در این نوع عرفان، جنبه مثبت روح منظور است، یعنی حقایقی که به راهنمایی عقل و اشراقات قلبی به روح راه مییابد، دارای ترتیب اثر است هر حقیقت یا پدیدهای که از این جنبه مثبت روح بیرون است در عرفان مثبت خیال و توهم نامیده میشود.
عرفان مثبت عظمت خداوند را با طبیعت پا در هوا هم سنخ نمیداند و اوصاف عالیه و کمالاتی را ضروری نفوس میداند که از راه توحید تبلیغ شدهاند. عرفان مثبت دستورات انبیاء را راه منحصر به قرب حقیقی با خدا معرفی میکند، عرفان مثبت همه افراد بشری را قابل رسیدن به اوج کمالات روحی و مقامات معنوی میداند.
اولین و آخرین نماینده عرفان مثبت علیبن ابیطالب (ع) است که از یک سو با دست خود کار زراعتی کرده، و از دیگر سو، شبهای تاریک پس از محاسبه نفس خود متوجه پیشگاه خدای یگانه شده و از شوق قرب و بیم و هراس دوری از پیشگاه رحمتش از خود بیخود میشده است.
عرفان مثبت مردم را اعضای یکدیگر میداند، و میگوید هر یک از این اعضای جامعه برای استراحت و آرامش اعضای دیگر باید حداکثر کوشش را انجام دهد؛ اگر میتوانید درد دردمندی را شبانه بکاهید و احتیاج او را برآورید و این تکلیف را صبحگاه انجام دهید. عرفان مثبت انتظام امور زندگی را در درجه اول قرار میدهد و میفرماید: «هر کس در این دنیا کور است در آخرت نیز نابینا است.»
راهپیمای محبت در عرفان مثبت عبادتی است که برای تصفیه روح از علائق مادی از طرف خداوند تبلیغ شده است، زیرا محبت در عرفان مثبت بهطور مستقیم متوجه خدای یگانه است. سایر علاقهها نیز اگر بهعنوان پیروی از فرمان خداست در حقیقت محبت به خداست.
اگر کسی رادوست داشته باشید در اوقات بروز ناگواری به او تسلیت میدهید تا بتوانید خاری را که در او خلیده درآورید، اگر بیمار است او را عیادت کرده و تسکین قلب میدهید. این در حقیقت ناشی از محبت به خداست.
زیرا روز واپسین خداوند میپرسد من مریض شدهام چرا به عیادت من نیامدهاید. عرض میکند خدایا تو چگونه بیمار میشوی؟ جواب میدهد که بندهای از بندگانم مریض شد به عیادت او نرفتید. از این قبیل حقایق از انبیاء و خاندان عصمت به اندازهای است که نمیتوان به شمار آورد.
عارف کیست؟ کسی است که خود رااز تمام علائق منقطع ساخته و به مقام شامخ ربوبی تقرب پیدا کرده و تدریجاً این تقرب و نزدیکی به مقام فناء فی الله یا به اصطلاح محو شدن در خدا میرسد. از این رو، عرفان حقیقی که تنها مقدمه رسیدن انسان به سر حد رشد است عرفان مثبت نامیده میشود. خود خداوند معنی عرفان را به افراد انسانی چنین تعلیم میکند.
«قل ان کنت تحبون الله و فاتبعونی»: ای پیغمبر به مردم بگو اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید. عرفان مثبت، عقل را زنده میگرداند و نفس رامیکشد. این جملات فرزند گرامی امیرالمؤمنین حسینبنعلی (ع) در روز مبارک عرفه است که با آن خدای خود را نیایش کرد و براستی با خواندن آن روح اصیل عرفان را در آن حس میکنیم: «ای خدای من، آیا جز تو را چنان ظهوری است که بتواند تو را ظاهر کند.
ای خدای من، من که در حال بینیازی، نیازمندم چگونه در حال نیازمندی بینیاز خواهم شد؟ من که در حال نادانی، نادانم چگونه در حال نادانی دانا خواهم شد؟...ای خدای من آنچه من دارم و از من سر میزند از ناچیزی من است و آنچه تو داری و از تو صادر میگردد، سزاوار کرم و بزرگی توست.
خدای من، بیش از وجود ناتوان من، خود را با لطف و مهربانی معرفی نمودهای. چگونه لطف و محبت خودت را پس از ناتوانیام از من بازخواهی داشت؟ای خدای من! اگر خوبیها و نیکوکاریها از من آشکار شود از فضل توست و منت تو به گردن من است و اگر بدیها از من سر بزند از من است و مطابق دادگری توست و تو بر من غالب هستی،ای خدای من، چگونه من را به خود وا میگذاری در حالی که خودت را عهدهداری و چگونه ناتوان میگردم در صورتی که تو به من کمک میکنی؟ چگونه نااُمید شوم در حالتی که تو به من مهربانی؟
چگونه به چیزی توسل بجویم که به تو نخواهد رسید؟ چگونه شکایت حالم را به مقام شامخ تو اظهار کنم تو خودت میدانی یا چگونه حالم را به پیشگاه اقدس تو اظهار کنم در صورتی که چگونگی حالم از تو به طرف تو بروز کرده است؟
ای خدای من با این نادانی من چقدر مهربانی و با زشتی کردار من چقدر بخشایندهای!ای خدای من! شگفت از دوری من از تو و نزدیکی تو به من!ای خدای من! از اختلاف آثار و تبدیل حوادث میفهمیم که مقصودت این است که خودت را در تمامی اشیاء و تمامی حالات به من معرفی کنی.
ای خدای من! تو، خود میدانی اگر چه پرستش من دائمی و قطعی نبوده ولی محبت و قصد من به پرستش تو دائمی بوده است.»