قطع کامل یا بخشی از مهمترین رشته عصبی موجود در بدن که از آن به عنوان رشته نخاعی نام برده میشود بدون شک پیامدهای روانی و جسمانی قابل توجهی را برای فرد دچار ضایعه نخاعی به دنبال خواهد داشت که آگاهسازی افراد دچار ضایعات نخاعی و خانوادههای آنان در این خصوص امری ضروری است.
از دست دادن تواناییهای حسی و حرکتی در بخش اعظمی از اندامهای بدن و وابستگی مفرط به دیگران، چنان رنجی را بر فرد تحمیل میسازد که تنها افراد دچار این ضایعه قادر به درک ابعاد آن خواهند بود.
بسته به اینکه آسیب دیدگی نخاع در چه سطحی ایجاد شده باشد شدت واکنشهای عاطفی افرادی که دچار ضایعه نخاعی هستند متفاوت خواهد بود. خشم و انکار واقعیت، نخستین تجربه روانی است که در مواجهه با فرد آسیب دیده و حتی خانواده وی شاهد آن خواهیم بود.
ضایعه نخاعی، تناسب اندام و جاذبه ظاهری شخص را از وی ستانده است. او را از کار بیکار کرده و مشکلات عدیدهای را در مناسبات اجتماعی فراروی وی قرار داده است؛ خانواده نیز با این وضعیت دست به گریبان است و روش رویارویی با آن را نمیداند.
در برخورد با افراد آسیبدیده و خانوادههای آنان، نخست باید همدلی و همدردی را پیشه کار خود قرار دهیم. آنها باید احساتشان را به راحتی ابراز کنند و ما نیز میبایستی با صبر و متانت به حرفهایشان گوش فرا دهیم و برای افکارشان احترام قائل شویم؛ یأس، افسردگی و انزوای اجتماعی نیز از دیگر واکنشهای این افراد به شمار میرود. مربیان باید بکوشند تا ضمن کمک به آسیب دیدگان و خانوادههای آنان طی سپری کردن این مراحل به تدریج آنان را با واقعیت موجود آشنا سازند.
وظیفه یک روانشناس یا مربی آگاه تاکید بر ارزش انسانی فرد معلول در نظر خود وی و اطرافیان او است. یک معلول ضایعه نخاعی کماکان انسانی برخوردار از قابلیتهای ارزنده فکری و روحی است که باید آن را شناسایی کرده و به کار گیرد. مربیان همچنین باید تلاش کنند تا خانوادههای افراد آسیب دیده آگاهی لازم را درخصوص مشکلات و محدودیتهای معلولان ضایعه نخاعی و شیوههای کمک مؤثر به آنان بدست آورند.
این گروه از معلولان در بسیاری از کارهای شخصی خود به کمک دیگران نیازمندند. دفع ادرار و مدفوع در این افراد باید به کمک وسایل کمک بهداشتی صورت گیرد. آنان باید برای حرکت دادن اندامها و بازیابی تواناییهای از دست رفته خود از تجهیزات کمک توانبخشی استفاده کنند.
در افرادی که به دلیل قطع کامل رشته نخاعی به ویژه در ناحیه گردن دچار آسیب شدهاند، حتی پوشیدن لباس یا غذا خوردن نیز میبایستی به کمک دیگران انجام شود. خانواده باید این نیازها را بشناسد و شیوه برآورده ساختن آن را بیاموزد.
فرد معلول ضایعه نخاعی از همان عزت و احترامی برخوردار است که پیش از آسیب دیدگی از آن بهرهمند بوده است. این نکتهای است که در تعامل با شخص دچار ضایعه نخاعی حتماً باید مدنظر قرار داد. فرد آسیب دیده زمانی میتواند نیازهای خود را بهراحتی با اطرافیان مطرح کند که احترام متقابل بر مناسبات موجود حاکم باشد.
مربی میتواند به معلول ضایعه نخاعی و خانواده وی کمک کند تا نگاه خود را نسبت به شرایط موجود تغییر دهند. هرچند این نوع از معلولیت، شرایط سختی را به افراد مورد نظر تحمیل میکند اما در عین حال دنیای جدیدی را به روی آنان میگشاید؛ چه بسا با افراد متفاوت و مسیرهای تازهای آشنا شوند که تأثیرات بسیار مثبتی بر سرنوشت آنها داشته باشند.
فرد معلول ضایعه نخاعی باید تشویق شود تا اندامهای خود را به حرکت درآورد و خانواده نخستین کانونی است که میبایستی شرایط لازم را برای جنبش و تحرک فرد فراهم کند. محیط خانه باید به شکلی طراحی شود که شخص دچارضایعه نخاعی بتواند آزادانه در آن تردد کند؛ فضای داخل منزل میبایستی عاری از هرگونه موانع محیطی باشد.
عرض درهای ورودی باید به اندازهای باشد که صندلی چرخدار به راحتی از آن عبور کند. وسائل مختلفی که در منزل مورد استفاده قرار میگیرد میبایستی در مکانهایی قرار داده شود که فرد آسیب دیده به راحتی به آن دسترسی پیدا کند. عضو معلول خانواده باید تشویق شود تا در امور منزل مشارکت کند. او میتواند با کمکهای فکری خود، حلال بسیاری از مشکلات باشد. ما میتوانیم در کارها با او مشورت کرده تا حس ارزشمندی را در وی تقویت کنیم.
حمایت و مراقبت صرف از فرد معلول ضایعه نخاعی کار صحیحی نیست. شخص آسیب دیده حدالامکان میبایستی کارهای شخصی خود را به طور مستقل انجام دهد. در غیر این صورت به موجود پرتوقعی بدل میشود که دیگران را دائماً در خدمت نیازهای خود میبیند.
این واقعیت را باید برای فرد آسیب دیده روشن کنیم که اطرافیان او دارای تواناییهای محدودی هستند و تنها میتوانند بخشی از نیازهای وی را برآورده سازند، ضمن آنکه خود او نیز باید مسئولیتهایی را در قبال اطرافیان خویش بپذیرد.
علاوه بر آنچه گفته شد، نکات دیگری نیز وجود دارد که رعایت آنها از سوی مربیان و خانوادههای افراد ضایعه نخاعی میتواند سازگاری روانی را در این گروه از آسیب دیدگان تسهیل نماید که اهم آنها عبارتند از:
1 - کمک به افراد معلول و خانوادههای آنان در برقراری ارتباط با تیم توانبخشی و سرعت بخشیدن به حل مشکلات آنان به ویژه در نخستین ماههای پس از آسیبدیدگی.
2 - کمک به این گروه از معلولان در دستیابی به موقع به وسایل کمک توانبخشی و آشنایی دقیق آنان با نحوه استفاده از این وسایل.
3 - تشکیل کانونهای ارتباطی میان خانوادههای افراد ضایعه نخاعی و افزایش پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان آنها.
4 - تشویق این دسته از معلولان به انجام فعالیتهای مورد علاقه و درگیر ساختن ذهن آنان با تجارب موفقیتآمیز.
5 - تشکیل کلاسهای آموزش مهارتهای زندگی برای افراد آسیب دیده و خانوادههای آنان به منظور افزایش مهارتهای شناختی آنان در برخورد با مسائل اجتماعی، فائق آمدن بر اضطراب و نگرانی و افزایش قدرت حل مسئله در این گروه از توانخواهان.
6 - مناسبسازی محیطهای شغلی افراد معلول ضایعه نخاعی اعم از رفع موانع محیطی و تغییر فضای فیزیکی محیط کار متناسب با نیازهای این اشخاص.
7 - در نظر داشتن مدت زمان معین در حین ساعات کار به منظور استراحت و تجدید قوای این دسته از شاغلان.
8 - فراهم کردن امکانات لازم جهت بهرهمندی این گروه از معلولان از خدمات بیمهای به ویژه در زمینه تهیه وسایل کمک توانبخشی و استفاده از یارانههای دولتی در این خصوص.