اینکه دریافتهاند درخت خوب است، برای هر دو این مراکز هم ستودنی است و هم قابل تقدیر. خیلی طول کشیده است تا به اینجا برسند. گام بعدی این است که بدانند درخت با درخت و جنگل با درختزار تفاوت دارد. کار سختی است و فعلا نباید از آنها این توقع را داشت.
صرفا از باب آغاز به موارد و مثالهایی از این تفاوت اشاره میشود. جایی که جاده مذکور از قلب آن میگذرد، بخشی از جنگلهای هیرکانی و یکی از زیباترین چشماندازهای طبیعت ایران، جنگل ابر، است.
جنگلهای هیرکانی با عمری افزون بر 2 میلیون سال، باستانیترین پهنه جنگلی جهان تلقی میشود.
یعنی آنچه که اکنون در آنجا مشاهده میشود زیستبومی است حاصل 2 میلیون سال فعالیت هزاران مؤلفه طبیعی متعامل.
هر درخت، بله هر درخت، در چنین زیستبومی بهواسطه برخورداری از حدود 10 میلیون شناسه ژنتیک یک موزه زنده علوم زیستی بهشمار میآید.
اما آنچه که بهصورت نهالهای دستکاشت بر زمین نشانده میشود، هیچکدام از ویژگیهای مذکور را ندارد، بگذریم از اینکه تجربه نشان داده معلوم نیست علاوه بر کاشت، برنامهای برای آبیاری و نگهداشت اینگونه فضاهایسبز اجباری! وجود داشته باشد.
یک مثال این است که کرباس بهکار رفته در تابلوی مونالیزا را با کرباس استفاده شده برای دوختن یک لحاف مقایسه کنیم. هر دو کرباس هستند، اما قطعا مدیران محترم وزارت راه و سازمان حفاظت محیطزیست اذعان دارند که قیمت این دو بسیار متفاوت است.
یک مثال دیگر این است که فیالمثل میدان نقش جهان را تخریب کرده و معادل مساحت آن در شهر جدید پرند یک میدان به شما تحویل بدهند. شرمنده از این همه مثالهای تکراری... اما باور کنید قرار است بهجای جنگل ابر در جای نامشخصی نهالهای کاج و اقاقیا بکارند.