. اسم‌ام در ليست سياه ساواك بود حتي ريختند كه خانه‌ام را آتش بزنند با يك دختر بچه شيرخوار شبانه فرار كرديم. يك هفته مخفيانه در سيرجان مانديم و بعد هم رفتيم مشهد و تا پيروزي انقلاب همان جا مانديم. خيلي سختي كشيديم. اگر همراهي‌هاي همسرم نبود طاقت نمي‌آوردم. دور از خانواده و فاميل ارتباط داشتن با خانواده متهم‌ها و بزهكارها و كمبود امكانات واقعا خيلي سخت بود. روز 30شهريور 59 كه جنگ شروع شد هنوز در شهرها نيروهاي ساواكي و ضد‌انقلاب وجود داشتند. حكم گرفتم كه بروم سيرجان و دادستان آنجا باشم. باورتان نمي‌شود هر چه شغل در دادگستري وجود دارد را پله پله گذراندم تا اين 43سال پر شده است. به قول دوستان براي خودم آچار فرانسه‌اي شده‌ام در دستگاه قضا.

سالگرد ازدواج، مهم‌تر از تولد

مي‌گويند پشت سر هر مرد موفقي يك زن موفق وجود دارد. آقاي قاضي جمله‌مان را اينطور تكميل مي‌كند كه زن موفق باعث و باني موفقيت همسرش مي‌شود. بعد هم بلافاصله ادامه مي‌دهد:خيالم هميشه از بابت آرامش خانه و خانواده، درس و مشق بچه‌ها و اموراتشان راحت بود؛ براي همين هم در كارم موفق شدم؛ چون به اندازه كافي وقت براي استراحت و مطالعه داشتم. هميشه هم عزيزمحمدي قاضي را پشت در خانه مي‌گذارم و عزيزمحمدي پدر وارد خانه مي‌شود. براي حريم خانه‌ام حرمت قائل هستم. لزومي ندارد استرس‌ها و تنش‌هاي كاري‌ام به حريم خانواده منتقل بشود. خانم عزيز محمدي فنجان‌هاي خوشتراش چاي را روي ميز مي‌گذارد و مي‌گويد: 3تيرماه سال53 ازدواج كرديم و خيلي ساده و به دور از چشم و هم چشمي و قول داديم كه تا آخرش پشت و پناه هم باشيم. كارش سخت بود و سخت هست و خب با توجه به درخششي كه در كارش دارد اجازه بازنشستگي ندارد. بچه‌هايمان را دوست داريم. عاشق نوه‌هايمان هستيم و آنقدر كه سالگرد ازدواجمان برايم مهم است سالگرد تولدم برايم مهم نيست.

تلخ و شيرين قضاوت

قاضي عزيزمحمدي مي‌گويد: هفته‌اي به 3پرونده كه ميانگين در‌ماه به 12پرونده قتل مي‌رسد رسيدگي مي‌كنم البته ناگفته نماند كه پرونده‌هاي قتل بسيار زياد و سنگين است. يك مقدار مسائل جنبي هم هست؛ مثل آزادي مشروط و گذشت كه در كنار كارهايمان انجام مي‌دهيم. سعي مي‌كنيم كه پرونده به اطاله نرسد زيرا اولياي دم توقع دارند كه پرونده در اسرع‌وقت رسيدگي شود. زماني پرونده‌اي را مي‌پذيرم كه پرونده آماده براي محاكمه و صدور حكم باشد در غيراين‌صورت پرونده را به دادسرا برمي‌گردانيم تا نواقص مرتفع شود.

بعد هم ادامه مي‌دهد: تا به حال به‌خودم غره نشده‌ام، با اينكه به 3 زبان تركي استانبولي و عربي و انگليسي تسلط كامل دارم در همه زمان‌ها و لحظه‌ها از كتاب قانون استفاده مي‌كنم. اعتقاد دارم هروقت كه انسان مي‌خواهد، بايد قانون را بخواند و اطلاعات جديد و نكته‌هاي خاصي را در مورد قانون به‌دست آورد؛ چون هر روز قوانين جديد و به روز مي‌شود. هر زماني قوانين تغيير مي‌كند بايد به روز باشيم. بنابراين ملزم هستيم كه مطالعه كنيم. تا به حال نشده كه از حكمي كه مي‌دهم پشيمان باشم؛ چون تا زماني كه صددرصد برايم قضيه احراز نشود، تصميم نمي‌گيرم.

بخشش قاتل پدرم در كارم تأثير‌گذار شد

نكته قابل توجه در شخصيت و پرونده كاري قاضي عزيزمحمدي بخشش قاتل پدرش است كه سال گذشته تيتر رسانه‌ها قرار گرفت. او در مورد اين موضوع مي‌گويد: من در همه پرونده‌هايي كه رسيدگي مي‌كنم به اولياي‌ دم پيشنهاد مي‌دهم گذشت كنند. هميشه هم فكر مي‌كردم اگر خودم در چنين شرايطي قرار گرفتم، چه ‌كنم. مرگ پدرم برايم خيلي غم‌انگيز بود و خانواده ما را تحت‌تأثير خودش قرار داد اما بعد از مدتي فكر كردن تصميم گرفتم رضايت بدهم چرا‌كه متهم بسيار جوان بودو فكر مي‌كردم بايد به او فرصت دوباره‌اي براي زندگي داد.

اين كار من خيلي كارساز شد و زماني كه از خانواده مقتول مي‌خواهم گذشت كنند و مي‌گويند اگر جاي ما بودي چه كار مي‌كردي؟ خودم را مثال مي‌زنم و همين باعث مي‌شود كه آنها هم از اين كار من ايده بگيرند و گذشت كنند ولي بعضي مواقع تأثيرگذار نيست‌.

قاضي مشهور دادگاه كيفري استان تهران كه تا‌كنون تعداد كثيري از پرونده‌هاي قتل را مورد رسيدگي قرار داده، مي‌گويد: خوب يادم هست كه پرونده ‌ قتل پدرم صبح (يكشنبه) به‌صورت غيرعلني در شعبه 74دادگاه كيفري‌ استان تهران مورد رسيدگي قرار گرفت.

من آن زمان خودم رياست شعبه71 دادگاه كيفري‌ استان تهران را بر عهده داشتم اما در جلسه رسيدگي حاضر نشدم . وكيلم بعد از قرارگرفتن در جايگاه اعلام كرده بود از آنجا كه موكل من خود در پرونده‌ها به اولياي‌ دم مقتولان توصيه مي‌كند اعلام رضايت كنند بنابراين درخواست قصاص براي متهم ندارد. در ادامه، ديگر اولياي‌ دم در جايگاه حاضر شدند و درخواست قصاص خود را مطرح كردند و رسيدگي به پرونده ادامه پيدا كرد.

او مي‌گويد روزنامه‌ها هميشه به من لطف داشته‌اند. خودم هم با خبرنگارها رابطه خيلي خوبي دارم. زماني كه براي پدرم حادثه اتفاق افتاد خيلي خوب يادم هست كه روزنامه‌ها خبر را اينطور نوشتند «آبان سال 89 فوت مشكوك مردي 88ساله به نام حسن در خانه‌اش در تهران‌نو‌ به مأموران اطلاع داده‌ شد. زماني كه تحقيقات در اين خصوص آغاز شد، پليس دريافت اين مرد پدر رئيس شعبه 71دادگاه كيفري‌ استان تهران است. هر چند ابتدا پليس فرضيه انتقامگيري را مطرح كرد اما در تحقيقات بعدي مشخص شد سرقتي هم از خانه مقتول صورت گرفته ‌است.» از همان روز كه خبر رسانه‌اي شد سيل تماس‌هاي خبرنگارها و دوستان و آشنايان شروع شد. همه فكر مي‌كردند كه پرونده واقعا يك انتقامگيري بوده است اما من از اول هم مي‌دانستم كه بحث انتقامگيري در ميان نبوده ‌ و سارق از روي ترس اقدام به قتل كرده است.

قاضي مشهور دادگاه كيفري درباره نحوه دستگير شدن قاتل پدرش مي‌گويد: پليس بعد از ماه‌ها تحقيق در نهايت موفق شد جواني به نام مهرداد را كه از قبل مقتول را مي‌شناخت، شناسايي و بازداشت كند. مهرداد در بازجويي‌ها به قتل پدرم اعتراف كرد و گفت كه اصلا من را نمي‌شناسد كه بخواهد از من انتقامگيري كند. او در جريان بازجويي‌هاي فني و پليسي به مأموران گفته بود‌ من به‌دليل اعتيادي كه داشتم پول سرقت مي‌كردم. حسن را هم از قبل مي‌شناختم. روز حادثه در زدم، وقتي در را باز كرد و وارد خانه ‌شدم، ديدم مبلغي پول روي طاقچه ‌هست. به همين دليل ابتدا حسن را خفه كردم، بعد پول‌ها را برداشتم و فرار كردم. متهم اين گفته‌ها را روز برگزاري دادگاه هم در دفاع از خودش بيان كرد و از اولياي‌ دم خواست كه او را ببخشند.

وي ادامه مي‌دهد: من تلاش خودم را براي جلب رضايت برادرانم هم خواهم كرد و اميدوارم بتوانم آنها را قانع ‌كنم. لذتي كه در گذشت هست در انتقام نيست اما به برادرانم حق مي‌دهم كه ناراحت باشند چرا كه پدرمان خيلي براي ما عزيز بود و رفتنش زندگي‌مان را تحت‌تأثير قرار داد.

هميشه در كنار مردم هستم

‌ هر چند معمولا قضات پرونده‌هاي قتل تهديد هم مي‌شوند ولي قاضي عزيزمحمدي مي‌گويد: تاكنون هيچ وقت تهديد نشده است. او ادامه مي‌دهد: به بيش از 4هزار پرونده قتل رسيدگي كرده‌ام اما هنوز يك‌بار هم از سوي كسي تهديد نشده‌ام چون هيچ‌گاه از مسير حق و عدالت خارج نشده‌ام و تمام احكامي كه صادر كرده‌ام جز واقعيت نبوده است. مردم مي‌فهمند كه قاضي چه كار مي‌كند. خدا را شكر مردم بي‌نهايت فهيمي داريم. بارها پيش آمده كه در كوچه و خيابان از من درباره پرونده‌ها پرس‌وجو كرده‌اند. من هميشه در كنار مردم زندگي مي‌كنم. هيچ ابايي از بودن در كنار مردم ندارم خيلي آزادانه زندگي مي‌كنم و اميدوارم تا زماني‌كه دراين وظيفه هستم خداوند من را ياري كند.

دلخراش‌ترين پرونده قتلي كه داشتم

همه پرونده‌ها مهم است. جنايت سعادت آباد و پل مديريت، قتل سريالي زنان در كرج و ورامين، اسيدپاشي روي آمنه و جنايت خيابان گاندي از پرونده‌هاي جنجالي‌اي بود كه در اين مدت رسيدگي كرده‌ام. ولي يك پرونده بود كه به‌عنوان فجيع‌ترين قتل خانوادگي معروف بود. اين جنايت هولناك براي يك زن شوهردار كه خود را به دروغ دانشجو و مجرد معرفي كرده بود، رخ داد. سرانجام هم منجر به قتل 4 نفر، اعدام 2 نفر و رجم يك زن شد. در اين جنايت زن جواني در پي آشنايي با پسر جواني ‌خود را مجرد و دانشجو معرفي كرده بود. در ادامه، شوهر زن متوجه اين رابطه شده و از همسرش مي‌خواهد به بازي ادامه بدهد. مرد جنايتكار خود را دايي زن معرفي مي‌كند. او همچنين از 3پسرش نيز مي‌خواهد كه مادرشان را عمه صدا كنند. يك دروغ ساده به يك معماي جنايي تمام عيار تبديل مي‌شود. متهم اصلي در ادامه نقشه، به يكي از دوستان خود پول مي‌دهد و از او مي‌خواهد به خواستگاري خواهر پسر غريبه برود. او در نخستين جنايت براي انتقام‌جويي خواهر پسر را به خانه‌شان مي‌كشاند و او را به قتل مي‌رساند. بعد هم آن جوان را به بهانه پيدا كردن گنج به دماوند برده و با همدستي دوستش مي‌كشد. او درجنايتي ديگر گلوي 2پسر خود را مي‌برد كه شاهد قتل بوده‌اند‌. ‌ متهم اصلي پس از قتل دختر جوان به او تجاوز كرده و جسدش را تكه تكه كرد. در اين پرونده به‌خاطر دروغ يك زن 4 نفر به قتل رسيدند. مرد جنايتكار همچنين همسرش را مجبور كرده بود با آن جوان ازدواج كند و براي همسر خود و پسر غريبه جشن عروسي گرفته بود و آنقدر خوب بازي كرده بود كه بتواند از همه انتقام بگيرد. اين پرونده را هيچ وقت يادم نمي‌رود؛ جزو آن دسته از پرونده‌هايي بود كه حتي همسر و فرزندانم هم در جلسه محاكمه‌اش حضور داشتند. سنگسار آن زن آخرين سنگساري بود كه برگزار شد.

قضاوت، راه‌رفتن روي لبه تيغ است

نورالله عزيزمحمدي طي 41سال فعاليت قضايي درباره پرونده‌هاي مهمي حكم صادر كرده كه آخرين آنها، جنايت خيابان گاندي بوده است. او قبل از هر جسله دادگاه پرونده را به‌طور كامل، مطالعه و به‌راحتي تناقضات متهمان را در جلسه دادگاه مشخص مي‌كندو البته با 41سال سابقه قضايي هنوز هنگام بررسي برخي پرونده‌ها متاثر مي‌شود.

  • آيا در حال حاضر پرونده‌هاي قتل نسبت به گذشته تغيير داشته است ؟

مسلم است كه به تناسب تغييرات وضعيت جامعه در پرونده‌هاي قتل نيز تغييراتي مشهود است. اين تغييرات محصول پيچيدگي جامعه، مشكلات اقتصادي مردم و در نهايت زود عصبي‌شدن افراد است؛ پس با اين اوصاف شيوه‌هاي قتل‌ هم متفاوت خواهد بود كه البته اين موضوع را از سال‌هاي گذشته ما در دادگاه كيفري استان احساس مي‌كنيم. اما در مورد آلات قتاله بايد گفت بيشترين قتل‌ها با سلاح سرد (قمه، چاقو، نيزه، خنجر و...) صورت مي‌گيرد و متأسفانه بايد گفت به‌دليل اينكه سلاح سرد به‌راحتي در دسترس مردم (اراذل و اوباش) قرار مي‌گيرد حدود 65درصد از قتل‌ها به وسيله سلاح سرد صورت مي‌گيرد.

  • به‌نظر شما قتل‌هاي خانوادگي افزايش يافته است؟

در مورد قتل‌هاي خانوادگي بايد گفت اين نوع قتل‌ها بيشتر بين زن‌و شوهر حادث مي‌شود. معمولا زنان در اين ميان بيشتر به حالت خفگي كشته مي‌‌شوند و قتل در مورد مردان به‌وسيله چاقو يا سم صورت مي‌گيرد. گاهي نيز پدر، فرزند خود را به قتل مي‌رساند. در قانون آمده است كه پدر قصاص نمي‌شود؛ البته در بسياري از فتاوا نيز به قصاص پدر اشاره شده است. در برخي فتاوا آمده است كه مادر هم نبايد قصاص شود. البته طبق قانون، پدر و اجدادپدري از قصاص مصون خواهند بود.

  • ‌ فكر نمي‌كنيد شغلتان تا حد زيادي سخت است؟

در مورد شغل ما بايد بگويم مملو از غم و اندوه است؛ ديدن خانواده مقتول كه عضوي از خانواده خود را از دست داده‌اند و خانواده قاتل كه سعي در گرفتن رضايت دارند بسيار ناراحت‌كننده است. بنده در اين سال‌ها سعي كرده‌ام با دقت بررسي كنم و به واقعيت پرونده‌ها دست يابم. در واقع كار قضاوت به گفته حضرت علي(ع) راه رفتن روي لبه تيغ است.

  • قتل‌هايي كه در كشور اتفاق مي‌افتد چقدر برنامه‌ريزي‌شد‌ه‌ است؟

اكثر قتل‌ها مقطعي است؛ يعني در فاصله زماني كوتاهي آغاز مي‌شودو پايان مي‌يابد و قتل‌هايي كه با سبق تصميم انجام مي‌شود بسيار كم است. بعضي افراد به‌دليل مشكلات روحي و اقتصادي، بيكاري و تورم خيلي زود برانگيخته مي‌شوند و ممكن است دست به كارهايي بزنند كه بعدا پشيمان شوند. هر‌قدر جامعه شلوغ‌تر شود، مهاجرت زيادي صورت گيرد و فشارهاي رواني و مشكلات بيشتر شود اينگونه جرائم افزايش مي‌يابد.

در مواردي كه چند نفر نقشه قتلي را طراحي مي‌كنند و موفق نمي‌شوند گاهي عوامل خارجي باعث عدم‌موفقيت آنها مي‌شود كه شروع به قتل محسوب مي‌شود؛ گاهي خودشان منصرف مي‌شوند يا گاهي آلات قتاله‌ به‌درستي كار نمي‌كند كه مجازات هركدام در هر مرحله متفاوت است. آنچه مسلم است اينكه قصد مجرمانه جرم نيست.

  • انگيزه‌هاي جنايت در يك دهه گذشته نسبت به قبل چه تغييري كرده است؟

امروزه اكثر قتل‌ها انگيزه مالي يا مواد‌مخدر دارد. زمينه قتل‌ها در حال حاضر فقر، بيكاري و معاملات ناشي از مواد‌مخدر است. هرچه تورم شديدتر شود و فشار اقتصادي به خانواده‌ها افزايش يابد، جنايت بيشتر مي‌شود. طي سال‌هاي اخير مواد‌مخدر صنعتي هم در وقوع قتل‌ها تأثير داشته است.

  • تا به حال شده درجلسه دادگاه متوجه شويد قاتل فرد ديگري بوده و متهم بي‌گناه است؟

بله. چند پرونده داشتيم كه شخص معرفي‌شده قاتل نبود و قتل را او مرتكب نشده بود كه در جريان رسيدگي به موضوع پي برديم. پرونده‌هايي هم داشته‌ايم كه قاتل به ارتكاب قتل اصرار داشته اما به‌دليل اينكه اقرار او با اوضاع و احوال صحنه قتل مطابقت نداشته، پرونده را براي تحقيقات بيشتر به دادسرا باز گردانده‌ايم.

  • با توجه به سابقه‌اي كه در بررسي پرونده‌هاي قتل داريد بهترين راهكار براي كاهش وقوع جنايت در ايران چيست؟

وقوع قتل در ايران ريشه در عوامل بسياري دارد كه مهم‌ترين آنها فقر مالي و فرهنگي، خريد‌و‌فروش آسان سلاح‌هاي سرد مثل قمه و چاقو، وجود محيط‌هاي جرم‌زا، ترويج مصرف مواد‌مخدر به‌خصوص مواد توهم‌زا، تعصبات غيرمعقول، بي‌توجهي خانواده‌ها ‌به تربيت فرزندان، تقليد جوانان از الگوهاي مخرب غربي، نبود تفريح و سرگرمي مناسب براي جوانان و كمبود محيط‌هاي ورزشي ارزان براي جوانان است. در اين زمينه‌ها نياز به فرهنگسازي‌ در جامعه است. در حوزه مواد‌مخدر و سلاح سرد هم بايد اقدامات مقابله‌اي از سوي دستگاه‌هاي مسئول به‌خصوص پليس صورت گيرد. خانواده‌ها هم نظارت بيشتر بر رفتار و دوستان فرزندان خود داشته باشند.

  • رسيدگي به پرونده‌هاي قتل در زندگي شخصي‌تان تأثير گذاشته است؟

تأثيرآنچناني كه موجب اختلال در زندگي شود نه ولي به‌هرحال بي‌تأثير هم نبوده است.

 

کد خبر 277319

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha