1 . هزینه خدمات شهری (بهرغم افزایش همه هزینههای مرتبط) افزایش پیدا نکرده و بلکه حتیالامکان کاهش یابد (یعنی شهرداری کمتر از قبل از شهروندان پول بگیرد.)
2 . شهرداری از مراکز مختلف دولتی نهتنها کمتر عوارض بگیرد، بلکه یا اصلاً نگیرد، یا حتیالامکان از عوارضی که از مردم میگیرد چیزی هم به دولت کمک کند. (رجوع شود به فرمایش یک مقاممسئول در هفته گذشته که خواستار اعطای بخشی از درآمد ناشی از فروش تراکم به دولت شده بود.)
3 . شهرداری وارد هیچگونه فعالیت مالی و سرمایهگذاری سودآور نشود. (رجوع شود به مخالفت مکرر با تمامی مصوبههای مرتبط شورا در این باره. از جمله ممانعت از راهاندازی بانک شهرداری و تلاش برای تحدید دیگر فعالیتهای اقتصادی شهرداری تهران.)
بر مبنای 3 گزاره فوقالذکر فرمانداری تهران متوقع است که شهرداری خودش فعالیت درآمدزا نکند، از شهروندان کمتر پول بگیرد، از دولت هم چیزی نگیرد و در صورت امکان دستی هم یک چیزی به دولت بدهد.
مجموعاً فکر قابلتأملی است. یعنی هم شهروندان و دولت از پرداخت عوارض شهری فارغ میشوند و هم شهرداری از دردسر یافتن منابع درآمدی تازه رها میشود. فقط یک مشکل باقی میماند و آن هم هزینههای پاکسازی، نوسازی و مدیریت کلانشهر دهمیلیونی تهران است که معلوم نیست از کجا باید تأمین شود.
جز آن، یک نکته دیگر هم باید پرسیده شود. یکی از مهمترین وعدههای دولت برای ساماندهی چشمانداز تهران خروج شرکتهای غیرضرور از پایتخت بوده است. وعدهای که البته اجرا نشده است. آیا منطقی نیست که شورای شهر با وضع عوارض هدفمند شرایطی را ایجاد کند که خروج این شرکتها از تهران و اقامت آنها در شهرستانها مزیت نسبی و اقتصادی پیدا کند؟ چرا شرکتی که اساساً حضورش در تهران غیرضروری، هزینهزا، آلاینده و متزاحم است نباید دستکم بخشی از هزینه تزاحم خود را بپردازد؟
گفته میشود که یکی از بزرگترین دلمشغولیهای فیزیکدانان از ارشمیدس تاکنون ساخت ماشینی بوده است که بدون نیاز به انرژی بتواند فعالیت کرده و به حرکت درآید.
احتمالاً تصور برخی دولتمداران، پایتختی است که بدون هیچ منبعی برای تأمین هزینههای مرتبط ساماندهی شده، ترافیک روانی داشته و چشماندازی پاک و متعادل و پایدار داشته باشد. اما همچنان که آن ماشین هرگز ساخته نشده است، احتمالاً این تصور نیز قابل دستیابی نیست.