از طرف ديگر هستند مردان و زناني كه نشان دادهاند اگر همه چيز برايشان به هم بريزد باز كسي هست كه همه امور با تدبير او است و نبايد با وجود چنين مدبري زمين و زمان را به هم بدوزيم و فكر كنيم كه ديگر كار تمامشده است. احمد دباغ از مرداني است كه با وجود نابينايي توانسته در كودكي كل قرآن را حفظ كند و در بزرگسالي هم از قاريان و حافظان برجسته و ممتاز كشور شود. با او به گفتوگو نشستيم تا ببينيم چطور قرآن باعث شده مسير زندگي او تغيير كند.
با نوار عبدالباسط، هم قاري شدم و هم حافظ
انس من با قرآن برميگردد به ورود ما به شهر قم و زماني كه من تقريبا 7سالم بود. آن زمان علاقه زيادي به حفظ و قرائت قرآن داشتم. در سال 59بهدليل مسائل جنگي كمتر به مسائل قرآني ميپرداختند و من هم مجبور شدم كه بهصورت خودآموز و با گوش دادن به نوارهاي صوتي استاد عبدالباسط قرآن را فرابگيرم. ميدانيد بعد از جنگ و بهويژه بعد از اينكه مقام معظم رهبري رهبر شدند، توجه به مسائل قرآني بسيار رونق گرفت و قاريان و حافظان ممتاز رشد كردند؛ وگرنه قبل از آن اگر كسي سوره بقره يا آل عمران را حفظ ميكرد خيلي عجيب بود و اگر 8تا 10جزء را از حفظ ميخواند آن را در حد «معجزه» ميدانستند. مشوق اصلي من هم در آن زمان اول مادرم و مهمتر از او خواهرم بود كه با قرآن آشنايي داشت و دروس قرآني را هم تا حدي خوانده بود. من در آن زمان يكي يا دو تا قاري (عبدالباسط و منشاوي) را ميشناختم و نه بيشتر. يك نوار عبدالباسط از سوره مريم داشتيم كه اتفاقا نوار آن را بهعنوان يك خاطره از نخستين قرائتي كه كار كردم نگه داشتم و به همين واسطه اكثر سوره مريم را حفظ كردم. در سال ۶۲ و در 9سالگي وارد حوزه شدم. در حوزه هم خيلي موفق بودم. نمراتم 19/5 به بالا بود. بعد از يك سالواندي علاقهام به قرآن زياد شد. البته، در حوزه و سال ۶۲ و ۶۳ براي من مقداري ايجاد انگيزه هم شد. گفتند در تعطيلات تابستان به جاي اينكه مثلا بيكار شويد، برويد سوره طه و سوره انسان را حفظ كنيد. در تمام حوزه فقط بنده و يكي از دوستانم آن دو سوره را حفظ كرديم. بعد از آن سوره مريم و سوره يس را بدون استاد حفظ كردم. كار كمي سخت بود و لذا بنده مشتاقانه بهدنبال يك استاد بودم. خوشبختانه در سال 1365به همت استاد بهبهاني و استاد كعبي كه مشوّق من بودند بهطور اصولي از اول قرآن و با استفاده از نوار ترتيل و تجويد و حفظ شماره آيات شروع به حفظ قرآن كردم. جالب است بدانيد كه در آن كلاس 10نفري، بيشتر اعضا حافظ كل قرآن كريم شدند. شايد بتوان گفت كه براي نخستين بار در شهر مقدس قم يك جلسه خوب حفظ قرآن را ايشان شروع كردند. در عرض 2سال و نيم حافظ قرآن شدم و تا سال 1374و 1375تقريبا هرروز قرآن را مرور ميكردم و حدود 2ساعت و نيم بهصورت مباحثه، حفظ و تجويد كار ميكرديم. راستش الان خيليها تنها به يكي از اين مسائل بسنده ميكنند؛ يعني يا حافظ ميشوند و يا قاري ولي من بهخاطر علاقه زيادي كه داشتم در هر دو رشته قرائت و حفظ تمرين ميكردم و علاقه زيادي هم به اين مسئله داشتم كه در هر دو بتوانم قوي شوم. يادم هست مسابقات كه ميرفتم، در بخش حفظ 10جزء شركت ميكردم و در هر مسابقه هم اول ميشدم؛ هم بهعنوان قاري نوجوان و هم حافظ قرآن جايزه ميگرفتم. در مجموع با برنامهريزي درست استاد، طي حدود ۳۰ ماه كل قرآن را حفظ كردم. علاوه بر حفظ آقاي بهبهاني بر حفظ شماره آيات هم خيلي تأكيد ميكردند. از ديگر رمزهاي موفقيت ما دوره كردن آيات حفظ شده بود و در هر جلسه 3-2 جزء را ميپرسيدند. يكي از رمزهاي موفقيت ما استفاده از نوارهاي ترتيل و حفظ قرآن بود كه در ساير كشورها اين امر كمتر وجود دارد. در عربستان و مصر و ديگر كشورها قرآن را حفظ ميكنند ولي تجويد و صوت و لحن در كارشان نيست. اما در كشور ما افراد بهدليل آگاهي داشتن به دستگاههاي موسيقي از خودشان سبك ابداع ميكنند و به سبك فلان و بهمان نيستند و اين خيلي خوب است. سفارش ميكنم كه حافظان و قاريان تازهكار از نوارهاي غيراستاندارد استفاده نكنند مانند: احمد عجين، سُديس، براك و... از نوارهاي استاداني چون محمد جبريل، محمد ايوب (بهعنوان نما كاري صوت و لحن) و سعد قامدي، پرهيزگار و... استفاده كنند.
همه امام را نوراني ميديدند
يكي از بركات حفظ و قرائت قرآن براي من شركت در مسابقات مختلف داخلي و خارجي بود كه باعث شد اين حقير به واسطه قرآن اسمام در جاهاي مختلف برده شود و قرائت و حفظ من مورد استقبال قرار بگيرد. من به همه جوانان هم توصيه ميكنم كه حتما در مسابقات مختلف شركت كنند و نگران مقام خود نباشند چرا كه واقعا خداوند عنايت خواهد كرد؛ خود من خاطرم هست كه در مسابقات اوقاف در سال 68با اينكه 10جزء بيشتر حفظ نبودم شركت و اتفاقا مقام دوم را كسب كردم. بعد از آن هم در مسابقات مختلف زيادي شركت كردم؛ براي مثال در مسابقات بسيج و مسابقات بهزيستي 2بار اول شدم، سال ۷۶ در مسابقات بينالمللي عربستان (حفظ كل با تفسير) در رشته حفظ اول شدم و در تفسير بين 60كشور جهان دوم شدم. در سال ۱۳۷۸ در سالن كنفرانس اسلامي در تهران در ميان 36كشور در رشته حفظ كل اول شدم. آخرين آنها هم سال 81 بود كه درمسابقات اوقاف در اصفهان اول شدم و پس از آن ديگر در مسابقات شركت نكردم؛ چرا كه احساس ميكردم كافي است و مشغول به تدريس قرآن كريم به بچهها و جوانان و تحصيل دروس حوزوي شدم اما بهترين خاطرهام مربوط به نخستين ديدار ما با امام(ره) است. در سال ۶۸ كه روزهاي آخر عمر امام(ره) بود، ما خدمت آقا رسيديم. اين يكي از بركاتي است كه از قرآن ديديم. در سال ۶۸ و در نخستين مسابقات بينالمللي قرآن در 10جزء ، دوم شدم؛ با اينكه 14سال بيشتر نداشتم. در 12فروردين ماه، يعني 2ماه قبل از رحلت حضرت امام(ره)، در منزل ايشان خدمتشان رسيديم. امام كه وارد سالن حسينيه شدند، قرار نبود صحبت كنند، چون ديگر حالشان خيلي مساعد نبود ولي همين كه آمدند بسياري از افراد حتي حافظان قرآن كه از كشورهاي مختلف اسلامي آمده و بسيار هم متعصب بودند، گريه كردند. دقيقا يادم هست وقتي آمديم بيرون از حسينيه، گفتيم: امام را چطور ديديد؟ گفتند: به محض اينكه امام وارد سالن حسينيه شدند نور عجيب و عظمتي ديديم. ديدار اول من با حضرت آيتالله خامنهاي هم مربوط ميشود به دوره رياستجمهوري ايشان كه ما از دست آقا جايزه گرفتيم. آقا هم خيلي از مسابقات و قرائتها خوشاش آمد. آخرين ديدار هم فكر كنم در سال ۷۸ بود كه باز هم در مسابقات بينالمللي در رشته حفظ كل اول شدم. من پيش آقا هم تلاوت داشتم، بعد از قرائت بدون اينكه اجازه بگيرم مستقيم رفتم پيش آقا و آن ديدار هم برايم بهيادماندني شد.
انس با قرآن من را بينا كرد
خيليها اين سؤال را از من ميپرسند كه چطور يك آدم نابينا ميتواند هم حافظ قرآن شود و هم قاري آن و در مسابقات هم بتواند مقام كسب كند. اين مسئله برميگردد به سنت الهي و آنجا كه خداوند ميفرمايد از رحمت خداوند نااميد نشويد و تنها كافرين از رحمت خدا مأيوس ميشوند. اگر قرار بود من هم بهخاطر اينكه نابينا هستم از زندگي نااميد شوم واقعا نشان ميداد كه به قرآن خدا ايمان ندارم. قطعا كسي كه قرآن را حفظ كرده بايد در عمل به آن پيشتاز باشد؛ مثلا اگر بخواهد غيبت كند، آيه غيبت به ذهنش ميآيد؛ بخواهد دروغ بگويد آيه دروغ به ذهنش ميآيد. در مورد گوش كردن به حرف پدر و مادر، مثلا آيه حقوق والدين به ذهنش ميآيد. بنابراين، چنين فردي معمولا گناهش كمتر از افراد معمولي خواهد بود. علاوه بر توفيقات الهي، صد در صد خداوند به چنين اشخاصي توفيق بيشتري ميدهد تا افرادي كه خانوادهشان با قرآن زياد ارتباط ندارند. درست است كه من نور چشمانم را مادرزادي از دست دادم اما خداوند در رحمتش را بر من باز كرد و با قرآن مأنوس شدم كه همين مسئله توفيقات مادي و معنوي خيلي زيادي برايم داشته و دل من را بينا كرده است.
قرائت قرآن وسط مراسم عروسي
خداوند تبارك و تعالي در قرآن ميفرمايد: « غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد. اگر تنگدست هستند، خداوند آنان را از فضل خويش بينياز خواهد كرد، زيرا خدا گشايشگر داناست. كساني كه [وسيلهي] زناشويي نمييابند، بايد عفت ورزند تا خدا، آنان را از فضل خويش بينياز گرداند». من كه قاري و حافظ قرآن هستم بايد به اين آيه توجه كنم و براي همين بود كه خيلي سريع ازدواج كردم و به لطف خدا الان 3فرزند دارم كه اولي و آخري پسر و وسطي هم دختر است. همسر و 3فرزندم هم اهل قرآن هستند و اين افتخاري است كه ما در جواني توانستيم با قرآن مأنوس بشويم. يكي از مسائل جالبي كه براي من در طول مدت ازدواج اتفاق افتاد اين بود كه هم در مراسم خواستگاري، هم عقد و هم عروسي خود چند آيه از قرآن مجيد را بهصورت مجلسي تلاوت كردم و اين را يكي از افتخاراتم ميدانم. بعضي از دوستان وقتي اين مسئله را فهميدند تعجب كردند كه چطور ممكن است اما من واقعا پرسيدم چرا بايد بابت اين كار شرمسار بود و يا خجالت كشيد؟ ما در مراسم شاهديم كه به راحتي موسيقي پخش ميكنند يا خيلي كارهاي ديگر كه خداوند آنها را نهي كرده انجام ميدهند و از اين قضيه هيچ خجالتي نميكشند اما وقتي پاي قرآن وسط ميآيد همه فكر ميكنند كه قرائت مجلسي تنها مختص به مراسم ختم و عزاداري است درحاليكه در ساير كشورهاي اسلامي، بيشترين قرائتها مربوط به مراسم عروسي و شادماني است.
نظر شما