شاید یکی از دلایل این امر، این باشد که اصولا زمانه ما با چنین بحث هایی بیگانه است و متفکرین ما هم این قبیل امور را در اولویت موضوع فکر خویش قرار نمی دهند. دلیل فلسفی تر آن شاید این باشد که اصولا مقوله «تشرف» در ذیل مفاهیم معقول جای نمی گیرد و به عبارت دیگر از سنخ «تجربه» است؛ تجربه ای که برخلاف تجربیات علمی به هیچ وجه اختیاری نیست. البته در باب اختیاری بودن و یا نبودن تشرف در ادامه سخن خواهیم گفت.
اما پیش از آن ضروری به نظر می رسد که قبل از هر چیز نفس امکان «تشرف» به اثبات رسد.این مقاله درششمین شماره ماهنامه خردنامه همشهری ،شهریورماه ۱۳۸۵(درمجموعه ای باعنوان «شمس محجوب؛پرونده ای برای مهدویت»)به چاپ رسیده است.
مراد از تشرف چیست و اصولا از چه راه هایی می توان با حضرت ملاقات داشت؟ یکی از این طرق، ملاقات روحانی است؛ بدین معنا که شخص می تواند به ساحتی برسد که با مقام قدسی امام عصر (عج) سنخیتی بیابد؛ یعنی نسبتی وجودی و حضوری با ایشان به دست آورد؛ در نتیجه این نوع از ارتباط می تواند همیشگی باشد. طریق دیگر، ملاقاتی است که در عالم رویا انجام می پذیرد و دست آخر دیداری است که شخص، امام را با بدن و جسم ظاهری مشاهده کند.
درواقع مراد ما از تشرف، اغلب این طریق اخیر است؛ یعنی ملاقاتی که با چشم سر صورت می گیرد. کم نبوده اند کسانی که در طی تاریخ غیبت کبری امام زمان (عج)، مدعی تشرف بوده اند و در میان ایشان نام بزرگان و علمای برجسته ای نیز به چشم می خورد. این نکته بیانگر اهمیت داشتن بررسی موضوع ملاقات با امام و به تبع آن تدقیق در کارکرد و تاثیر اجتماعی این دعوی است. چه بسا کسانی به دروغ مدعی این امر باشند تا بتوانند با سوء استفاده از عشق مومنان به آن حضرت، منافع نامشروع خود را برآورده سازند.
از همین روست که کسانی اساسا ملاقات با حضرت را انکار و حتی امکان آن را نیز رد می کنند. دلیل ایشان مبتنی بر روایاتی است که براساس آن ها باید دعوی مشاهده و ملاقات با امام زمان (عج) را تکذیب کرد. البته در باب صحت و سقم این روایات بحث بسیار است، اما روایتی که بیش از همه پشتیبان نظر این قبیل افراد است، همانا توقیع حضرت مهدی (عج) به علی بن محمد سمری (نایب چهارم) است.
در این توقیع آمده است که: «دست و پایت را جمع کن و به کسی برای بعد از خودت وصیت مکن، چراکه زمان غیبت کبری فرا رسیده و تو نیز شش روز دیگر از دنیا می روی. در آینده در بین شیعیان کسانی پیدا می شوند که ادعای مشاهده ما را دارند، بدانید که قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی هرکسی ادعای مشاهده ما را داشته باشد، دروغگو و مفتری است.»(۱)
اگرچه سند این روایت چندان قوی نیست و تلاش برخی محققان برای تصحیح سند آن به جایی نرسیده و در نهایت آن را در حد یک «خبر واحد ضعیف» دانسته و «حسن بن احمد مکتب» تنها راوی آن را «مجهول» یافته اند، با این وجود حتی با پذیرش این روایت به عنوان خبری صحیح، می توان تفسیری ارائه داد که مضمون آن به هیچ وجه در تضاد با امکان تشرف قرار نگیرد.
بدین ترتیب که لفظ «مفتر» در عبارت: «الافمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر...» این را می رساند که شخصی ادعای نیابت امام را داشته باشد یعنی به صرف دعوی دیدار و ملاقات داشتن با حضرت اکتفا نکرده بلکه بگوید: امام زمان (عج) مرا همانند نواب اربعه، نایب خاص خود قرار داده است. پرواضح است که چنین شخصی مفتری است.
اصل صدور روایت هم در مقام نیابت است که حضرت به علی بن محمد فرمود: کسی را از جانب ما منصوب مکن و دوران غیبت صغری و نیابت خاص تمام شده است. در چنین شرایطی اگر کسی ادعای رؤیت و مشاهده داشته باشد، معلوم است که منظور مشاهده خالی از نیابت نیست.
از این روایت که بگذریم بنا به آنچه که محققان به پژوهش دریافته اند به جز توقیع فوق الذکر که در باب آن سخن گفتیم، در هیچ یک از احادیث موجود درباره غیبت حضرت، اشاره به تکذیب «مدعی مشاهده» نشده است، تا آن جا که می توان گفت و ادعا کرد که همه احادیث وارده از معصومین علیهم السلام صریح هستند در این که حضرت مهدی، علیه السلام در زمان غیبت از دید عموم مخفی است و همگان او را مشاهده نمی کنند و در هیچ کدام از این احادیث نیامده که هرگز احدی آن حضرت را نخواهد دید.
به عنوان مثال می توان به حدیثی از حضرت علی (ع) اشاره کرد که می فرمایند: «هنگامی که قائم ما علیه السلام قیام کند، بیعت کسی در گردن او نخواهد بود، از این رهگذر تولدش پنهانی انجام می گیرد و خودش از دیده ها غایب می شود»(۲) یا امام صادق (ع) می فرمایند: «او پنجمین فرزند هفتمین امام است که شخص او از دیده ها غایب شود و بازگو کردن نامش بر شما روا نباشد.»(۳) این قبیل روایات و صدها حدیث شریف دیگر هرچند صراحت دارند بر این که در زمان غیبت نمی توان به ساحت مقدس حضرت تشرف یافت، در هیچ کدام از آن ها اشاره ای به تکذیب مدعی رؤیت نشده است.
از سوی دیگر احادیث و روایاتی وجود دارند که در آن ها تصریح شده است، بعضی افراد به محضر آن حضرت می رسند؛ از جمله می توان به این روایت وارده از حضرت امام صادق(ع) اشاره کرد که می فرمایند:
«برای قائم ما دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی، در غیبت نخستین جز خواص شیعیان از جایگاه آن حضرت آگاه نیستند و در غیبت دومی تنها خواص موالیانش از جایگاه آن حضرت آگاهند.»(۴) حضرت امام باقر (ع) در حدیثی تعداد این موالیان را سی نفر بیان فرموده اند: «برای صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست، در دوران عزلت نیرویی لازم است، دیگر با وجود سی نفر وحشتی نیست و چه جایگاه خوبی است مدینه.»(۵)
گذشته از این روایات که بر امکان مشاهده حضرت صحه می گذارند، به لحاظ منطقی نیز به نظر می رسد که ملاقات با امام ممکن است چراکه رویت شخصی که در دنیا با بدن مادی زنده است و در بین مردم زندگی می کند امری طبیعی و عادی است و برعکس، ندیدن برخلاف عادت و به دلیل مصالحی است که این غیبت را اقتضا می کند.
از مجموع بیانات فوق چنین برمی آید که «امکان تشرف» وجود دارد و البته این امر بدان معنا نیست که هرکس بتواند به چنین مقامی نایل شود و به عبارت دیگر شروطی لازم است تا آمادگی وجودی برای شخص مشتاق حاصل شود. این آمادگی باطنی و وجودی، همان چیزی است که از آن با نام «سنخیت وجودی» یاد می کنند. درواقع شخص باید نسبت و تعلقی با محبوب خود پیدا کند و یافتن این نسبت البته شرایطی می طلبد.
در توقیع حضرت مهدی (ع) به شیخ مفید (ره) می خوانیم که «سلام خداوند بر تو ای کسی که در دوستی ما به زیور اخلاص آراسته ای و در اعتقاد و ایمان به ما دارای امتیاز مخصوصی هستی». از همین عبارت می توان دریافت که داشتن صفاتی همچون اخلاص و اعتقاد و ایمان به وجود پاک آن حضرت، لازمه طی این طریق آشنایی است.
البته بنا به آنچه که از مجموع قضایای تشرفات درمی یابیم، باید به این شروط، شرط عمل صالح را هم اضافه کرد. فراهم آوردن این صفات اگرچه شرط لازم برای نیل به این مقصود است اما هرگز شرط کافی نیست. چه بسا انسان های شریف و صالحی که هیچ گاه نتوانستند به دیدار ایشان نائل شوند.
بنابراین به نظر می رسد باید عنایتی نیز به ایشان شود و خواست شخصی و اراده و اختیار فردی در این مسیر بسنده نیست. به بیان دیگر هیچ کس به طور قطعی نمی تواند ادعا کند که مثلا فلان کار، نتیجه اش زیارت و مشاهده حضرت است، چون این سخن بدین معنی است که هرکس آن کار را انجام دهد حضرتش را زیارت خواهد کرد و این خود یک نوع «بابیت» است.
شرط دیگر که فراتر از شرایط متعارف و صوری فوق الذکر است، همانا «منتظر حقیقی» بودن است. درواقع نفس انتظار است که باید مطلوب نظر باشد، چه این دیدار رخ بدهد و چه ندهد. در راستای انتظار است که حالتی دیگر به انسان می دهد و جان او را «آماده» می سازد. بنابراین« انتظار آماده گر» می تواند خود برسازنده شناخت و بصیرتی باشد که به واسطه آن حضور حضرت را با عمق جان احساس کرد. درواقع باعث رفع حجاب خود و به عبارت دیگر رفع غیبت از خود ما می شود.
وگرنه حضرت ولی عصر (عج) حاضر است و ظهور دارد. در این مسیر البته شخص منتظر حقیقی، می تواند امید دیدار جسمانی حضرت را نیز داشته باشد و این خود حضرت است که مصلحت دیدار را تشخیص می دهند «تا یار که را بخواهد و میلش به که باشد».
کسانی بر این عقیده اند که دیدار وجود مبارک ایشان مبتنی بر این است که شخص «رزق دیدار» داشته باشد؛ یعنی از قبل برای ملاقات انتخاب شده باشد نه این که شخص چنین ملاقاتی را به اختیار خود انتخاب کرده باشد. باری! دیدار، مستلزم نوعی دلشکستگی و دلسوختگی خاصی است تا از این طریق رخصت تشرف حاصل آید و متظاهرین را به کوی یار راهی نیست:
«در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است»
نکته دیگر در باب تشرف این است که با دقت در قضایا و تشرفاتی که از کتاب های معتبر و اشخاص موثق به دست ما رسیده است، روشن می شود که صاحبان آن، گاه علمای بزرگ و گاه افراد صالح و گاه افراد معمولی و حتی افرادی از اهل سنت و بعضا غیر مسلمان بوده اند.
از این رو و به جهت اختلاف حالات و روحیات این افراد معلوم می شود، تشرف به محضر ایشان اختصاص به هیچ قشر و گروه خاصی ندارد و حتی می توان گفت که تشرف به محضر حضرت، فضیلتی را برای شخص ثابت نمی کند، بلکه آنچه که فضیلت است، نفس شناخت و بصیرت به ساحات و مراتب معنوی حضرت است؛ بصیرتی که گشاینده افق های روشن تری برای زیستن معنوی در این دنیای پر از عسرت و اضطراب است.
دیدار حضرت به شرط شناخت و درک وجودی ایشان، البته می تواند حجتی باشد بر وجود و استمرار و سریان حقیقت قدسی و التفات و توجهی که حضرتش در دوران غیبت به آدمیان فانی دارد. هرچند همان طور که پیش از این گفته شد، بدون این ملاقات ظاهری هم اگر خود را از حجاب غیبت برهانیم، حجت بر ما تمام است؛ چراکه در این صورت وجود معنوی و جسمانی حضرت مهدی را با عمق جان احساس خواهیم کرد.
«تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»