وقتی «همایون اسعدیان»، مجموعه «چراغ جادو» را برای تلویزیون ساخت و بعد هم سراغ مجموعه تلویزیونی «بچههای خیابان» رفت، خیلیها فکر کردند که او پس از 2 سریال، به سینما رو میآورد تا بعد از تجربه موفق فیلم «آخر بازی»، یک فیلم سینمایی را جلوی دوربین ببرد. اما «راه بیپایان» باز هم یک پروژه تلویزیونی بود که به کارگردانی «اسعدیان» جلوی دوربین رفت و در حال حاضر هم از شبکه سوم سیما پخش میشود.
سریالی که در همان هفتههای اول پخش، باعث شد که خیلیها از شنیدن حرفهای جسورانهاش و داستانهای درام و کشمکشهای عاشقانهاش، نگاهی دوباره به تلویزیون بیندازند و البته هنگام پخش موسیقی «جیپسی کینگ» از شبکه سوم، با تعجب صدای تلویزیونشان را بلند کردند.گفتوگوی ما را با «همایون اسعدیان»به بهانه پخش این سریال، میخوانید:
- آقای اسعدیان! بیشتر کارهای شما در سینما انجام شده است اما شما در چند سال اخیر به تلویزیون روی آوردید. این کار به علت جذابیتهای تلویزیون بود یا یک پیشآمد اتفاقی؟
- من بعد از سریال چراغ جادو، میخواستم یک پروژه سینمایی را دنبال کنم که متأسفانه دچار مشکلاتی شد. همزمان با آن هم پروژه بچههای خیابان پیشنهاد شد که کار کردم و بعد «راه بیپایان». اما به هر حال قصد دارم در همین روزها به سراغ یک کار سینمایی بروم. در واقع پیش آمد هم بود.
- خودتان به سراغ «راه بیپایان» رفتید و یا طرح آن به شما پیشنهاد شد؟
- فیلمنامه به من پیشنهاد شد. در واقع فیلمنامه اولیه را «علیرضا بذرافشان» و «مهدی شیرزاد» نوشته بودند و 5 بار بازنویسی شده بود و در حال حاضر تفاوت زیادی با فیلمنامه اولیه دارد.
- یعنی شما در فیلمنامه تغییراتی انجام دادید؟
- بله. البته تا 13 قسمت اول تا حدودی به چهارچوب قبلی وفادار بودیم اما از قسمت 13 به بعد تغییرات اساسی در دیالوگ و شخصیتپردازیها ایجاد شد. مینا، منیر و منشی ابوالحسنی به فیلمنامه اضافه شدند. در فیلمنامه اولیه چنین شخصیتهایی وجود نداشت. در واقع از قسمت 13 به بعد قصه جدیدی نوشته شد که ربطی به فیلمنامه قبلی نداشت.
- با انجام این تغییرات، با فیلمنامهنویسها مشکل پیدا نکردید؟
- نه! با توافق خود بذرافشان این کار را انجام دادیم و حتی قرار بود در بازنویسی هم حضور داشته باشد اما چون گرفتار بود، به اتفاق «مهدی شیرزاد» نویسنده دیگر این کار را انجام دادیم.
- «راه بیپایان» بازیگران جوانی دارد که در واقع داستان اصلی را پیش میبرند، گذاشتن پایه و اساس یک سریال بر بازی جوانان تازه کار، سخت نیست؟
- این اولین تجربه من با بازیگران جوان نبود. در فیلم «آخر بازی» و سریال «بچههای خیابان» هم از بازیگران جوان و تازه کار استفاده کردم. اما در سریال «راه بیپایان» قصد داشتم از بازیگران معروف استفاده کنم ولی افرادی که مورد نظرم بودند، مناسب نبودند و با گرفتن تست از بازیگرانی که هماکنون میبینید، آنها را انتخاب کردم. البته میدانم که این کار یک ریسک بود اما خودم از نتیجه راضی هستم.
- جایی گفته بودید که میخواستید مردم از بازیگرانتان، تصور و ذهنیت قبلی نداشته باشند، چرا؟
- این یکی از حسنهای بازیگران جوان است که مردم پسزمینه ذهنی از آنها ندارند تا به یاد بازی و نقش او در مجموعه دیگری بیفتند. همین مسئله باعث میشود تا مخاطب ارتباط بهتری با بازیگران برقرار کند.
- اما تیزری که قبل از آغاز پخش «راهبیپایان» از شبکه سوم پخش میشد، روی چهره بازیگران شناخته شده، «آتیلاپسیانی» و «فرهاد اصلانی» تاکید داشت این با گفته شما در تناقض است.
- زمانی که تیزر سریال را میسازیم، سعی میکنیم همه بازیگران در تیزر حضور داشته باشند. ضمن اینکه سعی میکنیم همه سلیقهها را در نظر بگیریم، همه مردم سلیقههای یک دستی ندارند. این سیاست خودمان بود که اول روی چهرههای شناخته شدهمان تاکید کنیم.
- رودرو قرار دادن بازیگران جوان و بهخصوص کسانی مثل «آزاده صمدی»که اولین کار تصویری خود را تجربه میکرد، با بازیگر با تجربهای مثل آتیلا پسیانی، مشکل نبود؟ چطور آنها را هماهنگ کردید؟
- سخت بود اما ما متد خاصی برای این هماهنگی نداشتیم، تنها کاری که انجام دادیم این بود که آتیلا پسیانی و فرهاد اصلانی را یک ماه و نیم بعد وارد کار کردیم و در این مدت صحنههای مربوط به بازیگران جوان را گرفتیم. در آن یک ماه و نیم آنها اعتماد به نفس لازم را پیدا کردند که مقابل بازیگران با تجربهتر قرار بگیرند.
- شما در کارهای قبلی هم درباره موضوعات اجتماعی کار کرده بودید. این بار هم همین قصد را داشتید یا فقط میخواستید قصهگویی کنید؟
- قصهگویی ذات کار است اما یک سریال 26 قسمتی یک لایه ظاهری و یک لایه پنهان دارد. مبنای ما بیان معضلات اجتماعی بود اما در یک بستر درام خانوادگی که مردم حوصله کنند و آن را ببینند. اگر میخواستیم فقط به مشکلات راهاندازی یک کارگاه پروتز بپردازیم، جذاب نبود و مورد توجه قرار نمیگرفت اما این مسئله به تدریج پررنگتر شد. اگر در قسمتهای اول 1 یا 2 جمله راجع به موضوع اصلی میشنیدید، در قسمتهای بعدی و بعدتر بیشتر میشنیدید و میشنوید.
- پرداختن به مشکلات اجتماعی، حساسیتهای خاص خودش را هم دارد. در سریال شما حرفهایی مطرح میشود که به نظر میرسد، مشکلساز باشد. مسایلی مثل مشکلات کارهای تولیدی در ایران و حتی بحث ازدواج موقت ابوالحسنی با منشی شرکتش، برای پرداختن به این موضوعات، مشکلی پیدا نکردید؟
- خوشبختانه تا به حال که مشکلی نداشتهایم و چیزی به ما نگفتند، اما ما هم برای بیان این مسائل با مسئولان شبکه هماهنگ کرده بودیم. اگر قرار باشد حرفی نزنیم و در تمام سریالها به سمت بیخاصیتی برویم. اتفاق بدی میافتد باید گوشهای از مشکلات اجتماعی را به تصویر بکشیم در حالی که خط قرمزها را رعایت میکنیم و با ظرافت مسائل را بازگو میکنیم.
- در بستر قصه واکنشهایی از بازیگران میبینیم که به نظر میرسد، واکنشهای روانشناسانهای باشند؛ مثل عشقها و نفرتهایشان. از روانشناس برای ارائه این واکنشها استفاده کردید؟
- نه! بیشتر تجربیات و شناخت شخصی خودم بود که به هر حال در روابط اجتماعی و برخوردهای مختلف به دست میآید.
- یکی از ایراداتی که در این واکنشها میشود گرفت، رابطه خصمانه و در واقع لج و لجبازی «منصور» و «غزل»است که به یکباره به یک رابطه خوب تبدیل شد. این اتفاق زود نیفتاد؟
- زود نیفتاد، بد افتاد! بالاخره ممکن است اشتباهاتی در کار رخ دهد و یکی از اشتباهات ما این سکانس بود که این دو به صلح میرسند. بعد از آن سکانسهای درگیری سکانس صلح باید عمیقتر میشد که میدانم تعلل کردیم و میتوانستیم بهتر این سکانس را درآوردیم.
- موسیقی در کارهای شما جایگاه ویژهای دارد. موسیقی سفر در «بچههای خیابان» و موسیقی و کلام «جیپسیکینگ» در «راه بیپایان» برای استفاده از موسیقی این خواننده دلیل خاصی داشتید؟
- دلیل خاصی نداشتیم. تنها دلیل ما برای انتخاب این موسیقی، این بود که هم برای جوانان جذاب باشد و هم قشرهای دیگر. در واقع فراگیر باشد و یک حس نوستالژیک هم داشته باشد.
- از فیلمبرداری صحنههای خیابان سریال، به نظر میرسد که از روش اتاق آبی و مونتاژ استفاده کردهاید،چرا در خیابان فیلمبرداری نکردید؟
- فیلمبرداری داخل خیابانهای تهران بسیار سخت شده است. وقتی میخواهیم در خیابان فیلمبرداری کنیم ما را به جاهایی مثل بزرگراه نیایش میبرند که مثلاً خلوت باشد اما ما به صحنهها و فضاهای شلوغتر در این سریال نیاز داشتیم.
- نام سریال در ابتدا «بوی گندم» بود، چرا به «راه بیپایان» تغییر پیدا کرد؟
- در واقع طرح اولیه این سریال 4 سال پیش توسط مصطفی عزیزی نوشته شده و درباره جوانی بود که میخواست موتورهای پمپ آب کشاورزی بسازد اما زمانی که من وارد کار شدم، موتور پمپ کنار رفته بود و دیگر نام «بوی گندم» به سریال نمیخورد. میدانستیم باید نام را عوض کنیم تا اینکه چند روز قبل از پخش این نام را براساس یک شعر حافظ انتخاب کردیم.
- اطلاع دارید که «راه بیپایان» چقدر جذب مخاطب موفق بوده است؟
- شبکه، نظرسنجی و آمارگیری میکند اما من آن را پیگیری نمیکنم. ما اقشار مختلفی داریم که خیلی از آنها تلویزیون نگاه نمیکنند. اگر بتوانیم برای این افراد خوراک تهیه کنیم، موفق شدهایم و اگر من توانسته باشم با این سریال آنها را پای تلویزیون بکشانم، موفق بودهام و بردهام.