اولینبار که صدایش منتشر شد، سال 77 در کاست «قبیله عشق» بود که حامی در آن فقط 2 تا قطعه خوانده بود. بعد از آن آلبوم «حامی» را در آورد که با کیفیت خیلی بدی منتشر شد و کسی به آن صورت آنرا نشنید اما با این وجود در بین علاقهمندان و منتقدین موسیقی پاپ آن دوره خیلی مورد قبول واقع شد.
کار دیگرش آلبوم «دو نیمه رویا» با آهنگسازی بابک بیات، 4 سال پیش درآمد. خودش میگوید روی هر آلبومش 4 سال کار میکند. الان هم بعد از 4 سال که از «دو نیمه رویا» میگذرد، آلبوم «فقط نگاه میکنم» را به بازار داده. البته کارهای دیگری را هم در این بین از او شنیدهایم؛ تیتراژ فیلم «سام و نرگس» و سریال «سلام»، خوانندگی با ارکستر سمفونیک در سمفونی «ایثار» و سمفونی «پیامبر». به بهانه انتشار آلبوم جدیدش به سراغ او رفتهایم .
- خیلیها میگویند حامی را بابک بیات خواننده کرد. بعد از مرگش مشکلی برای کارتان پیش نیامد؟
به کار من 3 نفر کمک کردند؛ آقای بیات، آقای بکان و آقای چراغعلی. ولی من کار با آهنگسازهای زیادی را تجربه کردهام؛ با بیشتر از 30 یا 40 آهنگساز کار کردهام.
- ولی آلبوم مهمتان با بابک بیات بوده.
ببینید، آقای بیات یک خطی به من داد و با یک نوع موسیقی آشنایم کرد که احساس نزدیکی به آن میکردم. از بچگی موسیقیهای بیات را دوست داشتم. سلیقه شنوایی من را ایشان تربیت کردند و خطم، خط آقای بیات است .
- کلا بهتر است که آهنگساز خواننده را انتخاب کند یا برعکس؟
اگر خواننده تجربه کار نداشته باشد، بهتر است که یک نفر باتجربه خواننده را انتخاب کند و به او خط بدهد. بعد از 3-2 تا آلبوم اگر خواننده باهوش باشد، میتواند آهنگسازش را انتخاب کند.
- توی کار جدیدتان چندتا ملودی از خودتان است. این درست است که خواننده ملودی هم بسازد؟
آن هم بستگی دارد به هوش خواننده. من فکر نمیکردم توی ملودیسازی موفق باشم. اول خودم را محک زدم یعنی چندتا کار ساختم، اتودش را با پیانو زدم برای بچهها که گوش کنند تا ببینم عکسالعملشان چیست و دیدم که آهنگسازهای قدیمی عکسالعمل مثبت نشان دادند.
- یعنی صرفا بهخاطر تجربهکردن و محکزدن خودتان ملودی ساختید؟
میشود گفت تجربه هم بوده ولی خب، استعداد شخصیام هم بوده که دوست داشتم از آن استفاده کنم.
- شما تحصیلات آکادمیک موسیقی یا تجربه نوازندگی هم دارید؟
تحصیلات موسیقی که اصلا ندارم. کمی تئوری موسیقی خودم مطالعه کردهام ولی کسی یک «واو» هم به من یاد نداده. نشستم کنار بابک بیات و بقیه آهنگسازها و آنها کمکم کردند ولی خودم پیگیری میکردم.
- با تلویزیون زیاد کار میکنید.
تلویزیون خیلی مهم است و به من در مسیرم خیلی کمک کرد. یک کارهایی دارم که واقعا ارزشی است مثل قطعه «کوچ» که با ارکستر سمفونیک تلویزیون ضبط شده. هیچموقع بیرون نمیشود با ارکستر بزرگ، کار ضبط کرد.
- ولی انگار به خواندن تیتراژ پایانی هم خیلی علاقهمند هستید.
تیتراژ پایانی که نه. من سریال خیلی کم خواندهام با اینکه پیشنهاد زیاد داشتهام.
- چرا؟
اول بهخاطر ضعف ترانه بود، بعد هم بهخاطر دستمزد پایینی که پرداخت میکردند. کلا سریالهایم یکی «سلام» بود، یکی «مردان کوچک». یکی هم «سایهآفتاب» که تیتراژ پایانیاش با یک نفر دیگر بود. صدای من را از وسط سریال استفاده میکردند با اینکه قرار نبود استفاده کنند. اسم من را هم نمینوشتند ولی از آن هم مردم استقبال کردند.
- همین سبک را دوست دارید همیشه بخوانید؟
سعی میکنم پاپ کلاسیک بخوانم و خب، بعضی وقتها هم پاپ ولی زیاد دوست ندارم پاپ بخوانم. موزیک پاپ امروز ایرانی یعنی این چرندیاتی که میشنویم.
- همهشان هم که واقعا چرندیات نیست.
خیلی موزیکهای بدی دارد منتشر میشود. نمیدانم چرا نظارتی رویشان نیست. به نظر من باید همه نوع موسیقیای تولید بشود اما خوبش تولید بشود. موسیقی سلیقه نیست، ریاضی است، منطق دارد، حساب و کتاب دارد. اینطور نیست که هرکس از راه میرسد با یک کامپیوتر و سینتی سایزر بخواهد موسیقی بسازد.
- ولی جوانها این روزها خیلی به این نوع موسیقی علاقه نشان میدهند.
مردم سطح سلیقهشان خیلی آمده است پایین. دیگر برایشان موسیقی خوب مهم نیست. همین که یک چیزی بشنوند و روزشان شب بشود برایشان کافی است. اصلا خاطرهای از موسیقیهایی که توی بازار است برای مردم نمیماند، درصورتی که موسیقیهای قدیمی ما برایمان از بچگی کلی خاطره دارد. شرکتها هم یک کارهایی کردهاند که فقط جیبشان را پر کنند. به این فکر نکردهاند که وقتی داری یک موسیقی به خورد مردم میدهی داری فرهنگشان را عوض میکنی.
- فکر میکنید موسیقی میتواند این اندازه روی فرهنگ مؤثر باشد؟
ببینید چیزهایی مثل عشق و محبت را فقط توی کتابها ننوشتهاند، من همه را از ترانهها یاد گرفتم؛ یعنی یک قسمتی از فرهنگ ما به آن ترانهها مربوط میشود. حالا آمدهاند این ترانهها را میسازند اما اصلا فکر نمیکنند اگر یک بچه این موسیقیهای بشکن و بالا بنداز را گوش بدهد، فرهنگش خراب میشود. من فکر میکنم با این وضع موسیقی، 10 سال دیگر، هیچکس عاشق نمیشود.
- یعنی معتقدید وضع فرهنگی بچههای امروز بهخاطر موسیقی خراب شده؟
امروز بچههایی که رپرها را دوست دارند، اگر به زندگیشان دقت کنی، میبینی عاشق تفریح و خوشگذرانی و اینجور چیزها هستند. اعتراض پدر و مادرها و لاابالیبودن بچهها امروز از چند سال پیش بیشتر است. من میگویم معتادبودن جوانها هم مربوط به موسیقی است.
- جوانهای قدیمی وضع بهتری داشتند؟
ببینید، متولدین دهه 50 را اگر نگاه کنید بیشتر شعر دوست دارند. من نمیگویم دهه شصتیها بیادبند. اما اگر توجه کرده باشید، دهه پنجاهیها بیشتر شعر میخواندند، به پدر و مادر بیشتر احترام میگذاشتند اما الان بچهها دور شدهاند از تفکر و شعرهای قدرتمند و موسیقی قدرتمند؛ موسیقیای که انسان را به عمق ببرد. کار ندارم به اینکه موسیقی غربی گوش میدهند، زمان ما هم «کریس دبرگ» بود که خیلی هم خوب بود.
- فکر میکنید چرا ذائقه مردم اینقدر عوض شده؟
خب، البته برای همه مردم این اتفاق نیفتاده. اگر اینطوری بود کسی مانی رهنما و من را نمیشناخت اما کلا مردم بهخاطر خوراک بدی که به آنها دادهاند، سلیقهشان خراب شده است.
- کی به مردم خوراک بد داده؟
کلا روی موسیقی خوب تبلیغ نشده. یکدفعه در موسیقی باز شد، همه دیدند که بازار خوبی است افتادند دنبال بخش مالی قضیه، افتادند دنبال پولدرآوردن از موسیقی. به این فکر نبودند که پشتوانه بسازند. آن موقع تلویزیون هم کار خوب پخش نمیکرد. فقط خوانندههایی که رابطه داشتند کارشان پخش میشد ولی الان دیگر مردم یادشان هم نمیکنند. الان هم توی فروشگاهها که میروی و وقتی مشتری میآید، فروشندهها میگویند آقا چند تا کار شاد آمده کدام را میخواهی. خریدار هم کار شاد دوست دارد. الان البته «6 و 8» خوانی و «شادمهر عقیلی» بازی ورافتاده. مردم هم به این موسیقی ضعیف اعتراض دارند.
- خب، فکر میکنید چرا مردم این همه دنبال موسیقی شاد هستند؟
بهخاطر فضای جامعه و وضع اقتصادی خراب مردم. تولیدکنندهها میگویند مردم گاهی غصه میخورند، ما بیاییم کار شاد به آنها بدهیم ولی من میگویم موسیقی شاد به مردم نمیتواند آرامش بدهد. باید با آنها حرکت کنی، بیایی کنارشان و بگویی من با شما هستم. بهخاطر همین است که مردم با ترانه غمگین بیشتر احساس همذاتپنداری میکنند.
مثلا یک عاشق شکستخورده هیچوقت نمیآید آهنگ شاد گوش بدهد. اگر بتوانی مثلا با ترانه «دلم گرفت» گریهاش را در بیاوری بعدش به آرامش میرسد. من دلم میخواهد کسانی که در زندگی مشکل دارند یا غصه دارند کارهای من را گوش بدهند تا به آرامش برسند.
- نمیشود یک آهنگ، هم شاد باشد، هم خوب باشد؟
من این را نمیگویم. خود من هم آهنگ شاد دوست دارم. یک 6و8هایی هست که فقط مختص ایران است و قبل از انقلاب تولید میشد. مردم میتوانند با آنها شاد باشند و در خاطرهشان بماند اما الان کار شادی نداریم که خاطره بشود و بشود از فضایش لذت برد. محمد اصفهانی فقط یک قطعه دارد یا مثلا هومن سزاوار.
- دوست ندارید خودتان آهنگ شاد بخوانید؟
من جنگیدم، نرفتم زیر بار این قضیه که آهنگ اکتیو بخوانم. من را بردند توی استودیو و به زور گفتند کار 6و8 بخوان. خودم را زدم به مریضی، گفتم بلد نیستم. کار اولم هم بهخاطر همین بود که با آن وضع منتشر شد. برای آلبوم بعدیام هم که آقای بیات کلا کار اکتیو نمیکرد. توی آلبوم جدیدم یک کار اکتیو دارم که البته عامهپسند نیست و ساز بادی دارد.
- یعنی مهم نیست برایتان که مردم کارهایتان را زیاد گوش کنند؟
نه، بنای تولید موزیک من این است. بهخاطر همین هم کار بازارپسند نمیکنم. هرکس دوست دارد میتواند توی کنج خلوت خودش کار من را گوش بدهد. بهخاطر همین هم برای کارهایم تبلیغات نمیکنم و هیچوقت هم سروصدا نکردهام.
- شما از کارهایتان پول درنمیآورید؟
من برای یک آلبوم 4 سال است که دارم کار میکنم. برای آن چیزی حدود 35 میلیون تومان هزینه شده و درآمد من از آن 4 میلیون تومان بوده؛ یعنی سالی یک میلیون تومان. اگر توی آژانس کار میکردم درآمدم بیشتر بود.
- الان یک نوع تجربه موسیقی داریم که مبنای کارش نوآوری است. در مورد آن چی فکر میکنید؟
من موسیقیای را دوست دارم که سازها کوک باشند و صدا ناکوک نباشد. من حتی موسیقی راکی که سروصدا زیاد داشته باشد را دوست ندارم. من موسیقی آرامش را دوست دارم؛ موسیقی روان، موسیقی روحانی. نمیگویم این موزیک بد است ولی من نمیتوانم گوش بدهم.
- پس چرا اینقدر گل کرده؟
بهخاطر تفاوتش است. مثلا بنیامین موسیقیای کار کرد که قبلا کسی کار نکرده بود. بنابراین حسابی گل کرد و بعد از خاطره مردم پاک شد. اگر موسیقی پشتوانه نداشته باشد هر قدر هم توی بوق و کرنا کنند و از آن تعریف کنند، بازهم نمیماند، البته این نظر من است. بهنظر من موسیقی خوب، موسیقی ماندگار است.
به خاطر همین است که خیلی از بچهها میروند آهنگهای قدیمی را از توی صندوقچه درمیآورند و گوش میکنند یا وقتی به خارج از ایران میروند، میافتند دنبال آهنگهای فسیلشده.
- پس بهخاطر همین است که خوانندهها هم به خواندن آهنگهای قدیمی گرایش دارند؟
بله. حتی آنهایی که خیلی هم چیپاند میروند آهنگهای قدیمی را میخوانند. خیلیها توی ایران هم هستند مثلا آهنگ «کبوتر» مازیار را زیاد میخوانند. خود من هم رفتم از آهنگهای واروژان با شعر جنتی عطایی خواندم که البته منتشر نشد. الان در خلوت جوانها که بروی میبینی این موسیقی را دوست دارند.
- فکر میکنید آهنگهای شما ماندگارند؟
من میخواهم که بمانم. الان مردم وقتی یک موسیقی را گوش میکنند، بعد از 10 روز دیگر آن را نمیتوانند گوش کنند، چیز جدیدتر میخواهند. جوانها به این باور رسیدهاند که تابستان امسال بروند شمال، بیکلاس است اگر موزیکی را گوش بدهند که عید گوش میدادهاند. من میخواهم اگر کسی کار من را امسال گوش میدهد، رغبت بکند سال بعد هم یکبار گوش بدهد، حالا نمیخواهم 30بار گوش بدهد!
- حدس میزنید کدام آهنگتان ماندگار شود؟
من هنوز به آن نقطه نرسیدهام که بدانم چه چیزی است که باعث ماندگاری یک ترانه میشود. نمیدانم، شاید «دلم گرفت» بماند. من نمیگویم ترانههای من میماند ولی سعی میکنم فاکتورهایی را که فکر میکنم باعث ماندگاری یک ترانه میشود را رعایت کنم.
- یعنی مثلا ملودی نو؟
ملودی خوب هم مهم است. توی موزیکهای الان ریتم آمده و جای ملودی را گرفته. الان موزیکها هیچی ندارد. اگر مردم ریتم را بشنوند برایشان کافی است. یک خوانندهای هم آن وسط صدایش الکترونیک شده است. اصلا بعضی وقتها که دقت میکنم نمیتوانم شعر را بفهمم.
- چرا ریتم مهمتر شده؟
نمیدانم شاید مردم دنبال حرکتند.
- شما اصلا کار ریتمیک نمیکنید؟
به نظرمن ملودی مهمتر است. اگر اینطوری نبود توی کارهای من ریتم را میشد شنید. کارهای من ریتم دارد ولی غالب نیست. کارهای من ملودیک و هارمونیک است. البته مثلا «گل یخ» ریتمیک است ولی هارمونی درست و حسابیای هم دارد.
- قطعه «خداحافظ» کلیپ شده است. چطور به فکر کلیپ افتادید؟
پشت آلبوم نوشته شده قطعه خداحافظ را تقدیم میکنم به معتادان. اول میخواستم ویدئویم را روی این قطعه بسازم. میخواستم بروم سطح شهر از بچههایی که داشتند میمردند تصویر بگیرم ولی شرکت گفت خوب نیست اولین کلیپی که مردم از تو میبینند، این موضوع باشد. من هم تن دادم به نظر کارگردان. کلیپ را توی کاخ نیاوران کار کردیم.
- شما خوانندهای هستید که با ارکسترسمفونیک هم همکاری داشتهاید.ماجرای سمفونی ایثار چی بود؟
با سابقهای که داشتم، مجید انتظامی من را خواست. چند نفر دیگر توی استودیو قطعه ایثار را خوانده بودند. به من گفتند بیا توی استودیو اتود بزن، اگر دوست داشتیم استفاده میکنیم. من هم نترسیدم. پدر آقای انتظامی هم با آن سن و تجربهاش وقتی به او میگویند میرود تست میدهد. من هم رفتم – البته در مقابل مجید انتظامی، نه آهنگسازهای کوچک – که بعد همه آن چند نفر را رد کردند و سیدی با صدای من منتشر شد.
- ولی بعدا گویا مشکل پیدا کردید چون در اجرای جدید، علی تفرشی بهجای شما خواند.
والا همان سال – یعنی خرداد پارسال – 5 شب کنسرت بود، هیچ مشکلی هم نداشتیم. به خاطر اینکه دستمزد کم دادند – چون امسال هم میدانستم همان دستمزد را میدهند – من نرفتم سر اجرا. بعدش هم کلی حرف شد که فلانی افسردگی گرفته و مریض است و از این حرفها. بعد کار را دادند به آقای تفرشی و ایشان رفت خواند. دستمزدی که به او دادند 5 برابر دستمزد من بود.
البته باید میگرفت. اگر من میگفتم به من نمیدادند، میگفتند کس دیگری را داریم که برایمان بخواند ولی وقتی آقای تفرشی رفت و گفت مثلا فلانقدر تومان میگیرم مجبور شدند به او بدهند چون غیر از ما 2 نفر کسی نمیتوانست بخواند.
- آن ماجرای ترانه «خانه دلتنگ» چی بوده؛ همان که ترانهاش از اردلان سرفراز بود و بعد هم گفتند شما حق شاعر را پرداخت نکردهاید؟
ما میخواستیم حق شعر را پرداخت کنیم به خود شاعر که متاسفانه برادرشان نگذاشتند، گفتند وکیل ایشانند که واقعا نبودند. ما بهخاطر اینکه بگوییم میتوانیم، کار را منتشر کردیم ولی بههرحال ما حقشان را دادیم.