اولین فیلم داستانی تاریخ سینما به نوعی وسترن "سرقت از قطار" محصول ۱۹۰۳ سینمای آمریکا است. آنچه که از ژانر وسترن یادگار مانده؛ یک خیابان خاکی، چند مغازه؛ دفتر کلانتر شهر و کلیسای کوچک آن، دلیجانها و اسبها هستند. داستانهای ژانر وسترن نیز در قواعد این گونهی سینمایی اصیل؛ ثابت بودهاند. درگیری و انتقام؛ داستانکهای عاطفی و عشقی و همچنین ایثار و فداکاری از زمره اصلیترین ماجراهای ژانر وسترن به حساب میآید. در ژانر وسترن مهمترین مسئله رونمایی از کاراکترهای اصلی و دسته بندی کردن آنهااست. چه کسی طرف خیراست و شیطان صفت کیست؟
اگرچه ۳۰ سال است که سینمای ترکیبی به معنای خاص گوی سبقت را از دیگر ژانرها ربوده و تماشاگر گیج صحنههایی شده که شاخصههای این نوع سینما است؛ ولی هنوز مانند سیلاب بهاری اگرچه کوتاهمدت است، با اکران یک فیلم وسترن نظرها هر چقدر کوتاه هم که باشد از سینمای اکشن روی برمیگرداند و اینکه این زمان کم تبدیل به هفته و ماه شوند از عهده کسی علیالظاهر خارج بوده، کسی مثل جان فورد و یا سام پکینپا اگر به سینما هدیه شوند شاید آن وقت این روند یا این رویا شکل گیرد.
قواعد ژانر در فیلمهای وسترن مشخصاند. این قواعد از لوکیشن گرفته تا طرز بیان دیالوگ نهادینه شدهاند. صحنههای تیراندازی، نماهای تعقیبوگریز و تمام اینها در آثار وسترن دارای شناسنامه هستند؛ از اینرو است که وقتی با چیزی به نام وسترن و عملا خالی از قواعد آن روبهرو میشویم میتوانیم مچ سازنده را بگیریم. قواعد ژانر در این گونهی پرطرفدار و اصیل سینمایی ساده عنوان شده است. با افراد خوب و شهروندان دیندار باید به لطافت برخورد کرد و با افراد بیخدا و یاغی و ستمگر باید ستیزه جویی پیشه ساخت. اینگونه است که عناصر مهر و محبت در مقابل انتقام و زدو خورد در ژانر وسترن اجزایی جداناشدنی به حساب میآیند.
در فیلم وسترن اگر کشتار الزامی نیست اما حداقل تاخت یک اسب در مرتع کمترین انتظار است؛ فقدانهایی که در مقابل الفتهایی از جنس دیگر پوشانیده میشود. د رواقع اگرچه حداقل لوکیشن در یک فیلم وسترن یک شهر کوچک؛ چند سوار؛ یکی دوتا دلیجان و چندین ششلول بند و یک کلانتر می توانند باشند اما قصه ها به کرامات انسانی بازمیگردند. از سویی در دهه چهل ساختههای وسترن جنگ یانکیها و سرخ پوستهای بومی بود. اما در سالهای بعدی سینمای وسترن کمتر به سمت سرخپوست ها رفته است.
در دهه ۶۰ نیز وسترن اسپاگتی با جادوی سرجولئونه متولد شد. سه گانه مشهور و جاودانی او به خاطر یک مشت دلار ۱۹۶۴، به خاطر چند دلار بیشتر ۱۹۶۵ و خوب، بد، زشت محصول ۱۹۶۷ در تاریخ سینمای وسترن کاملا شناخته شده است.
در وسترن اسپاگتی رافت تگزاسی جایی ندارد. در وسترن کلاسیک گاهی و شاید هم برای بزرگنمایی قهرمان اصلی از وی حرکتهای اخلاقی نیز نظیر صرف نظر کردن از انتقام نیز سر میزند اما در وسترن اسپاگتی از این حرفها خبری نیست. به قول سرجیو لئونه در وسترن اسپاگتی اگر کسی یک تیر به شما بزند شما با یک گلوله نه، با دوتا نه، با سه گلوله هم نه، باید با صد گلوله جوابش را بدهید و این کار ردخور هم ندارد و تعطیل بردار هم نیست.
برای نسل جوانتر که سینمای وسترن برایشان با «رقصنده با گرگها» ی کوین کاستنر محصول ۱۹۹۱معنا پیدا کرده، ژانر وسترن همانقدر جذاب و دستنیافتنی جلوهگری کرده که برای قدیمیترها که «۱۲ مرد خشمگین» و یا «بوچ کسیدی و ساندنس کید» را در دهه هفتاد دیدند. حساب آنهایی که با سینمای جان فورد و دهه ۴۰ راز و رمز سینمای وسترن را شناختند که اصلاً جداست.
با این همه، حتی این جوانترها؛ که دشت بازکوین کاستنر محصول ۲۰۰۲ نیز برایشان رویایی محسوب میشد، کمبود این نوع سینما نزد آنها سؤال است چه برسد به دهه هفتادیها.
در سالهای اخیر چندین وسترن خوب و معدود ساخته شدهاند که این ژانر را نجات دادهاند. با نابخشوده اولین فیلم مهم و اسکاری کلینت ایست وود سینمای وسترن جانی تازه گرفت.
در سالهای اخیر نیز چند فیلم مهم در سینمای وسترن ساخته شدهاند که پیش از این در صفحه سینمایی همشهری آنلاین نقد و معرفی این آثار ارائه شده بود:
نظر شما